مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه .

مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه

راهبردهای شناختی تنظیم هیجان

 

از آنجایی که نظم­جویی هیجان نقشی محوری در تحول بهنجار داشته و ضعف در آن، عاملی مهم در ایجاد اختلال­های روانی به شمار می­رود، نظریه پردازان بر این باورند، افرادی که قادر به مدیریت صحیح هیجاناتشان در برابر رویدادهای روزمره نیستند، بیشتر نشانه های تشخیصی، اختلال های درونی سازی از قبیل افسردگی و اضطراب را نشان می دهند (نولن- هاکسما، ویسکو، لیبومیرسکی[4]، 2008).  بنابراین می­توان گفت، نظم­دهی هیجان عاملی کلیدی و تعیین کننده در بهزیستی روانی و کارکرد اثربخش است (گرانفسکی و همکاران، 2001)،که در سازگاری با رویدادهای تنیدگی­زای زندگی نقش اساسی ایفا می­کند (نولن- هاکسما و همکاران، 2008). به طور اجمالی می­توان اذعان نمود که افراد از روش­های مختلفی جهت نظم­جویی هیجاناتشان استفاده می­کنند و یکی از متداو­ل­ترین این روش­ها استفاده از راهبردهای شناختی است. راهبردهای نظم­دهی شناختی هیجان، فرآیندهای شناختی هستند که افراد برای مدیریت اطلاعات هیجان­آور و برانگیزاننده به کار می­گیرند و بر جنبه شناختی مقابله تأکید دارند؛ بنابراین، افکار و شناخت­ها در توانایی مدیریت، نظم جویی و کنترل احساس­ها و هیجان­ها بعد از تجربه­ی یک رویداد تنیدگی­زا نقش بسیار مهمی دارند (گرانفسکی و همکاران، 2001). 

سال­ها پژوهش به نقش مهم تنظیم هیجان در سازش با وقایع تنیدگی­زای زندگی وضوح بخشیده است (گرنفسکی و همکاران، 2001).

تنظیم هیجان دلالت دارد بر به کار گماشتن افکار و رفتارهایی که در هیجان های آدمی تأثیر می­گذارند. هنگامی که انسان­ها تنظیم هیجان را به کار می­گیرند، چگونگی تجارب و تظاهر هیجان های خود را هم تحت اختیار می گیرند. گمان می­شود توانایی تنظیم هیجان خصیصه ای از خصوصیات هوش هیجانی است (بارون و پارکر[5]، 2000، به نقل از امین­آبادی، دهقانی و خداپناهی، 1390).

هرچند که تعریف عملیاتی مفهوم تنظیم هیجان دشوار است بسیاری از محققین روانشناسی رشد سعی در مطالعة آن دارند. تحت سیطره درآوردن مفهوم تنظیم هیجان دشوار است، چرا که تظاهرات و تجارب هیجانی نیز حقیقتا حل نشده­اند و هیجان ها در محور فهم مفهوم هیجان ها درجات متفاوتی دارند. بر این اساس به تعریفی عملیاتی از خود هیجان که تلاش در وضوح بخشیدن به تعریف تنظیم هیجان دارد نیاز داریم. هیجان چیست؟ هیجان ها از دیدی کارکردی تلاش هایی همگرا توسط فرد محسوب می شوند، به منظور ابقاء، تغییر و یا خاتمه دادن به روابط میان فرد و محیط تأثیرگذار، گروهی ادعا دارند تنظیم هیجان وابسته به دو سطح است: فرایند تنظیم هیجان و بازده آن (گراس[6]، 1999).

تنظیم هیجان این گونه تعریف می شود: تنظیم هیجان مبتنی است بر فرایندهای درونی و بیرونی پاسخ دهی در برابر مهار و نظارت، ارزیابی و تعدیل تعاملات هیجانی به خصوص خصایص زودگذر و تند آنها برای به تحقق رسیدن اهداف (تامپسون، 1994، به نقل از امین­آبادی، دهقانی و خداپناهی، 1390).

تنظیم هیجان می تواند آگاهانه یا ناآگاهانه، زودگذر یا دائمی و رفتاری و یا شناختی باشد، تنظیم هیجان رفتاری، نوعی از تنظیم هیجان است که در رفتار آشکار فرد دیده می­شود نسبت به تنظیم هیجان شناختی که قابلیت مشاهده ندارد و زودگذر است (گراس، 1999).

تنظیم هیجان موفق همراه با دستاوردهای مثبت می­باشد، دستاوردهایی چون رشد صلاحیت­های اجتماعی (آیزنیرگ[7]، 2000)، و در مقابل، هیجان تنظیم نشده با اشکال برجسته آسیب­های روانی همراه است، مثلاً گفته شده است که عدم تنظیم هیجان می تواند منادی رفتارهای مشکل­آفرینی هم­چون خشونت باشد (دیلون، ریچی، جانسون و لا- بار[8]، 2007). پژوهش­ها نشان داده­اند که طبقه­ی قدرتمندی از تنظیم هیجان شامل راه­های شناختی اداره­ی اطلاعات هیجانی تحریک کننده است (آکنر[9] و گراس، 2005).

تنظیم هیجان همراه همیشگی آدمی است که به مدیریت یا تنظیم عواطف و هیجان ها کمک می­کند؛ به انسان توان سازگاری بیشتر به خصوص بعد از تجارب هیجانی منفی را می­دهد (موریس، سیلک، استینبرگ، کایور و رابینسون[10]، 2007). در بیشتر مطالعات تنظیم هیجان همسان با مقابله­ی شناختی فرض می­شود و در کل به راه­های شناختی مدیریت عواطف با استفاده از اطلاعات برانگیخته­ی هیجانی گفته می­شود. فرآیندهای شناختی می­توانند به ما کمک کنند تا بتوانیم مدیریت یا تنظیم هیجان­ها و یا عواطف را بر عهده بگیریم تا از این طریق بر مهار هیجان­ها بعد از وقایع اضطراب­آور و تنیدگی­زا توانا باشیم (گرنفسکی و کراجی و اسپینهاون، 2002).

2.2.1       مدل­های نظری و انواع راهبردهای تنظیم شناختی هیجان

     در طی سال­ها، مدل­های نظری متفاوتی راهبردهای خاص متفاوتی را به عنوان راهبردهای سازگارانه یا راهبردهای ناسازگارانه در نظرگرفته­اند (بیلینگ و موس[11]، 1981، فالکمن و لازاروس[12]، 1986، هر دو به نقل از آلداو و همکاران، 2010). به طور اولیه، رویکرد شناختی- رفتاری در آسیب شناسی روانی، دو راهبرد تنظیم شناختی هیجان (بازارزیابی و حل مسئله) را به عنوان راهبردهای سازگارانه در نظر گرفتند بازارزیابی شامل تفسیرها یا چشم­اندازهای مثبت داشتن به موقعیت استرس­زا به عنوان شیوه­ای برای کاهش دادن استرس در نظر گرفتند (گراس، 1988).

از طرف دیگر، مدل تاثیرگذار تنظیم هیجان گراس (1998) بازارزیابی را به عنوان راهبردی که منجر به پاسخ­های هیجانی و فیزیکی مثبتی به محرک برانگیزاننده­ی هیجان می­شود، مدنظر قرار داد. هم­چنین، پاسخ­های حل مسئله تلاش­های هشیارانه­ای در جهت تغییر یک موقعیت استرس­زا می­باشد. حل مسئله اغلب به عنوان یک فعالیت هدفمند و خاص در حل یک مشکل در نظر گرفته می­شود (شامل راه­حل­های بارش ذهنی و برنامه­ریزی کردن برای یک فعالیت)، اگرچه پاسخ­های حل مسئله به طور جهت دار و مستقیمی، هیجانات را تنظیم نمی­کنند ولی می­توانند تاثیر مفیدی بر هیجانات با تعدیل و حذف کردن استرسورها، داشته باشند. جهت­گیری ضعیف حل مسئله پایین یا مهارت­های ضعیف حل مسئله، فرض شده­اند که به افسردگی و اضطراب سوءمصرف الکل و اختلالات خوردن منجر می­شود و  در مقابل، سرکوب و اجتناب، به عنوان پاسخ­های ناسازگارانه به استرس­های گوناگون، عوامل خطری برای رفتارهای ناسازگارانه (سوءمصرف مواد و اختلالات خوردن) می­باشند (آلداو و همکاران، 2010).

هم­چنین، برخی افراد، به طور فراوانی متمرکز بر تجربه­ی هیجانی، علل و پیامدهایش می­باشند، این افراد اغلب می­گویند که درگیر نشخوار فکری­اند از آنجایی­که می­خواهند مشکلشان را بفهمند و آنرا حل کنند، اما نشخوار فکری، با حل مسئله­ی درست تعارض و تداخل پیدا می­کند و به طور منفی مرتبط با حل مسئله می­باشد (آلداو و همکاران، 2010).

تنظیم هیجان را می­توان به عنوان فرایندی در نظر گرفت که به­واسطه­ی آن فرد بر شکلی از هیجانی که در حال حاضر دارد تأثیر می­گذارد و مشخص می­کند فرد چگونه هیجانات خود را تجربه و ابراز می­کند (روویز-آراندا، سالگوئرو و فرناندز-بروکال[13]، 2009).

گراس (1999)، تنظیم هیجان را عاملی در نظر می­گیرد که در سرتاسر فرایند تولید یک هیجان رخ می­دهد. وی افراد مختلف را در به­کارگیری تدابیر تنظیم هیجان به دو گروه عمده تقسیم می­کند: افرادی که بر حوادث قبل از رخ دادن یک هیجان تمرکز می­کنند و افرادی که بر پاسخ­های هیجانی متمرکز می­شوند.

گراس (1998) همچنین، ارزیابی دوباره شناختی را به­عنوان یک راهبرد خاص تنظیم هیجان در نظر می­گیرد. این راهبرد عبارت است از تغییر دادن معنای یک موقعیت، به­طوری که فرد با استفاده از آن موقعیتی که هیجان را برمی­انگیزد را به­عنوان موقعیتی خنثی تفسیر می­کند (گراس، 1998). در مدل تنظیم هیجان گراس، ارزیابی دوباره راهبرد درنظر گرفته می­شود که پاسخ­های هیجانی و جسمانی مثبت به محرک­هایی را دربردارد که هیجانات را برمی­انگیزند (گراس، 1998).

گراس و تامسون (2007) تنظیم هیجان را به عنوان فرایندی درنظر می­گیرند که از طریق 5 دسته راهبرد عمل می­کند. این پژوهشگران بر اساس این 5 دسته راهبرد و با الهام گرفتن از مدل کیفی هیجانات مدل فرایندی تنظیم هیجان[14] را ارائه کرده­اند. نمودار 2-3 این مدل را نشان می­دهد.


[1] . Cole, Martin & Dennis

[2]. Compuse, Frankle & Camras

[3]. Jermann, Van-Der-Linden, Dacremont ,& Zermatten

[4]. Wisco & Lyubomirsky

[5]. Baron & Parker

[6]. Groos

[7]. Eisenberg

[8]. Dillon, Ritchey, Johnson & La-Bar

[9]. Oschner

[10]. Morris, Silk, Steinberg , Mayors ,& Robinson

[11]. Billings & Moos

[12]. Folkman & Lazarus

[13] . Ruiz-Aranda, Salguero & Fernandez-Berrocal

 



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۲:۰۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)