مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه .

مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه

سم زدايي سريع /فوق سريع

3-در روز هاي سوم تا پنجم كلونيدين را مانند روزهاي قبل تجويز كرده دوز نالتركسون را به ترتيب به mg 40 (براي روز سوم)، mg 50(براي روز چهارم) و mg 150 (براي روز پنجم) مي رسانيم.

در برخي موارد وابستگي خفيف تا متوسط مي توانيم با دادن دوزهاي متوالي نالوكسون تزريقي (داخل وريدي) و تخفيف علايم با كلونيدين يا ديازپام، مرحله سم زدايي را در 1 تا 2 روز انجام دهيم. همچنين مي توانيم ابتدا وضعيت بيمار را با بوپرنورفين تثبيت كنيم و سپس تجويز كلونيدين و نالتركسون يا نالوكسون را آغاز كرده، به تدريج دوز نالوكسون يا نالتركسون را به منظور رقابت با بوپرنورفين در اتصال به گيرنده ها، افزايش دهيم.

*در تمام روشهاي سم زدايي سريع، مي توان براي تخفيف علايم بيمار از تركيباتي كه در سم زدايي كوتاه مدت با كلونيدين به آنها اشاره شد نيز، استفاده كرد.

سم زدايي فوق سريع(URD)

پس از ابداع برنامه هاي مختلف براي سم زدايي سريعتر بيماران، گروهي از محققين چنين گزارش كردند كه با افزايش مقدار آنتاگونيست دريافتي توسط بيمار و انجام سمزدايي هنگامي كه او در بيهوشي عمومي به سر مي برد مي توان طول مدت سم زدايي را از 2 روز نيز كمتر نمود و حتي به 4 ساعت رساند. اين روش به روش فوق سريع URD معروف است و از آنجايي كه بيمار بيهوش است و اختياري ندارد، موفقيت آن از درصد بالايي برخوردار است.

روش سم زدايي فوق سريع را به صورت زير اجرا مي كنيم:

اول) 2-1 ساعت قبل از زمان پيش بيني شده براي القاي بيهوشي ، پيش داروهاي لازم را به منظور ممانعت از استفراغ و ممانعت از پركاري دستگاه گوارش(مانندOndansetron  و Cimetidine و Octrotide) و تعديل فعاليت سيستم اتونوم(كلونيدين) را براي بيمار تجويز مي كنيم.

دوم) به بيمار مسكن قوي داده، لوله گذاري تراشه را انجام داده و سپس بيمار را توسط ميدازولام يا پروپوفول بيهوش مي كنيم.( بيهوشي ايجاد شده در بيمار يك بيهوشي عمومي و سبك مي باشد).

سوم) توسط لولۀ نازوگاستريك به بيمار نالتركسون مي دهيم.

چهارم) 8-4 ساعت بيمار را ، توسط تزريق مداوم ميدازولام و پروپوفول بيهوش نگاهداشته، سپس اجازه مي دهيم تا به هوش آيد.

*با وجود اينكه تعدادي از بيماران پس از به هوش آمدن كمترين علايم قطع را دارند، بسياري از آنها تا 24 الي 48 ساعت بعد، احساس درد، خستگي و كوفتگي عضلاني مي كنند.

پنجم) بلافاصله پس از سم دايي، تجويز نالتركسون خوراكي را براي بيمارآغاز مي كنيم.

*در اجراي اين روش تفاوتهايي وجود دارد مثلا بعضي از پزشكان به جاي نالتركسون از نالمفن استفاده مي كنند و يا داروهاي بيهوشي و پيش داروهاي ديگري بكار مي برند.

*مي توانيم ابتدا وضعيت بيمار را توسط بوپرنورفين تثبيت كرده(بوپرنورفين را جايگزين اپيوئيد مصرفي توسط بيمار كرده) سپس به او آرامش بخش قوي بدهيم و هنگامي كه در حالت تسكين عميق به سر مي برد عمل سم زدايي را توسط نالوكسون بدون استفاده از لوله گذاري آندوتراكئال يا نازوگاستريك تسريع نماييم.

راهنمايي شناخت و درمان اعتياد در ايران، دكتر حامد بختياري و.. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

سم زدايي با متادون

1-در روز اول پس از قطع مصرف ماده مخدر mg 10-5 متادون خوراكي (به صورت شربت يا قرص) به بيمار مي دهيم و در صورت عدم مشاهده علايم مسموميت مقدار آنرا به mg 20-10 افزايش مي دهيم، تا علايم قطع برطرف گردند. اگر علايم قطع ادامه يابد مي توان 5 تا 10 ميلي گرم را پس از حدود 2-1 ساعت به بيمار داد و يا در صورت لزوم مقدار اوليه را پس از 12 ساعت تكرار كرد.

*در صورت دانستن مقدار مصرف روزانه ماده مخدر و نوع آن مي توان دوز مورد نياز متادون براي رفع علايم سندرم قطع را تخمين زد. مثلاً mg1 متادون ، معادل mg3 مورفين ، mg1 هروئين و mg 20 مپريدين مي باشد.

*معمولاً براي تثبيت وضعيت بيمار بيشتر از mg 40 متادون در طول 24 ساعت اول مورد نياز نمي باشد، مگر در مورد كساني كه به مواد مخدر خالص دسترسي داشته اند.

* تجويز دوزهاي بالاتر از mg 40 در روز بايد با احتياط صورت گيرد چرا كه تجمع متادون در بدن منجر به مسموميت شديد خواهد شد.

2- پس آز آنكه وضعيت بيمار با دوز معين متادون تثبيت شد، همان دوز را در طول 3-2 روز اول سم زدايي ادامه مي دهيم.

3- دوز تجويزي را در طي روزهاي بعد به تدريج كاهش مي دهيم. ميزان كاهش مي تواند 10 تا 20 درصد دوز روز اول و يا mg 10-5 در هر روز باشد.

به اين ترتيب سم زدايي پس از حدود 10 تا 20 روز پايان خواهد يافت.

*مي توان سرعت كاهش دوز تجويزي را با توجه به علايم بيمار، مقدار متادوني كه براي تثبيت وضعيت او مورد نياز مي باشد و...تعيين كرد.

* در صورت شديد بودن علايم قطع مي توان كاهش مقدار دوز تجويزي را متوقف كرد و يا سرعت كاهش آنرا كمتر نمود.

* بر طبق قوانين FDa و DEA نبايد طول دورۀ سم زدايي كوتاه مدت با متادون از 30 روز تجاوز كند.

سم زدايي بلند مدت به كمك متادون خوراكي

روشهاي سم زدايي كوتاه مدت(با كلونيدين و يا متادون) هم در مورد بيماران بستري و هم بيماران سرپايي قابل اجرا است، ولي به علت كوتاهي مدت دورۀ سم زدايي و شدت بيشتر علايم خماري نسبت به روشهاي سم زدايي بلند مدت و احتمال عود مصرف ماده مخدر، بهتر است در درمان بيماران بستري و يا معتاداني كه از انگيزه كافي براي ترك برخوردارند، به كار گرفته شوند. هنگامي كه بيمار به صورت سرپايي تحت درمان قرار مي گيرد و يا انگيزه كافي براي ترك ندارد، زمان سم زدايي بايد طولاني شود. در روش سم زدايي بلند مدت با متادون به ترتيب زير عمل مي كنيم:

1-در روز اول، پس از قطع مصرف ماده مخدر، وضعيت بيمار را توسط دوز معين متادون تثبيت مي كنيم به اين ترتيب كه:

الف) ابتداmg 20-10 متادون خوراكي به بيمار مي دهيم تا علايم قطع برطرف شوند، در صورت برطرف نشدن علايم، mg 10-5 پس از يك ساعت به بيمار مي دهيم و يا همان مقدار اوليه را پس از 12 ساعت تكرار مي كنيم.

ب) ابتدا mg 30 متادون خوراكي و در صورت عدم برطرف شدن علايم قطع، mg10 ديگر متادون به بيمار مي دهيم.

* دوز تجويزي در شبانه روز اول نبايد از mg40 تجاو كند. در صورت ادامه داشتن علايم قطع (پس از تجويز mg 40 متادون خوراكي) مي توان بعد از روز اول درمان، هر سه روز يكبار، دوز تجويزي را 10 ميلي گرم افزايش داد تا علايم خماري برطرف شوند.

2-پس از آنكه علايم بيمار با دوز معيني از متادون ( معمولاً mg 80-40 در روز) كاملاً برطرف شد، همان دوز را به مدت 3-2 روز براي بيمار تجويز مي كنيم.

3- در طي روز هاي بعد، دوز تجويزي را تدريجاً كاهش مي دهيم. به اين ترتيب كه مقدار آن را در هر هفته به ميزان حداكثر 20-10 درصد دوز اوليه و يا mg 10-5 كم مي كنيم.

4- پس از آنكه دوز روزانه به mg 25-20 رسيد، ميزان كاهش را يه 2 درصد مقدار اوليه و يا حداكثر mg5 در هفته مي رسانيم.

*بر اساس مقدار متادوني كه در ابتدا جايگزين ماده مخدر مصرفي توسط بيمار مي شود سرعت كاهش آن ، طول دورۀ سم زدايي متغير مي باشد. در كشورهاي غربي قوانيني وجود دارند كه طول دورۀ سم زدايي با متادون را محدود مي سازند. به عنوان مثال بر طبق قوانين آمريكا طول دورۀ سم زدايي بلند مدت با متادون نمي تواند از 180 روز تجاوز كند. در كشور ما هيچگونه محدوديتي در اين مورد وجود ندارد ولي بايد توجه داشت كه افزايش بيش از حد طول اين دوره ممكن است سبب نااميدي و عود مصرف ماده مخدر توسط بيمار گردد.

منبع:

راهنماي شناخت و درمان اعتياد در ايران، دكتر حامد بختياري و همكاران



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

سم زدايي با كلونيدين

3- دوز تجويزي را طي 7-4 روز بعدي به ميزان mg 2/0-1/0 در هر روز كاهش مي دهيم تا سر انجام به صفر برسد.

سم زدايي با كلونيدين بر اساس مقدار مصرف روزانه اپيوئيد و نوع آن ، بين 5 تا 14 روز طول مي كشد. موفقيت اين روش در سم زدائي حدود 65-60 درصد گزارش شده است.

كاهش فشار خون، بي حالي و سردرد معمولترين عوارض جانبي كلونيدين هستند. به همين علت اين دارو در برخي افراد به خوبي تحمل نمي شود و بايد شدت اين عوارض را علاوه بر علايم سندرم قطع، در تعيين دوز تجويزي مدنظر قرار داد.

·         به علت اثرات كلونيدين در كاهش فشار خون، مراقبت از فشار خون بيمار لازم مي باشد: در هنگام تجويز كلونيدين بايد فشار خون بيمار را مرتباً اندازه گرفت و اگر فشار خون سيستوليك از mmHg 90 ، يا فشار خون دياستوليك از mmHg 60 كمتر باشد، دادن كلونيدين را تا بازگشت فشار خون به مقدار طبيعي به تأخير انداخت.

·         به دليل خطرات ناشي از كاهش فشار خون( خطر زمين خوردن بيمار و ...) ، ترجيج دارد كه شروع مصرف كلونيدين با بستري شدن بيمار همراه باشد و اگر بيمار به صورت سرپايي درمان مي شود بايد او را از اين خطرات آگاه كرد.

ساير عوارض جانبي مصرف كلونيدين عباتند از : بي خوابي ، خشكي دهان و درد استخواني و مفصلي.

از آنجا كه كلونيدين تمام علايم ناگهاني مصرف مواد مخدر را درمان نمي كند مي توان از تركيباتي ديگر براي تخفيف ساير علايم يا علايمي كه به طور كامل رفع نشده اند استفاده كرد مانند: ايبوبروفن mg 600 هر 6 ساعت يا mg 800 هر 8 ساعت در صورت وجود دردهاي عضلاني و دردهاي مفصلي.

·         هنگامي كه تهوع و استفراغ اجازۀ مصرف خوراكي ايبوبروفن را نمي دهد مي توان شكل داخل عضلاني توردول(Toredol ) را به جاي آن به كار برد.

سيكلوپرومايد mg 20 هر 8-6 ساعت براي تخفيف كرامپهاي شكمي، كينينmg  260 هر ساعت براي كاهش اسپاسمهاي عضلاني، يك بنزوديازپين( مانند لورازپامmg2) هر 4 ساعت در صورت وجود اضطراب و نگراني، يك قرص خواب آور( مثلاً تريازولام mg25/0 يا ديفن هيدرامين mg50 ) در صورت وجود اختلال در خواب.

·         تريسيكليك ها اثر كلونيدين را خنثي مي كنند. بنابراين نمي توان تريسيكليك هاي آرام بخش مانند آمي تريپتيلين را همزمان با كلونيدين تجويز كرد.

لوپرامايد mg2 يا آتاپولگيت cc 30 بعد از هر بار اجابت مزاج در صورت وجود اسهال و پروپوكسي فن(65 يا mg 100) به عنوان جايگزيني اپيوئيدي جهت كاهش شدت علائم قطع.

سم زدايي كوتاه مدت به كمك Patch پوستي كلونيدين

Patch پوستي كلونيدين سطح سرمي پيوسته و يكنواختي از دارو را براي بيمار فراهم مي آورد، بدين جهت ممكن است استفاده از آن جهت كاهش علايم ترك، بر كلونيدين خوراكي ترجيح داده شود. در سم زدايي كوتاه مدت با patch پوستي كلونيدين پس از تثبيت وضعيت بيمار، به يكي از دو روش زير عمل مي كنيم:

روش اول

1-     در روز اول، پس از قطع مصرف اپيوئيد، دو چسب(Patch) پوستي كلونيدين شماره 2را به كار مي بريم.

·         براي تخفيف علايم در بيماراني كه بيش از 80 كيلوگرم وزن دارند ممكن است 3 چسب پوستي مورد نياز باشد.

2-     بيست و چهار تا 48 ساعت طول مي كشد تا چسبهاي پوستي كلونيدين مؤثر واقع شوند، بنابراين در يك يا دو روز اول براي تخفيف علايم بيمار از كلونيدين خوراكي با دوز mg 2/0-1/0 هر 6-4 ساعت يكبار استفاده مي كنيم.

·         مجدداً تأكيد مي شود كه در مدت استفاده از كلونيدين نبايد كنترل دقيق فشار خون بيمار را فراموش كرد.

3-     پس از گذشت هفت روز از شروع استفاده از Patch ها در صورت ادامه داشتن علايم ترك، آنها را تعويض مي كنيم.

روش دوم

1-در روز اول، مصرف اپيوئيد را قطع كرده، يك Patch پوستي كلونيدين را به كار مي بريم.

2-در روز دوم، دومين Patch را مورد استفاده قرار مي دهيم.

3-     اگر علايم ترك بيش از 7 روز به طول انجامد، دو پچ جديد را هر يك هفت روز بعد از پچ هاي اول استفاده مي كنيم.

·         در مدت استفاده از Patch كلونيدين نيز بايد به طور مرتب، فشار خون بيمار را كنترل كرد.

·         Patch هاي كلونيدين دو قسمت دارند: يك قسمت مربع شكل و كوچك كه حاوي داروي فعال مي باشد و يك قسمت گرد، بزرگتر و صورتي رنگ كه به عنوان پوشش عمل مي كند. در مواردي كه پس از استفاده  از Patch هيچگونه كاهشي در علايم بيمار مشاهده نمي شود بايد دقت كرد كه Patch مورد استفاده هر دو قسمت مذكور را داشته باشد. گاهي تنها قسمت خارجي كه حاوي هي دارويي نمي باشد، اشتباهاً مورد استفاده قرار مي گيرد.

·         در صورتي كه بيماران از خارش و يا حساسيت و تريك پوستي در محل Patch شكايت كردند، اين عارضه جانبي توسط ديفين هيدرامين با دوزmg 50-25 هر 6-4 ساعت يكبار، كنترل مي شود.

·         در اين روش هم براي تخفيف ساير علايم بيمار مي توان از تركيباتي كه در روش سم زدايي كوتاه مدت با كلونيدين خوراكي به آنها اشاره شد، استفاده كرد.

·         Patch كلونيدين هنگامي كه بيمار از داروهاي ضدافسردگي سه حلقه اي استفاده مي كند، مؤثر نخواهد بود.

استفاده از كلونيدين به صورت خوراكي و يا Patch در سم زدايي اپيوئيدها مورد تصويب FDA قرار نگرفته ولي تحقيقات بسياري وجود دارند كه مؤثر بودن و بي خطري آن را تأييد مي كنند.

منبع:

راهنماي شناخت و درمان اعتياد در ايران، دكترحامد اختياري و همكاران



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

درمان با مواجه سازي

درمانگراني كه از مواجه سازي استفاده مي كنند، آسيب هاي رواني مبتني بر اضطراب را بر حسب نظريۀ رفتاري سنتي و نظريۀ پردازش هيجاني در نظر مي گيرند. براي مثال، چرا برخي از قربانيان تجاوز جنسي بهبود مي يابند در حالي كه ديگران دچارPTSD مي شوند؟ نظريۀ پردازش هيجاني اعلام مي دارد كه براي پردازش كردن اين رويداد آسيب زا، تلاش هاي خاصي ضرورت دارند و انجام اين فرايند براي بهبودي، ضروري است. اختلا هاي مزمن خبر از آن مي دهند كه اين پردازش روي نداده است و بازنمايي تجربۀ آسيب زا در حافظه، عناصر بيمارگوني چون برآوردهاي نادرست از احتمال صدمه و توانايي فرد در برخوردكردن با اضطراب شديد را شامل مي شود. بنابراين، درمان با مواجه سازي قصد دارد اين شرطي سازي رفتاري را وارونه كرده و فرايندهاي شناختي و هيجاني نادرست بيمار را اصلاح كند.

نظريۀ فرايندهاي درمان

درمان مواجه سازي موفق، ساختار بيمار گونه درمانجو را فعال مي كند و در عين حال، اطلاعات اصلاحي را معرفي مي كند كه بتوان آنها را در ساختار جديد و سازگارانه تري وارد كرد. راهبرد درماني، وارونه كردن وابستگي هاي تقويت يا تناقض روان رنجور است: تماس عمدي و طولاني با محرك هاي ترسناك (مواجهۀ طولاني) و ممانعت فعال از اجتناب مرتبط با آن(جلوگيري از پاسخ). بيماران در كوتاه مدت قطعاً دچار اضطراب بيشتري خواهند شد ولي از طريق فرايند خاموشي ، مطمئناً در بلند مدت كاهش اضطراب و اجتناب را تجربه خواهند كرد.

براي مثال، ترس شايع كودكان از سگ هاي بزرگ و ناآشنا را درنظر بگيريد. كودك اضطراب نشان مي دهد، مي لرزد، اعتراض مي كند، گريه مي كند، عرق مي كند- در نتيجه اجتناب مي كند: روي برمي گرداند، ا« منطقه را ترك مي كند، از وارد شدن به جايي كه سگ اشغال كرده خودداري مي كند. براي شرطي سازي تقابلي اين ترس، مي توانيم از چند نوع درمان با مواجه سازي استفاده كنيم.

يك انتخاب اين است كه آيا مواجه سازي را به صورت فشرده يا تدريجي اجرا كنيم. انتخاب دوم اين است كه  سگ ترسناك را بصورت تخيلي ارايه دهيم(مواجهۀ تجسمي) يا در موقعيت واقعي(مواجهۀ واقعي). در هر دو مورد، مي توان محرك ترسناك را به صورت فشرده يا تدريجي ارايه داد.. روش هاي مواجه سازي از نظر شيوۀ مواجهه و سطح برانگيختگي تفاوت داشته و اسامي مختلفي دارند. براي مثال، حساسيت زدايي منظم، مواجهۀ كاملاً تجسمي است و كمترين برانگيختگي را اجاد مي كند، در حالي كه مواجهۀ واقعي شديد است.

انتخاب سوم اين است كه چقدر جلوي تلاش هاي كودك را براي اجتناب از سگ ترسناك بگيريم. جلوگيري كامل از پاسخ مستلزم آن است كه به كودك اجازه ندهيم سگ را ترك كند تا اينكه اضطراب او كاملاً برطرف شود. جلوگيري ناقص از پاسخ به اين صورت اجرا مي شود كه به كودك اجازه دهيم بعد از كاهش اضطراب، سگ را ترك كند.

در درمان مواجه سازي اختلا وسواس فكري_ عملي، هدف درمان، ترس فاجعه آميز زيربناي وسواس هاي فكري و عملي است. هر جلسه، بعد از رسيدن به خوگيري خاتمه مي يابد.( كه به صورت 50 درصد كاهش اضطراب نسبت به محرك هاي ترسناك تعريف مي شود). به وسيلۀ آموزش، ترغيب، رهنمود، قانع سازي، و ساير روش هاي غير جسماني، از تشريفات وسواسي، نظير شستشو جلوگيري مي شود. چون تشريفات وظيفۀ كاهش دادن اضطراب را برعهده دارند، بيمار بايد آگاه شود كه اگر اين تشريفات انجام نشود پيامدهاي فاجعه آميز اتفاق نمي افتد.

با اينكه درمان هاي مواجه سازي تجسمي و واقعي از نظريه هاي شرطي سازي حاصل شده اند،اخيراً براي توجيه كردن كاهش ترس در مدت مواجه سازي مفهوم پردازش هيجاني مطرح شده است. فو و همكاران معتقدند كه مواجهه  تداعي ها و ارزيابي هاي نادرست را اصلاح مي كند. اين فرايند پردازش هيجاني  به فعال سازي ساختار ترس از طريق معرفي محرك هاي ترسناك و ارايه اطلاعات اصلاحي مغاغير با عناصر بيمارگون ساختار ترس نياز دارد. بنابراين  مواجه سازي به اين علت نشانه ها را كاهش مي دهد كه به بيماران امكان مي دهد تا بفهمند كه بر خلاف تصور اشتباه آنها: قرار داشتن در موقعيت امني كه آسيب را به ياد آنها مي اندازد  خطرناك نيست؛ يادآوري آسيب با تجربه كردن دوباره آ ن برابر نيست؛ اضطراب در حضور موقعيت ها يا خاطرات ترسناك به طور نامحدود باقي نمي ماند؛ و تجربه كردن اضطراب به از دست دادن كنترل منجر نمي شود.

فو در درمان PTSD از حساسيت زدايي و تغيير شناختي استفاده مي كند. جلسات مقدماتي شامل اين موارد مي شوند: ارزيابي كامل ،آموزش دادن درباره واكنش هاي رايج به آسيب، و بازآموزي تنفس (آموزش دادن تنفس آرام و عميق به درمانجويان). قبل از اينكه مواجهه شروع شود ،مبناي منطقي روش درمان براي درمانجويان توضيح داده مي شود. بعداً مواجه سازي مكرر از طريق مواجهه تجسمي با آسيب در دفتر انجام مي شود،كه پردازش هيجاني را بهبود مي بخشد ،و سپس مواجهه واقعي صورت مي گيرد كه درمانجو را قادر مي سازد بفهمد كه موقعيت هاي مرتبط با آسيب ، طرناك نيستند.

درمانگر مواجه ساز به درمانجو هشدار مي دهد كه « اين درمان ، مواجه كردن شما با موقعيت ها و خاطراتي را شامل مي شود كه اضطراب و ميل به اجتناب كردن را ايجاد مي كنند». اما درمانگر مبناي منطقي درمان با مواجه سازي را نيز به درمانجو يادآور مي شود و جملاتي نظير اين را به او مي گويد:« روبرو شدن با اين خاطرات وحشتناك،به جاي اجتناب كردن از آنها ،ترس شما را كاهش خواهد داد. با اينكه كاملا طبيعي است كه شما بخواهيد از ترس مرتبط با آنها اجتناب كنيد ، اما همان گونه كه بحث كرديم، هرچه بيشترازاين خاطرات دردناك اجتناب كنيد، زندگي شما را بيشتر آشفته كنيد)).

درمدت مواجه سازي تجسمي،از درمانجو خواسته مي شود آسيب را به خاطر آورد- خواه اين آسيب تجاوز بوده باشد يا نيرد و يا مصيبت. به درمانجو گفته مي شود كه « اين خاطرات را تا حد امكان به طور كامل و واضح به ياد آوريد. ماجرا را به صورت سوم شخص براي من تعريف نكنيد، بلكه آن را به زمان حال نقل كنيد، گويي هم اكنون، همين جا در حال وقوع است». هنگامي كه درمانجو خاطرات را به ياد مي آورد و دچار ترس مي شود، درمانگر استقامت وي را تقويت كرده و چيزي شبيه اين را مي گويد:« اين خاطره را در ذهن نگهداريد؛ خوب عمل مي كنيد» و « شما آدم جسوري هستيد. اجازه دهيد اين تصاوير ذهني ادامه يابند«. درمانگر درباره ناپديد شدن تدريجي اضطراب اظهار نظر مي كند و به درمانجو اطمينان مي دهد كه اگر به قدر كافي اضطراب را در ذهن خود نگهدارد، تأثير آن كاهش خواهد يافت. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تست آدمك گوديناف


نكاتي كه در عمل و ارزيابي بايد رعايت كرد:

 1- براي ترسيم بهتراست يك مداد سياه  يا يك خودكار راحت و روان دراختيار كودك بگذاريم . با مداد رنگي به دشواري مي توان رسم كرد و اجزاء را تشخيص داد.

 2-   اگر نقاشي با مداد رنگي كشيده شود ، شرايط ديگري براي ارزيابي لازم است كه بايد رعايت شود.

 3-   كاغذ براي رسم نقاشي كودك بايد حداقل ۳۰ × ۲۱  باشد.

 4-   اجازه بدهيد كودك چند تصوير بكشد ، سپس  بهترين و كاملترين را براي نمره گذاري انتخاب كنيد.

 5- اگر نتايج چند بار كشيدن آدمك با يكديگر فرق داشت نشان ناراحتي هاي ديگري در كودك است كه بايد به متخصص مسائل رواني يا روان درماني مراجعه كرد.

 روش نمره گذاري:

 الف: براي هر يك ازاجزا آدمك در صورتي كه توسط كودك ترسيم شده باشد يك نمره منظور فرمائيد. به شرح ذيل:

 1- سر وجود داشته باشد .

 2- پا كشيده شده باشد .

 3- دست كشيده شده باشد .( يك يا هر دو دست)

 4- بدن كشيده  شده باشد .

 5- طول بدن طويل تر ازعرض آن باشد.

 6- شانه ها كشيده شده باشد.

 7- بازوها و پاها به تنه چسبيده شده باشند.

 8- پاها به تنه و دستها به تنه در نقاط واقعي خود چسبيده شده باشند.

 9- گردن كشيده شده باشد.

 10-دنباله گردن به سر و تنه مربوط باشد.

 11- چشمها كشيده شده باشد.

 12- بيني كشيده شده باشد.

 13- دهان كشيده شده باشد.

 14- دو لب ديده شود.

 15- سوراخها يا حفره هاي بيني كشيده شده باشد.

 16- موها كشيده شده باشد. ( جزئي ترين مقدار مو)

 17- موها كامل كشيده شده باشد.

 18- علامتي از لباس كشيده شده باشد.

 19- دو قطعه لباس كشيده شده باشد.

 20- تمام بدن پوشيده از لباس باشد.

 21- چهار قطعه لباس مشخص باشد . ( كراوات ، كلاه ، جوراب ، كفش ، پيراهن ، كت و شلوار)

 22- لباس رسمي يا يونيفورم باشد . ( يونيفورم مدرسه هم نمره مي گيرد)

 23- انگشتان كشيده شده باشد . ( هر اثري از انگشت كافي است)

 24- تعداد انگشتان درست باشد .

 25- شكل و قواره انگشتان درست باشد .

 26- شست متمايز باشد.

 27- دست متمايز ازانگشتان باز باشد. ( كف دست كشيده شده باشد).

 28- بازوها كشيده شده باشد .

 29- زانو كشيده شده باشد .

 30- تناسب سر نسبت به بدن مراعات شده باشد .

 31- تناسب بازوها و دستها نسبت به بدن حفظ شده باشد.

 32- پاهاي متناسب ، كشيده شده باشد.

 33- كف پا متناسب باشد.

 34- پاها متمايل به بالا نباشند.

 35- دستها و پاها دو بعدي كشيده شده باشند.

 36- پاشنه كفش يا پاشنه پا كشيده شده باشد.

 37- هماهنگي خطوط كلي حفظ شده باشد. ( دست نلرزيده باشد)

 38- هماهنگي خطوط كلي و جزئي حفظ شده باشد. ( نقاشي دقيق باشد)

 39- هماهنگي خطوط سر ( موها و دور سر به دقت كشيده شده باشد)

 40- هماهنگي خطوط تنه حفظ شده باشد .

 41- هماهنگي خطوط دستها و پاها حفظ شده باشد .

 42- هماهنگي خطوط چهره حفظ شده باشد .

 43- گوشها كشيده شده باشد .

 44- تناسب گوشها حفظ شده باشد .

 45- مردمك چشم كشيده شده باشد .

 46- تناسب چشم حفظ شده باشد .

 47- در تصاوير نيمرخ و تمام رخ ، چشم داراي حالت باشد.

 48- چانه و پيشاني هر دو كشيده شده باشد .

 49- برآمدگي شانه در تصوير نيمرخ معلوم باشد .

 50- نيمرخ ناقص باشد . ( يعني تنه و نيمرخ ناقص)

 51- نيمرخ باشد .

 روش محاسبه:

 1-   نمرات داده شده را باهم جمع كنيد . ( مجموع از ۵۱ بيشتر تجاوز نمي كند) 2-   با استفاده از جدول مخصوص ( جدول شماره ۱) نمره خام ، تبديل به سن عقلي مي شود . از رابطه زير بهره هوشي كودك به دست مي آيد.IQ= سن عقلي (تقسيم بر) سن تقويمي(ضربدر)100

 3-   اگر نمره خام آزموني بر فرض مثال ۴۰ باشد در جدول تبديل نمرات ، ( جدول شماره ۱ ) نمره خام را پيدا كرده و سن عقلي كودك را كه ۱۳ مي باشد، استخراج مي كنيم. ( اين نمره سن عقلي كودك است) سپس ۱۳ ( كه سن عقلي كودك است) را در عدد ۱۲ ( ماه) ضرب مي كنيم. ( هر سال ۱۲ ماه دارد) سپس سن تقويمي آزموني را محاسبه مي كنيم . اگر آزمودني به عنوان مثال ۱۰ سال و ۳ ماه داشته باشد ۱۰ را ضربدر ۱۲( هر سال ۱۲ ماه دارد) بعلاوه ۳ ( ماه) مي كنيم نمره بدست آمده سن تقويمي كودك مي باشد. حاصلضرب صورت و مخرج را بر هم تقسيم كرده وضربدر ۱۰۰ كرده و بهره هوشي آزمودني بدست مي آيد.

 بدين صورت:IQ= سيزده ضربدر 12 تقسيم بر مجموع (سه بعلاوه 12 ضربدر10) ضربدر 100= 126 4- سپس نمره به دست آمده را در طبقه بندي هوشي ( جدول شماره ۲) پيدا كنيد ،  بهره هوشي كودك مشخص مي گردد.  

” جدول تبديل نمرات خام به سن عقلي “

 جدول شماره ۱

نمره خامسن عقلينمره خامسن عقلينمره خامسن عقلينمره خامسن عقلي13-3 115-9218-33110-923-6126-0228-63211-032-9136-3238-93311-344-0146-6249-03411-654-3156-9259-33511-964-6167-0269-63612-074-9177-3279-93712-385-0187-62810-03812-695-3197-92910-33912-9105-6208-03010-64013-





51بالاتر از 13 سال

جدول شماره 2

طبقه بندي از لحاظ هوشمعادل هوش               نابغه170-189تيزهوش150-169پرهوش130-149باهوش110-129متوسط90-109مرزي80-89مرزي ضعيف70-79كودن50-69كاليو25-49كانا0-25



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پيامهاي مشاوره اي

"عمر شما از زماني شروع مي شود

كه اختيار سرنوشت خويش را در دست بگيريد."

****

"هر جا كه اراده و تصميم وجود داشته باشد ،

راهي براي رسيدن به موفقيت وجود دارد ."

****

"انسان همان چيزي است كه تمام روز به آن فكر مي كند."

****

"در راه هدايت هميشه چراغي روشن است 

كتاب زندگي ات را زير نور آن بنويس"

****

"آدم ها خيلي زود همراهان صميمي را فراموش مي كنند

همين كه باران بند آمد خيلي ها چترهايشان را جا مي گذارند."

****

"در نگاه كساني كه پرواز را نمي فهمند ،

هر چه بيشتر اوج بگيري كوچكتر خواهي شد."

****

اگر با تمام وجود به سوي مقصد خود پرواز كنيد ،

بال هايتان قدرت پرواز را به شما خواهند داد.

****

"موفقيت و پيروزي به دست آوردني است ،

آن را به شما هديه نمي دهند."

****

"هر لحظه به خود بگوييد  (خداي من اينجاست)

و با اين فكر هيچ هراسي از عدم موفقيت به دل راه ندهيد."

****

موفقيت افسانه نيست

زندگي شما مي‌تواند به زيبايي روياهايتان باشد.

فقط بايد باور داشته باشيد كه مي‌توانيد كارهاي ساده‌اي انجام دهيد.

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

گام هاي دوازده گانه درماني NA

عقلانيت تأكيد شده در مرحله دوم اشاره به شناخت و دانستن عواقب سوء مصرف مجدد مواد مخدر دارد و بر ضد طرح واره اغلب معتادان است كه : درمان ممكن است به آنها نشان دهد چگونه مصرف كنند بدون آنكه مشكلي داشته باشند.

در اين مرحله از طرح واره اي قادر مطلق بودن بچه گانه رها مي شود و به او كمك مي كند تا درك كند«من خدا نيستم».

مرحله 3: « ما تصميم گرفتيم كه اراده و زندگي خود را به خداوند آنگونه كه درك مي كنيم بسپاريم».

اين مرحله اجازه مي دهد از هر راهي كه مي خواهند يا مي توانند يك نيروي محافظ دوست داشتني را درك نمايند).

نفع بزرگ، تمرينLetting go (رهايي) است كه آزمون دروني مثبتي را آغاز مي كند و در مراحل 5، 7 و 11 پي مي گيرد. اين آزمون شامل پذيرش، كه به رهايي از شرم كمك مي كند، تسليم، كه به رهايي از احساس جرم و گناه كمك مي كند و حمايت، كه به كاهش رفتار خودآزاري كمك مي كند، است. اصول آموختني ايمان و اعتقاد است.

مرحله 4: « ما يك ترازنامه اخلاقي، بي باكانه و جستجوگرانه از خود تهيه مي كنيم».

اين بخش از اساسي ترين ترفندهاي روان درماني است. تدوين فهرستي شخصي از خصوصيات اخلاقي. مشكل اساسي در اين مرحله ايجاد حالات غم و غصه، تقصير، گناه و نااميدي است كه مي تواند عامل مهمي در بازگشت باشد. به همين دليل توصيه مي شود قبل از مرحله چهار راهنما انتخاب شود. منفعت مرحله چهار ايجاد نفس ناظر و حاكم است: من مي توانم اشتباه كنم و در چنين مواقعي احتياج به كمك دارم» اصل مهم در مرحله 4 شجاعت و شهامت است.

مرحله 5: « ما گونگي دقيق خطاهاي خود را به خداوند، به خودمان و به يك انسان ديگر اقرار مي كنيم».

ممكن است اضطراب آلود باشد ولي با طي مراحل 2 و 3 از اضطراب آن كاسته شده با وجود راهنما بر آن فائق مي آيد. بعد از اقرار در محضر يك هم گروه ، راهنما يا يك فرد روحاني، با ديدن اينكه واكنش آنها دافع يا كيفري نبوده است، احساس رهايي و آرامش عميق در فرد به وجود مي آيد.

ما تمايل داريم يكديگر را بپذريم تا ديگران ما را بپذيرند. اصل مهم در مرحله 5 به علاوه صميميت و محرميت با ساير انسانها، امانت، كمال و درستي است.

مرحله 6 : « ما كاملاً آماده شديم تا خداوند اين نقايص شخصيتي ما را برطرف كند».

به طور منطقي از مرحله 4 پيروي مي كند. به منطق آمادگي براي اينكه قدرت برتر(چيزي به غير از خود) خودپسندي، ناراستي، پيروي از شهوات آني و يا ساير خصوصيات بد را بزدايد. دقت كنيد، تأكيد بر آگاهي بر جنبه هاي فردي اي است كه بر ديگران اثر منفي دارد. مرحله 6 صداقت و اميد به تغيير را تقويت مي كند. اصل مهم رضايت و تمايل است.

مرحله 7: « ما با فروتني از او خواستيم كه كمبود هاي اخلاقي ما را بر طرف كند».

اين دو مرحله(6و7) براي روانشناسان اسرار آميز است. چرا كه روش باليني خاصي و جود ندارد كه شخصيت را تغيير دهد. ولي اين واقعيت وجود دارد كه خصوصيات بلند مدت زيادي مثل ضداجتماعي بودن اعتياد، اجتناب و غيره با اين مراحل تغيير كرده اند. اصل مهم در اين مرحله تواضع است.

مرحله 8: « فهرستي از تمام كساني كه آزار داده ايم تهيه كرديم و خواستار جبران خسارت ا تمام آنان شديم».

آگاهي و تمايل به عمل بر مبناي يافته هاي پيشين. اين كار نيازمند تفكر درباره ساير مردم است كه قسمت مهمي از يكدلي و همدلي بوده باعث حفظ روابط فرد با ديگران مي شود و آنرا ارتقاء مي دهد. اصل مهم دوستي و عشق برادرانه است.

مرحله9: « ما بطور مستقيم در هر بار كه امكان داشت از اين افراد جبران خسارت نموديم و هر گاه اشتباه نموديم به آن اقرار نموديم».

اين مرحله نيز به علت جنبه هاي اضطراب آميز آن احتياج به حمايت دارد. ترس از تنبيه، حتي خشونت، در وي به وجود مي آيد. طي اين مرحله به بازسازي روابط تخريب شده كمك مي كند. با طي آن تجربه بخشش و رهايي از گناه براي فرد به وجود مي آيد. مهمترين جنبه اين امر توانايي بخشش فردي است كه در عين خطا كار بودن او را نمي بخشد. طي اين مرحله خصوصيت يك فرد بالغ كه همانا راه يافتن به ديگران و مولد بودن است شكل مي گيرد. اصل مهم در اين مرحله عدالت است.

مرحله 10: « ما به تهيه ترازنامه شخصي ادامه داديم و هرگاه در اشتباه بوديم سريعاً بدان اقرار كرديم».

اين مرحله براي هركس و به خصوص براي پژشكان داراي ارزش والايي است. اين مرحله از خصوصيات بلوغ است كه همانا مظهر همراهي، همفكري، صداقت با خود و ديگران است.

اصل مهم در اين مرحله استقامت، ثبات قدم و پشتكار است.

مرحله 11: « ما از راه دعا و تفكر جوياي بتر نمودن رابطه خود با خداوند بدانگونه كه درك مي كنيم، شديم. دعا كرديم فقط براي آگاهي از راه اراده او براي خودمان و قدرتي كه آنرا به انجام رسانيم».

اين مرحله بزرگترين مرحله از مراحل دوازده گانه است و مسايل و مشكلاتي براي منكران خدا به وجود مي آورد. اما سكوت كردن و گوش دادن حتي اگر از جانب درون خود فرد باشد و او به اين شكل تصور كند بسيار حياتي و مهم است. اما جالب اين جاست در طي 60 ساله NA  و AA هيچ مجادله مذهبي بين اعضا به وجود نيامده. اين مرحله تنها تجربۀ شخصي و عرفانيي است كه ارتقا پيدا مي كند و براي هر كسي وجود دارد. اين مرحله مرحله اي است فعال براي بهبود مسئوليت پذيري و حل مشكلات با تكيه بر معلومات خود شخص. اصل مهم در اين بخش آگاهي روحاني است.

مرحله 12:« ما با يك بيداري روحاني كه طي اين قدمها پيدا كرديم سعي نموديم اين پيام را به معتادان برسانيم و اين اصول را در تمام امور خود اجرا كنيم».

بيداري روحاني به آزادي از چنگ خود محوري و خودخواهي اشاره دارد. همان دو عاملي كه باعث اغلب روان پريشي ها مي شود.

دو گفتار در AAبه اين نكته اشاره دارد:

1)       روحانيت توانايي جدا كردن افكار ما از خود ماست.

2)      AA براي مردمي تلاش مي كند كه به خدا اعتقاد دارند. AA براي مردمي تلاش مي كند كه به خدا اعتقاد ندارند. AA براي كساني كه فكر مي كنند خدا هستند هرگز كاري نمي كند.

پيام، يك نصيحت يا تعارف ساده نيست. تقسيم تجربياتي است كه با زحمت حاصل شده. اصل مهم در اين بخش مولد بودن و شكوفايي است.

منبع:

راهنماي شناخت و درمان اعتياد در ايران، دكتر حامد بختياري و همكاران



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تاريخچه پيدايش انجمنهاي NAو AA

يكي از فعاليت هاي اين جمعيت كمك به الكلي ها بود . آنها الكلي ها را جهت ترك الكل در خانه ها، محل كار، كليسا ها و يا كلوپ هاي اجتماعي چند روزي نگهداري مي كردند و سپس از طريق امكانات اعضاي جمعيت جهت حل مشكلات اقتصادي، حرفه اي و اجتماعي اين افراد اقدامات لازم را انجام ميدادند. اين جمعيت با وجود خدمات ارزنده و روش هاي نويني كه در امر كمك رساني به آسيب ديدگان اجتماعي عرضه مي داشت ، به علت وارد شدن به مسايل سياسي كاربري و تاثير خود را به مرور از دست داده و سپس به كلي متلاشي شد. جمعيت ديگري كه پس از atm و با بهره گيري از تجربه تلخ آنها منشا خدمات فراوان و روش موفقي بود و در پيدايش الكلي هاي كمنام  نيز نقش بسيار موثري ايفا نمود، گروه اكسفورد  است. اين جمعيت با استفاده از نيروي گروهي همتايان كوشش داشت زمينه تسليم و پيدايش تجربه روحاني و تحول را در الكلي ها بوجود آورد. بيل ويلسون از اعضاي اوليه و يكي از بنيان گذاران انجمن الكلي هاي گمنام در گروه اكسفورد  عضويت داشت. مهم ترين درسي كه اين جمعيت ها به دنياي ما آموختند، اين واقعيت بود، همان طور كه ملت ها لازم است بر سرنوشت خود مديريت كنند ، تعيين كننده خط مشي و راهبرد هاي اجرايي و مديريت اين جمعيت ها نيز لازم است، با آنهايي باشد كه، خود با اين معضلات درگير بوده اند و در اين زمينه تجربيات ميداني و فعال دارند.  بيل ويلسون اصول اوليه برنامه بهبودي را از اين گروه ها آموخت و سپس با اضافه كردن تجربيات شخصي خود و آنچه را كه از پزشك معالج خود دكتر سيلك ورث  در رابطه با بيماري الكليسم  فراگرفته بود، فلسفه دوازده گامي را كه يك برنامه جامع بهبودي غير دارويي از بيماري الكليسم است ،بوجود آورده و بر مبناي آن اصول بهبودي را طي  يك فرآيند دوازده مرحله اي براي رهايي از اسارت اعتياد و وابستگي هاي ناسالم و رنج آور تدوين نمود.

 برنامه هاي بهبودي دوازده گامي  از سه عامل معنوي، روانشناختي و تجربه هاي شخصي افراد الكلسيم تشكيل شده است .افراد در حال بهبودي از طريق بكار گيري اصول گام هاي دوازده گانه به مرور  مي توانند از جنبه هاي متفاوت شناختي، احساسي و رفتاري و معنوي متحول شده و به عنوان اعضاي مسئول و سازنده به اجتماع باز گردند.

بيل بيلسون و ساير بنيانگذاران انجمن هاي aa & na به مرور و كسب تجربه هاي فردي و گروهي و بهره گيري از تجارب پيشينيان خود و آزمون و خطاهاي مختلف، متوجه شدند كه علت از هم پاشيدگي جمعيت هاي قبلي دست اندر كار خدمات رساني به الكلي ها ،عواملي بوده است كه، بايد براي حفظ بقاي خود شديدا از آنها اجتناب كرد .

يكي از مهمترين اين عوامل ها،درگيري و دخالت اين جمعيت ها در تمام امور مربوط به مشكلات مددجويان خود بوده است . آنها سعي مي كردند، مسايل جسمي، رواني، روحاني، اقتصادي، خانوادگي، اجتماعي و كاري و حرفه اي و مسكن را يك جا حل و فصل كنند و در اين ميان اولويت محوري و اصلي ، كه بهبودي از اعتياد در راس آن قرار دارد به خطر افتاده، نهايتا در نقطه اي جزييات كليات را تحت الشعاع قرار مي دادند و فرد دچار لغزش و بازگشت به اعتياد  مي شد. aa پس از چند سال فعاليت و پي بردن به اين واقعيت كه ، بهبودي بايد در راس هر چيز ديگري قرار داشته باشد، خط مشي خود را معين كرد و تمركز خود را صرفا بر روي برنامه بهبودي از اعتياد گذاشت .. پس از آن دخالت و پي گيري مسايل مربوط به ترك جسمي، مسايل خانوادگي، كار، اقتصادي و حقوقي و غيره از دستور كار انجمن خارج شد.انجمن هاي دوازده گامي به تجربه دريافته اند كه، در صورت داشتن تنها يك هدف و تمركز بر آن، خواهند توانست، بهترين بازدهي و كامل ترين شرايط شكوفايي را براي اعضاي خود و كل انجمن تامين كنند . طبق يكي از اصول محوري مرامنامه انجمن معتادان كمنام aa &na( سنت پنجم )، گروه هاي ساختاري و خدماتي دوازده گامي فقط يك هدف كلي را دنبال مي كند و آن پيام دهي و اطلاع رساني به معتاداني مي باشد كه، در حال مصرف و رنج و عذاب از اعتياد بسر مي برند.

انجمن هاي دوازده گامي در مسايل پزشكي و سم زدايي معتادان اكيدا هيچ گونه دخالتي نداشته و صرفا از يك شيوه درماني معنوي و غير دارويي پيروي مي كند. از انجا كه در برنامه بهبودي ِِaa   سير و سلوك و سلسله مراتب درماني و رشد و تحول طي پروسه دوازده گام انجام مي پذيرد، در اكثر نقاط دنيا به عنوان فلسفه، روش يا برنامه بهبودي دوازده قدمي معروف شده است. برنامه بهبودي دوازده قدمي اكنون در دنيا به عنوان يكي از موثرترين شيوه هاي كمك درماني اعتياد شناخته شده است و ميليون ها نفر در سراسر دنيا به خصوص در آمريكا و كانادا و اروپا از اين متد درماني بهره برداري مي كنند.  رمز موفقيت اين جمعيت ها به اين علت است كه ، آن ها كاملا خودجوش بوده و كليه امورشان از طريق اعضاء كه خود مشكل اعتياد داشته و توانسته اند از آن رهايي پيدا كنند، اداره و مديريت مي شود.

وضوح تأثير na

در يك مطالع گذشته نگر در مدت 35 سال فردي به نام valliant دريافت كه شركتaa علت افزايش 22 درصدي رفتارهاي مناسب اجتماعي مثل ازدواج و اشتغال است. در حالي كه وضعيت اجتماعي اقتصادي تنها علت 7 درصد از تفاوتهاست.

در يك مطالعه روي 500 بيمار الكلي بستري و سرپايي، ميزان ترك قوياً با شركت در aaارتباط داشت. براي بيماران بستري كه درaaشركت نمي كردند ميزان ترك 49درصد بود. در بيماران با شركت هفتگي در aa ميزان ترك 76 درصد بود. اين بررسي ها از وضوح معني دار تأثير aa و naخبر مي دهد.

na چه كار مي كند و چه كار نمي كند؟

naيك انجمن داوطلبانه براي معتادان است. اعضايna به گروههاي خودمختار تقسيم مي شوند و جلسات متنوعي را برگزار مي كنند. تنها شرط ورود به جلسات معتاد بودن و انگيزه درمان شدن است.naهيچ جلسه اي را براي متقاعد كردن معتادان براي پيوستن به آن برگزار نمي كندnaاعضاي خود را معاينه نمي كند تا دريابد كه معتاد هستند يا نه بلكه كمك مي كند تا خود با اعتياد مقابله كنند. naدرمانهاي پزشكي و دارويي را تجويز نمي كند. با هيچ سازمان ديگري ارتباط ندارد. ولي با سازمانهاي مبارزه با اعتياد همكاري مي كند. از مراجع خارج خود كمك مالي نمي گيرد. براي اعضا مسكن، غذا يا پوشاك تهيه نمي كند. و مهمتر از همه اينكه na با لفظ گمنام خود را اداره كرده نام اعضا با اسم كوچك خوانده شده و اعضا نام هم گروه خود را در خارج گروه نمي گويند.

شركت در جلسات 

پذيرش افراد تازه وارد گرم و دوستانه است. هسته هر ملاقات بصورت تبادل تجربيات، تواناييها و اميدهاست تا شركت كنندگان همواره اعتياد خود را به ياد داشته باشند و پاكي خود را نگه دارند. اگر شخصي جلسه اي را دوست نداشت جلسات ديگري وجود دارند تا از ميان آنها انتخاب كندopen

الف) بازopen ب) بستهclosed؛ پ) تازه واردها؛ ت) مطالعه گامهاي 12 گانهe.

شعار مسئوليت naاين است:« هر كجا و هر زمان هر كس دستش را به كمك خواهي دراز كند، مي خواهم دست ياري naآنجا باشد چرا كه من مسئول هستم».

انتخاب راهنما

اكثريتي بالغ بر 85 درصد اعضاnaراهنما دارند. توصيه مي شود معتادان تازه پاك شده فردي همجنس خود يافته كه تحت همان درمان 12 پله بوده ولي از مراحل 4 يا 5 كه مراحلي مشكل و اضطراب آلود هستند گذشته باشد.

91 درصد افرادي كه راهنما شده بودند به طور دائم ترك كرده اند. راهنما كمك خواهد كرد بيمار مؤدب، مهربان و راضي باشد. يعني انسانيت خود را بازيافته، مسئوليت پذير شود ولي بايد يادآور شدnaجلسه اي براي پيشرفت است نه كمال يافتن.

انتخاب گروه خانگي

واحدي است كه بيمار در آن احساس راحتي مي كند و موافقت مي كند به طور مرتب در جلسات آن شركت كند. يك ليست شماره تلفن از دوستان جديد در naبسيار كمك كننده است و بازگشت را به دت كاهش مي دهد.

گروه خانگي عضو جديد را با وظيفه و مسئوليت آشنا مي كند كه با اعتياد نابود شده است. اين كار با كارهاي كوچك آغاز مي شود: شركت در پذيرايي براي اعضاي گروه و غيره. درمجموع دوران ترك درna نه تنها قابل تحمل بلكه تجربه اي مثبت براي آنهاست.

برنامه 12 مرحله naچگونه عمل مي كند: valliant در مطالع آينده نگر خود 4 فاكتور را كه به وسيله آن الكليها پاكي دائمي بدستآورند بررسيكرد.

1) وجود يك يا چند وابستگي جايگزين

2) يادآوري پيامدهاي الكلي بودن شخص

3) اميدواري و اعتماد به نفس

4) پيشتيباني اجتماعي دو جانبه به خصوص رابطه عاشقانه

تمامي اينها مي تواند در na موجودباشد. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

نحوۀ شناسايي معتادين

    ج)خارش بدن: معمولا نيم ساعت بعد از مصرف مواد خارش عمومي بدن فرد را در بر ميگيرد كه بيشتر در قسمت پاها خصوصا از كشاله ي ران و بيني خارش ها شروع ميشود كه حدود 3 يا 4 ساعت ممكن است اين حالت ادامه داشته باشد.

چ) كم غذا شدن: معمولا اعتياد مصرف غذا را كم ميكند. خصوصا معتاد از خوردن ترشيجات ، صبحانه،شير، بستني اجتناب ميكنند زيرا اينگونه مواد باعث از بين رفتن حالت نئشگي بعد از مصرف مواد ميشود.

ح)ضعف جنسي: كساني كه مدت زمان زيادي مواد مصرف ميكنند خوصا مردها دچار بي رغبتي ميشوند.

خ)ايجاد دردهاي مزمن معده: دچار درد هاي مزمن معده ميشوند و به همين دليل اكثرا قرص هاي ضد درد معده در جيب دارند.

د)داشتن يبوست: مصرف مواد اغلب باعث يبوست ميشود و همين امر باعث طولاني شدن دستشوي معتاد ميشود.

ذ)ايجاد سستي و بيحالي: اعتياد از ميزان فعاليت جوان به ميزان قابل توجهي ميكاهد طوري كه اگر ورزشكار باشد ديگر تمايلي به رفتن باشگاه و انجام فعاليت ندارد.

ر)آب ريزش از بيني، عطسه و خميازه: اگر از زمان مصرف روزانه ي معتاد 1 الي2 ساعت بگذرد معتاد دچار خميازه هاي طولاني همراه با اب ريزش بيني و عطسه مي گردند.

ز)ضعف جسمي همراه با لاغر شدن:  فرد معتاد بدون اينكه فعاليت ها  و ورزش هاي لاغري انجام داده باشد  در طول مدت زمان يك يا چند ماه ممكن است به مقدار 5 كيلو يا بيشتر از وزن بدنش كم شود.

ژ)داشتن حالتي عصبي و پف كرده : چون اكثر معتادان صبح ها دير از خواب بيدار مي شوند پس از بيدار نيز حالتي پف كرده و عصبي دارد.

س) ندادن خون جهت آزمايش و انجام تست سلامتي :چنانچه به هر دليلي از جوان بخواهند تا تست سلامتي بدهد هراسان مي شود  و انجام آن را به تعويق مي اندازد و حتي  براي آزمايش در  حين بيماري نيز حاضر نيست خون بدهد .

ش) تغيير كردن مردمك چشم : مردمك چشم  افراد سالم ثابت است ولي پس از مصرف مواد پشم كوچك  وپس از گذشت  3الي 4 ساعت  چند برابر  حالت قبل مي شود  لذا مردمك چشم افراد معتاد متغير است و به همين دليل سعي مي كننند از نگاه مستقيم با افراد خودداري كنند

ص) تغيير صدا : دو رگه بودن صداي معتادان يكي از رهاهاي شناسايي آنهاست اين دو رگه بودن پس از مصرف مواد مخدر نمود پيدا مي كند

ض) وجود آثار ناشي از تزريق : افرادي كه به مرفين و مواد مشابه آن مبتلا هستند در دست چپ آنها آثاري از تزريق مواد مشاهده مي شود زيرا انجام اين كار با دست راست صورت مي گيرد

ط) عرق كردن بدن : معمولا بعد از 3 ساعت كه از مصرف مواد گذشت معتاد احساس گرما مي كند هر چند اگر هوا سرد باشد.

2- شناسايي از روي اختلالات رفتاري فرد:

اختلالات رفتاري فرد معتاد شكل دهنده ي شخصيت اوست. شناخت شخصيت و ويژگي هاي رفتاري معتادان براي مبارزه با اعتياد پيشگيري و درمان ان،اهميت ويژه اي دارد.اعتياد دگرگوني هايي در خلق و خوي معتاد ايجاد ميكند كه از احوال ظاهري وي ميتوان به ان پي برد مانند:

الف-دروغگويي:چون مصرف مواد مخدر از نظر شان اجتماعي مذموم است . لذا افرادي كه ان را مصرف ميكنند حاضر نيستنند به سوالات مختلفي كه به آنها داده ميشود پاسخ دهند مانند كجا بودي ،چه خوردي، پول داري و غيره جواب راست بگويند.

ب-عدم خلق و خوي ثابت.مصرف مواد مخدر در ساعات معيني از شبانه روز باعث ميشود كه فرد نتواند در مهماني ها و گردش ها با ديگران به سر ببرد. او براي رسيدن به مكان خلوت كه بتواند موادش را مصرف كند تلاش دارد پس مهماني ها و گردش هاي خود را نيمه كاره مي گذارد و چنانچه در اين راه با موانعي رو به رو شود نوعي ناكامي كه حالت پرخاشگري و يا تحريك پذيري دارد ،دچار ميشود.چنين حالتي وقتي در او به اوج خود ميرسد كه او به دنبال مواد برود و دست خالي برگردد.

پ-شب نشيني هاي مكرر با افراد خاص:شناساي افراد مورد علاقه ي خود و معاشرت با آنها خصوصا در شب نشيني هاي طولاني افراد معتاد دچار سردرد،تهوع،استفراغ و سستي يا بعضي از حالت هاي مشكوك مانند خنديدن و گريه كردن بي مورد مي شود.

ت-حركات مشكوك و پنهان كاري در محل كار:افراد معتاد معمولا دوست ندارند كسي از كار انها سر در بياورد و هميشه سعي ميكنند وسايل و ولوازم خود را از ديگران پنهان نگه دارند.

ث-گوشه گيري و منزوي شدن:شخصي معتاد است تمايل دارد چند ساعت تنها در اتاقي بماند و كمتر دوست دارد با افراد متشخص و سالم ارتباط داشته باشد. اين افراد در مهماني هاي طولاني با خانواده نيز شركت نمي كنند.

ج-خروج از منزل خصوصا بعد ازظهرها: براي خارج شدن از منزل افراد معتاد دلايل خاصي ارايه ميكنند.. زيرا براي مصرف مواد به مكاني خارج از منزل نياز دارد.60الي70 درصد معتادان يك نوبت از مواد مصرفي خود را در بعدازظهرها اعمال ميكنند.

چ-ارايه صورت خرج هاي صوري:براي تهيه پول مواد، فردي كه مجزا خريد ميكند مجبور است مقداري خرج هاي اضافي به صورت صوري به فهرست خرج هاي واقعي گزارش كند يا نوجوان با درخواست پول براي هزينه هاي اضافي به مقدار پول تو جيبي خود بيفزايد.

ح-دوستان مشكوك: دوستي با افراد معتاد،مشكوك و كساني كه سابقه ي دزدي و زندان دارند و وجهه ي اجتماعي خوبي ندارند، از ويژگي هاي فرد معتاد است.

خ-سرقت كردن: نوجوانان و جواناني كه مبتلا به مواد مخدر هستند چون از نظر مالي در تنگنا هستند دست به سرقت اموال خانواده، همسايگان، دوستان يا سرقت اموال افراد ناشناس.

د-داشتن دوستان ناباب: اصولا نوجوانان كه با دوستان معتاد رفت و آمد دارند مانند آنها هستند.

ذ- عدم تمايل به مسافرت هاي دور: مسافرت هاي دور نوعي محك براي شناساي معتاد است!!!! زيرا حمل مواد در مسير مسافرت مشكل است و از طرفي در مسر جاده ها در هنگام بازرسي در مقابل ايستگاهاي بازرسي  با تغيير رنگ چهره مورد شناسايي قرار ميگيرد.

ر- حساسيت نشان دادن به بحث هاي ضد اعتياد: فرد معتاد در اينگونه مباحث سعي دارد موضوع  بحث را عوض كند.

ز- شركت نكردن در مسايل اجتماعي و فرهنگي: معمولا كمتر در اين مجالس شركت ميكنند و تمايلي به ان نشان نميدهند.

ژ- قرض گرفتن پول از ديگران: براي تهيه مواد از دوستان و آشنايان به بهانه هاي مختلف پول قرض ميكنند.

  3- شناسايي معتاد از روي وسايل و لوازمي كه مصرف ميكنند:

الف)مصرف چاي زياد و پررنگ:معمولا افراد معتاد خصوصا ترياكي ها بعد از مصرف ،نياز  به نوشيدن يك ليوان چاي پررنگ و داغ دارند.بعضي از آنه نيز ترياك را در چاي حل ميكنند و سپس مينوشند.

ب) داشتن اشيا و ولوازم خاص اعتياد: اشيايي از قبيل زرورق سيگار،لوله هاي خودكار، تيغ و سرنگ در جيب يا محل كار فرد خود ميتواند دليل اعتياد باشد.

پ) داشتن بعضي از داروهاي مشخص:شربت اسپكتورانت كدئينه،قرص دينوكسيلات و استامينوفن كدئينه تا در صورت عدم دسترسي به مواد از آن استفاده كنند.

ت) مصرف بعضي از داروهاي خواب آور: مانند ديازپام مصرف ميكنند

ث) وسايلي كه در آن مواد پنهان ميكنند: پلاستيكهاي مشمعي به ابعاد 5*10 سانت جهت نگهداري مواد.

ج) تهيه سرنگ 5 سي سي:بعضي از مواد مخدر مايع از سرنگهاي مختلف خصوصا از سرنگهاي 5سانتي استفاد ميكنند.

چ) استفاده از بعضي از عطرها و ادكلن هاي تند هنگام خروج از مجالس آنچناني

ح) استفاده از قطره هاي چشمي فنيل افرين و نفتازولين:چون معتادان خصوصا آن ها يي كه حشيش و بنگ مصرف ميكنند چشمانشان قرمز ميشود، از اين قطره ها براي بر طرف كردن قرمزي چشمانشان استفاده ميكنند.

خ) خريد بعضي از كالا: تهيه ذغال به خصوص در حجم و مقدار معين يكي از ضروريات ترياك كشيدن و نوع خاص آن به نام ذغال جكسون  معروف است.

د) استفاده از شيشه هاي سس و كش هاي پلاستيكي جهت استفاده مواد مخدر: آن ها درب شيشه ها را سوراخ ميكنند و با لوله خودكار در كشيدن مواد از آن مصرف ميكنند يا براي تزريق از كش ها و جوراب هاي نازك براي بستن وريد دست استفاده ميكنند.

4- شخصيت معتادين:

ذكر ويژگي شخصيتي مشترك براي معتادين، با توجه به تفاوتهاي فروان فرهنگي و تربيتي و وراثتي و خصوصاً تعلق به گروههاي متفاوت اجتماعي در ميان اين گروه از بيماران، مشكل مي باشد. اما در اين زمينه مي توان به چند مورد اشاره نمود.

معتادين عموماً شخصيتي لذت طلب دارند لذا در ميان بسياري از آنها آلودگي هاي ديگر اخلاقي مانند شرابخواري و يا بي بندباري هاي جنسي نيز به چشم مي خورد. در عين حال اين افراد عموماً زود رنج بوده و توقع زيادي از اطرافيان و حتي پزشك معالج خود دارند. لذا در بسياري از موارد مي بايست در مقابل خواستهاي بي حد و حصر آنها ايستادگي كرد.

معتادين عموماً در دوران اعتياد به هيچكس و هيچ چيز وفادار نيستند و تمامي تلاش خود را در جهت كسب ماده مخدر بكار مي گيرند. جالب است كه خود معتادين پس از طي مراحل ترك از دوران اعتياد خود به دوران حيوانيت ياد مي كنند. معتادين عموماً در برابر هيچ كس و هيچ چيز احساس مسئوليت نمي كنند و از طرفي هميشه در حال اعتراض مي باشند.

نكته1. بايد دقت داشت كه شناسايي اعتياد به اپيوئيدهاي طولاني اثر(مانندمتادون) عموماً دشوارتر بوده و علايم خماري در اين افراد عموماً ديرتر ظاهر مي شوند و در ابتدا اكثراً غير اختصاصي مي باشند.

نكته 2. اين احتمال وجود دارد كه حتي دوستان نزديك شما مدتي طولاني دچار اعتياد به مواد اپيوئيد باشند و شما از اين امر آگاه نشويد. لذا تشخيص كلينكي معتادين هميشه امكان پذير نيست.

نكته 3. در بسياري از اوقات، مورد مراجعه كننده به مطب، يك مورد تيپيك نمي باشند بلكه مثلاً بيماري است كه با دردها و ناراحتي هاي مختلف، اضطراب و بي خوابي بدون هيچ يك از علايم اختصاصي محروميت از مصرف به شما مراجعه كرده است و با كتمان مصرف اپيوئيدها شما را كاملاً گيج مي سازد.

نكته 4. بايد توجه داشت كه به طور كلي ترك اپيوئيدها عموماً موجب لرزش(TREMULOUSNESS) گيجي و هذيان گويي يا تشنج(Seizure) نمي شود و از طرفي اضطراب و مشكلات خواب معتادين عموماً با مصرف مقدار كمي از اپيوئيدها برطرف مي شود. لذا در صورت مشاهده علايمي خلاف گفته هاي بالا شك به اعتياد به الكل، سدايتوها يا بنزوديازپينها افزايش مي يابد.

نكته 5. بايد دقت داشت كه گاهي معتادين درگير مصرف چند نوع مختلف از مواد روانگردان مي باشند كه تشخيص اينگونه مشكلات در صورت كتمان بيمار مشكل تر خواهد شد.

منبع:

راهنماي شناخت و درمان اعتياد در ايران، دكتر حامد بختياري، و همكاران، انتشارات ارجمند



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۲ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

نظريه هدف

در يك سطح كلي هدف تسلط، درگير شدن با رفتار موفقيت آميز به منظور رشد صلاحيت است و هدف عملكردي درگير شدن در رفتار موفقيت آميز به قصد اثبات صلاحيت يا اجتناب از اثبات عدم صلاحيت است(كاپلان و ميدگلي،1997).

به طور خاص مي توان گفت كه هدف تسلط بر تكليف تمركز دارد و براي فهميدن و يادگرفتن موضوع است و فرد در پي آن است كه مهارت هاي لازم براي انجام آن تكليف را ياد بگيرد و عملكرد گذشته اش را در وظايف مشابه فعلي بهبود بخشد. اما يك هدف عملكردي، به خودي خود و به طور خاص بر توانايي خود تمركز دارد و جهت انگيزشي آن موفق شدن با تلاش كم است و اثبات اين مسئله كه فرد توانمند است(يا اجتناب از اثبات ناتواني) (آمس، 1992).

افراد داراي اهداف وابسته به خود در پي آن هستند كه ارزيابي مثبت از صلاحيت خود را به بيشترين حد برسانند و ارزيابي منفي از صلاحيتشان را تا آنجا كه مي توانند كاهش دهند، در اهداف معطوف به وظيفه، افراد بر تسلط خود بر وظيفه و افزايش قابليت هايشان تمركز دارند(ميدگلي و يوردان،2001).

در اهداف عملكرد گرا، جهت گيري به سمت اثبات توانايي بالاست و در اهداف عملكرد گريز، جهت گيري به طرف اجتناب از ابراز توانايي پايين است. گرچه بسياري از نظريه پردازان به روشني مطرح كرده اند كه بين اهداف اجتنابي و اهداف گرايشي تمايز وجود دارد، اما اين ديدگاه چندان مورد توجه قرار نگرفته است و بيشتر تحقيقات آزمايشگاهي از سال 1980 تا 1985 بر تفاوت بين اهداف عملكرد و اهداف تسلط تمركز داشته و هر دو هدف، اهداف گرايشي تلقي شده اند. اهداف تسلط نشانگر رشد صلاحيت و شايستگي از طريق يادگيري، تشلط بر وظيفه و اطلاعات، رشد علمي و مهارتي است و اهداف عملكردگرا نشانگر ابراز شايستگي در مقايسه با عملكرد ديگران، اتمام سريع كار و كسب اطلاعات عمومي براي تحصيل و پيشرفت است(مارتين،2000؛ميدگلي و يوردان،2000).

ساختارهاي هدف

اهداف شخصي اهدافي است كه افراد در موقعيت هاي پيشرفت(خاص و عام) دنبال مي كنند. اما علاوه بر اهداف شخصي، دانش آموزان در محيط هاي يادگيري در زمينه اهداف موفقيت پيام هاي متعددي دريافت مي كنند كه اين اهداف محيطي ادراك شده از كلاس، مدرسه و معلم را ساختارهاي هدف مي نامند(ميدگلي و يوردان،1995). اين اهداف در مدارس و كلاس هاي درس بررسي و بر اساس سنت هاي مدارس و كلاس هاي درس به دو دسته تقسيم شده است:1- ساختار هدف عملكردگرا؛ 2- ساختار هدف تسلط(ميدگلي و همكاران، 1998).براي مثال دانش آموزان مي توانند دريابند كه در كلاس يا مدرسه تأكيد بر يادگيري، فهميدن يا پيشرفت است( ساختار هدف در حد تسلط) يا اين پيام را دريافت مي كنند كه گرفتن نمره هاي بالا و برتري عملكرد در مدرسه ارزشمند است(ساختار هدف عملكردگرا). پايه اين اهداف از يك سو پيام هايي است كه در موقعيت پيشرفت، بارز و آشكار هستند و از سوي ديگر مبتني بر پيام هايي است كه معلمان به دانش آموزان خود منتقل مي كنند. گاه معلمان بر اهميت و رشد عقلاني از طريق توجه كردن به تلاش و پيشرفت و اصلاح يا به وسيله تشويق دانش آموزان به كاوش عميق در موضوع هاي مورد علاقه شان تأكيد مي كنند و اين پيام را به دانش آموزان مي دهند كه تلاش زياد و فهم موضوع، هدف اصلي كلاس است و بنابراين غيرمستقيم ساختار هدف در حد تسلط را القاء مي كنند.

ميدگلي و همكارانش دريافتند كه ساختار هدف، يك ساخت ذهني قدرتمند است كه بر اهداف شخصي، انگيزش و عملكرد افرا تأثير مي گذارد و اين تأثير احتمالا بيشتر به ادراك دانش آموزان از سياست ها و شيوه هاي مدرسه و كلاس وابسته است تا به واقعيت عيني سياست ها و شيوه ها(آمس1992؛ ميدگلي و يوردان،2001).

تحقيقات تأييد مي كنند كه ساختار هدف تسلط با الگوي يادگيري سازگارانه پيوند خورده است و شواهد كافي نشان مي دهد كه دانش آموزاني كه كارهاي مدرسه را با هدف يادگيري، فهميدن و پيشرفت انجام مي دهند، نتايج احساسي، رفتاري و شناختي ساگارانه را هم گزارش مي كنند. براي مثال، هدف در حد تسلط با لياقت و استعداد تحصيلي، تكاليف چالش برانگيز، سرسختي و پشتكار در مواجهه با مشكلات همراه و با كاربرد استراتژي هاي شناختي و فراشناختي مؤثر پيوند خورده است. در واقع فرد داراي هدف تسلط، موفقيت را به تلاش، علاقه و استراتژي هاي مورد استفاده نسبت مي دهد و نسبت به مدرسه و تكاليف مدرسه و حتي خوشبختي خود نگرش مثبت دارد(يوردان،1997).

اما در زمينه اهداف عملكرد، مطالعات نشان مي دهند، كه وقتي هدف عملكردي برجسته است، دانش آموزان احتمالاً يك الگوي ناسازگارانه را گزارش مي دهند، مثل تجربه احساسي منفي در مواجهه با مشكلات و تكاليف چالش برانگيز، استراتژي هاي يادگيري ضعيف و نسبت دادن شكست به ناتواني(آمس،1992). عليرغم نتايض متناقض تحقيقات و يافته هاي تحقيقي مي توان اذعان كرد كه اهداف عملكردي بيشتر به جهت گيري انگيزشي نامطلوب و ضعيف منجر مي شود.(ميدگلي،2000)، لذا براي اصلاح مدارس بايد به اهداف تسلط توجه و آنها را تقويت كرد(ميدگلي و يوردان،1995؛ ميدگلي و همكاران،2001).

منبع :

تازه هاي علوم شناختي، سال 6، شمارۀ 3و4 ،1383

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)