مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه .

مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه

راهكارهاي تقويت تفكر مثبت

6- با خوش بيني سعي كنيم، دستوراتي به ذهن خود بدهيم كه انديشه هاي جديد مثبت شكل گيرند.

7- هر روز صبح كه از خواب بر مي خيزيم با نگاه كردن به يك منظره يك تابلوي نقاشي زيبا و با اسماء الله روز خود را با نشاط و خوش بيني آغاز كنيم.

8- از افراد منفي نگر يا موقعيت هايي كه باعث ايجاد افكار نا خوشايند و منفي مي شوند دوري و يا سعي كنيم كمتر با آنها برخورد داشته باشيم.

9- به مشكلات به عنوان كمكي براي ارزيابي توانا يي هاي خودنگاه كنيم و هرگز نتيجه بدي را پيش بيني نكنيم، زيرا مشكلات فقط به اندازه اي مهم هستند كه ما آنها را مهم مي پنداريم.

10- به لحظات و خاطرات زيبا و دوست داشتني گذشته خود فكر و سعي كنيم آنها را تكرار نماييم.

11- از ترديد و دودلي دوري كرده و كارها را با جديت دنبال كنيم.

12- به نداي منفي دروني خود و تلقين هاي مخرب و نگران كننده ي ديگران بي توجه باشيم و سعي كنيم عكس آنها را انجام دهيم.

13-از چشم و هم چشمي و حسادت كه باعث ايجاد افكار منفي مي شود دوري و سعي كنيم روش ندگي خود را خودمان انتخاب كنيم.

14-هرگز شعار خواستن، توانستن را فراموش نكنيم و بدانيم كه در سايه سعي و تلاش به آنچه بخواهيم مي رسيم.

15- قدر لحظات زندگي را بدانيم و از آنها به خوبي استفاده كنيم، زيرا هرگ تكرار نخواهن شد.

16- براي تغيير اوضاع وشرايط نامساعد اقدام كنيم و مطمئن باشيم كه مي توانيم آنها را از بين ببريم.

17- خود را از قيد و بندهاي آزاردهنده رها و ساده زندگي كنيم تا فكر و خيال آسوده اي داشته باشيم.

18- هر وقت احساس كرديم افكار منفي به سراغمان مي آمده است، وضعيت خود را تغيير دهيم و به كاري سرگرم شويم.

19- ممكن است هنگام خواب در رختخواب افكار منفي به سراغمان بيايد، تا خسته نشده ايم به رختخواب نرويم.

20- خنديدن را فراموش نكنيم. خندين باعث مي شود تا افكار ناراحت كننده و منفي جاي خود را به افكا مثبت شاد بدهند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

برنامه هايي براي پيشگيري از بحران

راهنمايي قابل انتظار

دومين تكنيك از جمله ي راهنمايي قابل انتظار است داراي گونه اي با نام ايمن سازي هيجاني مي باشد ارائه ي راهنتمايي قابل انتظار شامل گرايش عقلاني شود دانش آموز به سمت وقايعي است كه احتمالاً در آينده اتفاق مي افتد و او در جهت فراهم سازي مواجهه اي موثر كمك مي كند. ايمن سازي هيجاني بر احساسات آينده بيشتر از شناخت تاكيد مي ورزد. حوادث مورد بحث مواردي هستند كه تجربه نشان داده است براي افراد در مواجهه آن دشوار است و ممكن است بر اجراي آموزش تاثير گذارد.

مثال هايي براي راهنمايي قابل انتظار از جمله ي برنامه هايي هستند كه بر كمك و ياري كودكان در تعديل و وفق دادن آنها براي فضاهاي سازمان يجديد طراحي گرديده است و يا اينكه برنامه هايي كه به دانش آموزان در مورد آنچه كه مورد انتظار است چه از نظر عقلاني و چه از نظر هيجاني در هنگام تولد برادر يا خواهر اطلاع رساني مي كنند.

برنامه هاي گزينش

سومين تكنيك پيشگيرانه شامل تنظيم روشهاي كار براي تشخيص و شناسايي كودكان است كه نسبت به موقعيتها خطرناك بسيار آسيب پذير هستند و به منور دريافت كمك به صورت احتمالي در زمان مناسب است . برنامه هاي گزينش شامل ابزاري (معمولاً پرسشنامه ، سنجش مقياس ها واوليت ها و يا تست هاي گروهي) است كه براي تعيين و تشخيص اين است كه چه كسي در خطر بالا مي باشد. اقدام پيگيري ممكن است راهنمايي قابل انتظار كارگاه ، برنامه ي درماني ويژه و يا مشاوره ي پيشگيرانه باشد گزينش مخصوصاً در هنگام تشخيص كودكان در معرص خطر شكست تحصيلي بسيار موثر است اما امكان دارد گزينش براي تشخيص كودكاني طرح ريزي مي شود كه همچنين معرض خطر ديگر انواع بحران ها باشند. يك نمونه مي تواند تلاش براي يادگيري خانواده هايي شود كه در آينده اي نزديك براي افزايش تعداد خود ، برنامه ريزي مي كنند بچه ها ممكن است براي كارگاه شناسايي مي شوند تا در آماده سازي براي خواهر يا برادر جديد تسهيل و كمك رساني شود.

مشاوره

خدمت و مشاوره، راه  و شيوه ي مهم ديگري است كه روانشناسان مدرسه و ديگر پرسنل خدماتي ويژه مي توانند به طور پيشگيرانه در بحران ها اقدام نمايند. مشاوره به عنوان كمك و ياري حرفه اي تعريف شده است.

مشاور در اين زمينه به عنوان مددكار خدمتي ويژه تعريف شده است كه با معلمان و مديران و يا والدين در راستاي كمك به آنها به صورت موثر به كودك و معلم در بحران همكاري مي نمايد. متخصص سلامتي روان از طريق كار با معلمان و والدين مي تواند به اين افراد كليدي و مهم ياري رساند كه از كودكان دچار بحران شده و واقع در موقعيت بحراني پشتيباني و حمايت كنند و همچنين به نياز هاي هيجاني مختلف كودك حساس باشيد كه ممكن است چنين نيازهايي را در طول دوره ي بحران دارا باشد.

تحقيق

انجام تحقيقات معمولاً به عنوان فعاليت پيشگيرانه تلقي نمي گردد.

هر چه در مورد پديده اي از طريق تحقيق بيشتر آگاهي ايجاد شود در نتيجه بهتر مي توانيم آن پديده را كنترل و پيش بيني نمايد هرچه بيشتر در مورد بحران ها اطلاعات داشته باشيم و آنها را درك كنيم در نتيجه در ايجاد كارگاه ف برنامه ي درسي و آموزشي برنامه هاي راهنمايي قابل انتظارف برنامه هاي گزينشي و اقدامات مشاوره ، موث تر خواهيم بود. تحقيق و بررسي مورد ارزيابي در بحران ها و همچنين برنامه هاي اقدامي بحران جز كارها و تواناييهاي روان شناسان مدرسه است و //// كودك و زمان قابل دسترس براي مشاور و مهارت هاي مشاور بستگي دارد. اقدامات گروهي كه ضمن // پيشگيرانه است و ممكن است براي مواجهه با نياز زياد به مشاوره بحران در مدارس بسيار لازم و ضروري باشد. دوبخش بعدي اين كتاب ر مورد مشاوره ي بحران در مداس و اقدام در اواع ويژه موقعيتهاي است. روانشناسان مدرسه و ديگران در مدارس مي توانند تاثير عظيمي بر سلامت روان كودكان داشته باشند كه در گروي اطلاع آنها و اقدام فوري // كمك دانش آموزان است كه واكنش هاي مواجهه ي مثبت را در هنگام بحران ايجاد نمايند. كودكان ممكن است به آرامش باز گردند و زمان زيادي را از يادگيري آشفتگي و در هم ريختگي هيجاني از دست نمي دهند و شايد استراتژي هاي مواجهه اي جديد و موفقيت آميز را به عنوان نتيجه ي گذراندن و طي كردن بحران با موفقيت را ايجاد نمايند. آن ها قادر به رويارويي با خطر ها در سراس زمان زندگي خود همراه با اعتماد به نفس بالا و موفقيت خواهند بود. اگر در ايجاد مشاوره ي بحران و مهارت هاي اقدامي موفق باشيم و همچنين برنامه هاي پيشگيري را اجرا نماييم . در نتيجه براي اينده ي كودكان به طور قطعي مفيد و سودمند خواهد بود.

موضوعات و مسائل مربوط به رشد در مشاوره بحران

تعدادي از متون در مشاوره و حتي متن هايي كه صرفاً بر مشاوره ي كودكان متمركز گشته اند نكته اي مهمي را ناديده گرفته اند كودكي 5 ساله نوجوان 16 ساله اساساً داراي استعدادهاي متفاوتي براي رويارويي با اطلاعات و واكنش به حوادث هستند.

/// هادر رشد شناختي، اجتماعي و هيجاني به اين معناست كه آنها به خطرها به طور متفاوتي واكنش ناشن مي دهند و به مشاوره هاي متفاوتي نياز دارندتا بتوانيد به بحران واكنش نشان دهند . حادثه ي شبيهي مثلاً مرگ والدين ممكن است بحراني براي كودكي پيش دبستاني و همچنين فردي دبيرستاني به شمار آيد اما هر يك از آنها به طور متفاوتي به اين حادثه مواجهه مي شوند و به آن واكنش نشان مي دهند . مشاوره با كودكان كم سن و سال اغلب شامل كاربرد موارد غير كلامي مي باشد كه ممكن است بيشتر متضمن استخارج و انعكاس احساسات و همچنين بر توانايي و استعداد عقلاني درمان جو و سطح بالاي رشد اخلاقي او سرمايه گذاري مي كنند و بيشتر براي نوجوانان موثر تر است روانشناسان مدرسه همچنين مي توانند از نوجوانان اعتراف بگيرند و بحران مناسب با هر سني از ايجاد /// را به كار برند.

اصول مشاوره ي بحران كلي (عامل) طرح ريزي نشد و منطقي به نظر مي رسد توقع داشته باشيم كه كودكان كم سن و سال در اعتراف بحران با دشواري مواجهه ي مي باشند و تمايل بيشتر به سمت كاربرد دفاعيات نارس و ناكامل است و از قبيل : انكار و فرافكني در راستاي امتناع در مواجهه با بحران مي باشد در تناقص با آن ، نواجوان ممكن است دفاعيات پيشرتفه تري از قبيل تفسير و توجيه با استدلال منطقي و .. توجيه عقلي باشد. در مشاوره كودكان ممكن  است زمان بيشتري صرف كشف واكنش و احساسات در موقعيت بحراني شود و همچنين صرف انجام و ايجاد سيستم هاي حمايتي مي شود كه در حل مسئله طويل درگيري باشد. سپس با نوجوانان درس و سال بيشتر ممكن است تمركز بيشتر ايجاد توقعات منطقي امكان داشته باشد و اينكه از اطمينان آفريني غلط امتناع ورزند و همچنين زمان بيشتري صرف فعاليتهاي متمركز بر حل مسئله صرف شود.

نتيجه:

روانشناسان مدرسه داراي نقش مهم و كليدي به منظور كمك به كودكان در مواجهه و بازيابي آرامش بعد از واكنش رواني به موقعيت خطرناك هستند. جمع آوري و افزودن نمونه هاي (نسخه هاي) دسته بندي بحران بالدوين به يكديگر مي تواند تعداد زيادي از وقايع را فراهم آورد كه از جمعيت سنين مدرسه اتفاق مي افتد و بدون شك در يادگيري موثر كودكان مدرسه اي دخالت دارد. تكنيك ها و تئوري هاي مربوط به مشاوره ي بحران نسبتاً داراي پيشينه اي كوتاه از نظر كاربرد و ارزيابي هستند . بيشتر آنجه با كودك بحران زده انجام شده است به نوع بحران وسن كودك وزمان قابل دسترس براي مشاوره ومهارتهاي مشاور بستگي دارد. 

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۴ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

اهداف مشاوره بحران

اصول كلي مشاوره

مسلم است كه مشاوره ي بحران با مشاوره ي معمول و رايج در مدرسه متفاوت است و داراي اهداف فوق الذكر مي باشد پس به  همين دليل تعيين استراتژي كلي براي كمك به افراد بحران زده بسيار مفيد است . آنچه كه خواهيم گفت عبارت ازمدل كلي است كه حاصل كار ليندمان در سال 1944، كاپلن در سال 1964 و راسك در سال 1971 و ديگران مي باشد. مشاور فردي كه اين تكنيك هاي را وابسته به نوع بحران و سن دانش آموز تغيير مي دهد و در نتيجه آن ها را تعديل مي نمايد. اگر چه من اصول را به ترتيب و بر اساس مورد كاربردشان در بحران طرح ريزي كرده ام اما آنها در عمل متوالي و زنجيره اي نمي باشند.

در كار با دانش آموزان بحران زده:

1-    فوراً مشاوره را آغاز نماييد. بر اساس تعريف؛ بحران عبارت از زماني است كه كودك در خطر آسيب زياد از نظر هيجاني قرار دارد. اگر دانش آموز زمان زيادي را در چنين موقعيت خطرناك باقي بماند و در انجام اعمال خود ناتوان شود در چنين حالتي بازگشت به تعادل اوليه  با دشواري بيشتري همراه خواهد بود.

هنگامي كه شخص درسردرگمي و بدون هيچ نوع حمايت انساني باقي مي ماند، درد و اضطراب نتيجه ي قطعي آن است.

2-لايق و شايسته باشيد. دانش آموزان به مقدار خاصي از اطمينان آفريني در طول دوره ي بحران نياز دارند. هر چه مشاور بيشتر به آنها مدل حل مسئله اي شايسته و با صلاحيت را ارائه دهد و همچنين فرآيند اقدام و به دست آوردن اطلاعات لازم جهت انتخاب ميان گزينه ها و انجام كار را شرح مي دهد در نتيجه كودك هم بيشتر قادر به آغاز عملكرد به طور مناسب خواهد بود. عملكرد بالاتر از حس امنيت و محفوظيت و مشاهده ي مدل واضح بوجود خواهد آمد. مشاور به لياقت و شايستگي آنها جلب نمي شود اما آن را در سوابقش جهت ادامه ي مشاوره نگهداري مي كند..

3-    حقايق موقعيت موردتوجه قرار دهيد مشاور قبل از پيشرفت وادامه روندكار بايد با دقت اطلاعاتي را در مورد وقايع بوجود آورنده ي بحران جمع آوري كند و همچنين مقدار زيادي از جزئيات را تا حد امكان استخراج نمايد. نه تنها راه حل از اين حقايق حاصل مي گردد بلكه اطلاعات واقعي و محسوس در مورد موقعيت وهمچنين رفتار دانش آموزان را مورد بررسي  ودقت نظرقرار مي دهد.

آيا كودك به طور منطقي رفتار مي كند يا غير منطقي ؟ اين قبيل رفتار و تصميم ها به مشاور امكان قضاوت در مورد ميزان بحران را فراهم واين امكان رابه مي دهدتا بر اساس آن به كارش ادامه دهد.

4-    احساسات فردي را منعكس نماييد. مشاور بايد صريحاً بروي بحث در مورد تجربه موثر دانش آموز متمركز شود او را تشويق به برخورد مناسب نمايد هدف فقط ايجاد درك همدلانه نيست بلكه اجازه ي تغيير است.

كودك بايد ياد بگيرد كه احساسات مي تواند مورد بحث و بررسي  قرار گيرد .

5-    به كودك كمك نماييد تا بفهمد كه واقعه بحراني اتفاق افتاده است. حالت دفاعي كودك را تاييد و پذيرش نكنيد و اجازه دهيد مكانيسم هاي افكار و يادگير حالات دفاعي انجام شود و به طور غير ضروري موقعيت بحران را به تاخير بيندازد. بعضي از افكارها ممكن است در واقع مرتبط باشند و در آن به كودك فرصت داده مي شود كه در مود آنچه كه اتفاق افتاده است به طوري احساس و بي تفاوت باشد افكار كامل و طلايي امكان ندارد كه منجربه پيوست و ارتباط شود. دانش آموزان را تشويق به كشف و فهم وقايع بحراني كنيد كه بدون غرق شدن در آن باشند. مشاور مي تواند از طريق پرسش سئوالات به موقع و مناسب ، سرعت و روند اكتشاف را كنترل نمايد رابرت در سال 2000 پرسش هايي را در مورد تعيين روشهاي مرتبط قبلي و وضعيت خطرناك و يا كشنده مطرح نمود.

6-     حس تقصير و گناه را تقويت نكنيد. اين استراتژي همچنين راهي براي جلوگيري از حالت تدافعي  دانش آموزان و تشويق به پيوت ميباشد اگر كسي بتواند بر آنچه كه اتفاق افتاده است متمركز گردد و در اين وضع كودك ممكن است با سرعت بيشتري از جاي خود حركت كند. تمركز بايد به سمت عزت نفس و استعداد و نقاط قوت تغيير يابد نه اينكه به سمت سب و عليت و جرم (گناه) بيروني متمايل باشد.

7-    اطمينان آفريني غلط نكنيد. مشاور بايد هميشه صادق و راستگو و همچنين واقع گرا باشد ولو اينكه ارائه ي دلداري غير واقع گرايانه، وسوسه انگيز است . فرد بحران زده هميشه دچار اضطراب ، افسردگي و يا تنش است مشاور بايد تصديق كند كه ناراحتي احتمالاً تا زمان خاصي ادامه خواهد داشت. در همين موقع ممكن است بعضي حس ها از قبيل حس اميد و انتظار فراهم شود كه شخص سر انجام بر بحران غالب گردد. مشاور بايد صريحا" بگوييد كه هميشه امكان زخم و آسيب و همچنين دلسوزي حاصل از بحران وجود دارد . با اين حال با كودك يا نوجوان سر انجام قادر به پيشرفت در زندگي خود خواهد بود و ممكن است حتي نقاط قوت جديدي را در خود ايجاد كند.

8-    تقدم انجام اعمال را باز شناسيد. فرد به كمك و ياري واقعي در انجام كارهاي روزمره در طول زمان بحران نياز خواهد داشت. هر مصاحبه ي مشاوره اي بحران بايد نتيجه قطعي در مورد بعضي اقدامات داشته باشد كه درمان جو قادر به انجام آن باشد . بازگرداني به حالت اوليه درمان جو بسيار ضروري و حياتي تر از تلاش قرباني براي موفقيت است چون انجام عمليات موثر به بازگرداني  حس اعتماد به نفس و كمك به خويشتن اومي كند.

در نتيجه او بايد به حالت دموكراتيك تر بر گردد. تكنيك هايي از قبيل onedownsmansgip جايي كه مشاور از شركت و همكاري دانش آموزان براي حل مسئله قدرداني مي كند در حاليكه همكاري خود مشاور كاهش مي يابد در اين وضعيت به مشاورجو اجازه  ترك اقدام بحران را با حس دستاورد و اجرا بدهيد . كمك به افراد براي بدست آوردن پاداش هاي ديگر از منابع رضايت ( خشنودي) است. اگر چه اين اصول ممكن است به طور كلي براي همه ي مشاوره ي بحران و اقدام به كار رود ولي فهم پي بردن تكنيك هايي ويژه مهم است كه براي نوع معين بحران مناسب است . جدول 1- اهداف و تكنيك هاي اقدامي را فهرست بندي كرده است كه مناسبترين دسته بندي انواع بحران بالدوين ميباشد.

مشاور بحران

موارد كمتري صريحاً در مورد احساسات مشاور و رفتار انطباقي او در هنگام بحران نگاشته شده است با اين حال واضح است كه كارگران در معرض خطر از قبيل آتش نشان ها به طور مخالف و مضر از واكنش به بحران تاثير پذير هستند.

واكنش به فاجعه هايي مخصوصا" فجايع هوايي بعضي مواقع دشوار هستند اما همه ي كارگزاران اورژانسي در معرض آسيبهايي شبيه به قربانيان بحران هستند. آنها همچنين علائم استرس را از خودشان نشان خواهند داد . پاسخ واكشن ها، فردي مي باشد وممكن است براي مشاهده كننده قابل درك نباشند اغلب مشاهده ي عواقب واقعه آسيب زا مي تواند تجربه ي گذشته و آسيب دروني و فقدان را يادآوري نمايد. آموزش و بررسي در حاليكه مددكار در طول دوره ي بحران كمك رساني مي نمايد باعث جلوگيري و يا كاهش انتقال از تحليل گر به احساسات تحليل شونده مي شود.

بحران در كودك هنگام بحران براي مشاور است چون واقعه (حادثه) ممكن است به طور ناگهاني و غير منتظره پيش بيايد و چون مشكل كودك ممكن است كاملاً جدي باشد به همين دليل مشاور احتمالاً اضطراب و آشفتگي گذرا را تجربه مي نمايد .

جدول 1-1   اصول كلي مشاوره ي اقدامات هدفمند مخصوصاً مطابق با شش دسته ي بالدوين

نوع بحران

اهداف

اقدامات كلي

بحران مزاجي (موضعي)

روياروي با واقعيت

فراهم آوري اطلاعات تربيتي

جلوگيري و ممنوع معناي ضمني (معاني) پنهاي مجدد رجوع به متخصص

تحولات منتظره و قابل پيش بيني زندگي

رويارويي با واقعيت

راهنمايي منتظر

فراهم آوري گروهاي پشتيبان

استرس آسيب زا

معني كردن ايجاد معني

حفظ تعادل هيجاني

حفظ خويشتن شناسي

كمك به فهم درمان جو در مورد تاثير اتفاق

تجهيز به مكانيسم هاي موجود مرتبط ( پيوست)

فراهم آوري مكانيسم هاي جديد پيوست

بحران هاي رشدي - بلوغي

روابط تقويت و حمايتي

شناسايي موضوعات و موارد زير بنايي

حمايت و پشتيباني از درمان جو در تعريف مجدد

روابط و ايجاد واكنش هاي ميان فردي انطباقي

 

 

 

بازتاب بحران از نظر آسيب شناسي

حفظ خويشتن شناسي

رويارويي با واقعيت

پشتيباني و حمايت از سعي و تلاش براي واكنش به موقعيتهاي پر اضطراب و انطباقي تا حد امكان

يافتن شيوه هايي براي كاهش استرس

رجوع به متخصص

عدم واكنش به مسائل و مشكلات زيربنايي

فوريت هاي روانپزشكي

حفظ خويشتن داري

معني سازي

اقدام سريع براي كاهش خطر

اقدام سريع شرايط طبي و روان پزشكي

روشن سازي و توضيح موقعيت

تجهيز به همه ي منابع روانشناسي و طبي ضروري

 

تعدادي از اصول رفتاري مشاور همچنين ممكن است مورد شناسايي قرار گيرد.

      1- گزينه ي نادرست و ديگر اقدامات استرس زا را در خود رفع نماييد. وظايف و نقش هايتان را مشخص و اولويت هاي خود را دسته بندي نماييد و محدوديت خود را درك كنيد. تا مي توانيد زمان خود را صرف بحران كنيد و مواردي كه فوري و ضروري نيستند را به تعويق بيندازيد.

      2- از اعمال تكانشي خودداري نماييد. شما بايد به سرعت عمل كنيد اما همچنين زماني را هم بايد صرف طرح ريزي در هنگام بحران كنيد. افكار خود را متمركزكنيد و در مورد امكانات پيش از مشاهده بخش هاي موثر موقعيت بحراني تفكر و تصميم گيري نماييد.

      3-اختيار را محول كنيد. پاسخ طبي به بحران عبارت از فرآيند ( پروسه اي ) ارزيابي و اوليت بندي اقدامات مورد نياز در طول شرايط بحراني است. جزء مهم ترين ريسك ها به شمار مي آيد ونه تنها براي شناسايي بيماري او است بلكه نقش ها و وظايفي راكه براي پرسنل پزشكي مختلف اختصاص داده شده است مشخص مي نمايد. آرمان و كمال مطلوب وجود تيم چند رشته اي مطلوب در مدارس است و مي تواند با تلاش فراوان تبديل به واقعيت شود.

      4-در هنگام بحران از طريق محول كردن و انتقال اختيار در ميان روانشناسان مدرسه ، مشاوران، مددكاران اجتماعي، پرستاران مدرسه، مديران و معلمان مي تواند حداقل ازتكرار  تلاش ها جلو گيري و درست نمايي بزرگ را ايجاد كرد كه متخصصان مي توانند به بهترين نحو با چنين كارهايي روبرو شوند

      5-آرامش و ملايمت را به شيوه اي صامت(هماهنگ) از طريق شخصيت خود الگو قرار دهيد . براي مثال اگر چه كارل راجرز در سال 1957 استدلال كرد كه مشاور هميشه بايد با درمان جو صادق باشد هنگامي كه اين قبيل آزادي ممكن نيست  مورد علاقه ي درمان جو قرار گيرد،) اگر مشاورتحت تاثير مواجهه هيجان محور باشد به كرات پيش مي آيد (به دفعات زيايد پيش مي آيد.

6-  مجهز باشيد. اسكوت موتو هنوز معتبر است. هرچه كسي بيشتر در مورد بحران خاص دربچه ها اطلاعات داشته باشد در اين صورت فرآيند (پروسه) كاربا بچه ها اسانتر انجام ميشود

يكي از هدفهاي اين كتاب عبارت از فراهم آوري اطلاعات براي روانشناسان و ديگر پرسنل مدرسه مي باشد كه نحوه آغاز كار با بحران هاي رايج و اطلاعات اساسي وبنيادي آنها رادر بر خواهد داشت. مجهز باشيد معني ديگري هم دارد با اين حال به معناي پيش بيني بحران هاي مختلف است كه اتفاق خواهد افتاد و مقداري انرژي براي طرح ريزي و پيشگيري اجرايي صرف مي نمايد كه ازتبديل شدن موقعيتهاي خطرناك به بحران براي تعداد زيادي از بچه ها جلوگيري مي كنند.

برنامه هاي  نظارت و بررسي را دنبال كنيد. پولاند و ميكرميك در سال 1999 اظهار كردند كه پرستاران بحران ممكن است به خود و ديگران در مواجهه با عواقب بحران كمك نمايد و چنين كمكي از طريق شناخت خود و همچنين راجع به محدوديت هاي فرد امكان پذير است .راههاي ديگري هم براي كمك وجود دارد و از جمله ي آن ها: از طريق تقاضا براي حمايت ويژه از خانواده تان از طريق مراقبت از خود از نظر فيزيكي ، از طريق حمايت اعضاي ديگر تيم، از طريق كابرد شوخي ، از طريق شناسايي شما هدف از بررسي و بازجويي عبارت از ر ديابي مددكاران در بحران و حركت به سمت مديريت استرس مجزا و فردي است . باز جويي و بررسي خودش مي تواند مواجهه ي هيجان محور را فراهم آورد كه در آن امكان ابراز عقايد و هيجانات در محيطي امن از نظر روان شناسي وجود دارد.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

انواع بحران :حالتي،رشدي-بلوغي و....

 كارشناس ديگر ممكن است اطلاعاتي را فراهم كند كه قابل فهم تر و موثق تر از آنهايي باشد كه در مدرسه موجود ودر دسترس باشد . اگر دليل واقعي درخواست و تقاضا به منظور بحث در مورد مشكل جدي تر باشد و خارج از چهارچوب و قلمرو مدرسه براي حل آن باشد در اين وضع مراجعه ي بلند مدت براي اقدام درماني لازم مي باشد.

تحولات قابل پيش بيني زندگي

دومين دسته بندي بالدوين در سال 1978 شامل بحران هاي حاصل از تحولات قابل پيش بيني دوران زندگي مي باشد اين موارد بحران هايي هستند كه تحولات و تغييرات قابل پيش بيني و معمولاً اصلي زندگي را منعكس مي كنند كه درمان جو شايد كنترل اساسي و مهم داشته باشد و يا اينكه ممكن است چنين كنترلي ذاتي و قابل توجه را نداشته باشد.

تغييرات معمول براي كودكان از جمله ورود آن ها به مدرسه ، انتقال از رتبه اي  به ديگر رتبه ، انتقال به مدرسه اي ديگر مي باشد تولد برادر و خواهر و يا بارداري براي نوجوان مي تواند در اين طبقه بندي (دسته بندي ) قرار گيرد و آنها را از وضعيتي به ديگري منتقل نمايد. يك ديدگاه براي مواجهه شدن با بحران هاي مرتبط با تحولات زندگي عبارت است از فراهم آوري اطلاعات در مورد آنچه كه در زندگي فرد اتفاق مي افتد. من به عنوان تكنيك پيشگير، راهنمايي انتظاري را در بخش اصلي ديگر مطرح مي كنم اما كودك در اوج (اواسط ) تغيير و تحول به آگاهي در مورد آنچه كه احتمالا در آينده اتفاق مي افتد نياز دارد و همچنين آنچه تجربيات معمول (عادي) و هيجانات است كه مربوط به طي كردن اين قبيل تحولات است و (كودك براي گذراندن چنين تحولاتي به دانستن آنها نياز دارد). اين نوع از اطلاعات اصولي و مهم مي تواند از طريق پرسنل مدرسه فراهم گردد. مورد بعد عبارت است از اينكه به همسالان اجازه داده شود كه اين اطلاعات را فراهم آورند. استراتژي ديگرايجاد گروه هاي پشتيبان است كه شامل تعدادي از كودكان است كه در رويارويي با تحولات و دوره ي تغيير يكسان و شبيه به هم مي باشند. اگر اين گروه به صورت بهينه و مناسب عمل كنند در اين حالت شايد به ابراز احساسات و اكتساب مكانيسم هايمرتبط و سود بخش كمك كند و انجام آنها را تسهيل نمايد كه اين مكانيسم ها به عنوان اعضاي هم تجربه مي باشند و در حل مسا ئل متقابل به يكدگير ملحق مي شوند. حتي كودكان كم سن و سال تر مي توانند مسائل و مشكلات گروه را حل نمايند و اين را از طريق شيوه هايي از قبيل دايره ي جادويي (Magiccivcle) و يادگيري ديدگاه هاي ساختاري به منظور بحث كلاسي بچه ها صورت مي گيرد .كه اين بحث ها در مورد شناسايي تعارض و تناقص ها و مسائل بچه ها مي باشند.

استرس آسيب زا

سومين دسته از بحران ها نتيجه وقايع و حوادث آسيب زا است . اين موارد عبارت از بحران هاي هيجاني كه توسط محرك هاي تنش زاي تحميل شده از بيرون بوجود مي آيند و يا موقعيتهاي بسيار غير منتظره و غير قابل كنترل (مهار نشده) هستند و اينكه از نظر هيجاني ، سخت وطاقت فرسا مي باشند .يونگ در سال 1998 توانست شش نوع از خطر هاي آسيب زا را تعيين نمايد كه از جمله موارد زير مي باشند:

 بيماري و يا صدمه سخت وجدي ، مرگ غير منتظره و ناگهاني ، مرگ و يا صدمه ي وحشتناك، اقدامات و عمليات جنگي، حوادث طبيعي و حوادث صنعتي بشر ساز (ساخت بشر) .وقايع آسيب زا براي كودكان در مدرسه شامل مرگ ناگهاني اعضاي خانواده، بيماري فاجعه آفرين ، بستري شدن در بيمارستان ، ناتواني و از كار افتادگي والدين، طلاق والدين ، نقص عضو( نقص جسماني)، بارداري، تجاوز جنسي و شكست علمي مي باشند. دانش آموزان اغلب با يك يا چند مورد از اين گونه وقايع روبرو مي شوند كه از نظر رواني براي آنها سخت و طاقت فرسا مي باشد و همچنين در كاربرد استراتژي هاي مرتبط قبلي ناتوان هستند. اولين هدف مشاوره ، كمك به درك و كودك از تاثير وقايع و حوادثي است كه اتفاق افتاده است. درمان جو ( كسي كه مورد مشاوره قرار مي گرد) احتمالاً به علت فوريت و ناگهاني بودن اتفاق، زماني براي تفكر در مورد همه ي تاثيرات وقايع و اتفاقات نداشته است. شناسايي رويداد و احساسات مرتبط به آن باعث مي شود كه كودك واكنش هاي تدافعي مناسب و جنبه ي فكري مورد نياز را كسب كند. مصاحبه هاي ياري دهنده بي رهنمود سنتي مي تواند چنين عملي را به انجام رساند و همچنين پيوست ارزيابي محور را برمي انگيزاند . هدف ديگر براي كمك رساني در اين نوع از بحران عبارت از مجهزنمودن كودك به هر مكانيسم دفاعي است كه ممكن است آن را داشته باشد . اگر فرد شيوه هاي رويارويي با استرس را در موقعيتهاي ديگر شناسايي كرده است در اين حالت مشاور مي تواند موارد زير را به كودك يادآوري نمايد: كه آنها ارزياب محور و يا هيجان و مشكل محور هستند و قصد استفاده از مهارت هاي قديمي را در بحران جديد دارند. اگر مشاوره جو ابداً با آن كنار نمي آيد و در اين حالت نياز به يافتن مكانيسم هاي جديد براي دانش آموزان باشد. برنر در سال 1984 به پردازش (فرايند) آموزش استراتژي هاي مرتبط جديد اشاره كرد و بر اين عقيده است كه تكنيك هاي جديد براي يادگيري موقعي آسانتر هستند كه به واكنش ابتدايي كودك نزديك و شبيه باشد. براي مثال ، معلم يوشع به او كمك كرد تا به جاي اعمال تكانشي (كسي كه از روي انگيزه ي آني و بدون فكر قبلي عمل مي كند) بتواند عمل ديگري را جايگزين كند كه به عنوان تكنيك پيوست بعد ازترك او ازسوي مادرش بود. اولين اقدام تكانشي ( برانگيزشي) جاش از جمله ابراز عصبانيت خود از طريق دويدن در كلاس بود و همچنين نيمكت ها را فشار مي داد و افراد را از مسير راه خود خارج ميكرد.

معلم به او كمك مي كرد تا بتواند در مورد چندين فعاليت فيزيكي نيرومند فكر كند كه در عين حال آن فعاليتها مخرب نباشند و همچنين بتواند باعث تخليه هيجانات انباشته شده و باقيمانده ي او شود.

شيوه ديگر براي كمك به قرباني بحران آسيب زا عبارت از رهاكردن آنها از محرك هاي تنش زاي ديگر و نا مرتبط

مي باشد. كودكي كه والدين او طلاق گرفته اند در اين حالت ممكن است اواز بعضي توقعات خاص در مدرسه بركنارگردد و اين در حالتي است كه چنين توقعات ، حس در هم شكستگي كودك را افزايش دهند.

با اين حال اگر كودك كار و تكليف مدرسه را در استراتژي تصعيد و والايش به كار برد ، ممكن است براي تحقيق در مورد منابع پيدايشي ديگر استرس؛ كه نياز به حذف دارد بتواند معقولانه تر باشد. (م چون چنين منابع استرس زا بايد از بين برده شود)

بحران هاي رشدي بلوغي

بحران هاي دسته چهارم نتيجه سعي و تلاش به منظور رويارويي با موقعيت ميان فردي است كه بازتاب كشمكش در مورد موضوعي عميق و جدي مي باشد و همچنين درگذشته به صورت توافقي حل نشده است و اينكه سعي و تلاش براي كسب بلوغ هيجاني را نمودار مي سازد ( م: نشانگر سعي و تلاش براي كسب بلوغ هيجاني است) موضوعات و موارد موضعي (اصلي) براي اين دسته از بحران ها شامل وابستگي، تضادهاي (تعارض) معياري هويت جنسي، ظرفيت براي خصوصيت هيجاني، واكنش به اختيار و توانايي و دستيابي به خويشتنداري معقول و منطقي مي باشد همه ي اين موارد ممكن است در كودكان هنگام مدرسه وجود داشته باشد اما در دوره ي نوجواني پديدارتر است . چنين بحران هايي از ديگر موارد متفاوت است كه آنها معمولاً به عنوان حادثه ي ضمني ديگري با الگوي روند مسائل مشكلات رابطه اي اتفاق مي افتد كه داراي پويش مشابه است. پيشرفت و اكتساب بلوغ جنسي در دبيرستان و در افراد جوان باعث تسريع تعدادي از اين نوع بحران ها مي گردد . كشمكش و نزاع با والدين و معلم ها اغلب بحران هاي اين دسته افزايش مي يابد. مورد خاص از اين قبيل بحران عبارت از اكتشاف و پي بردن گرايش به همجنس گرايي در دوره ي نوجواني است.

مشاور دوباره مي تواند در اين نوع از بحران از طريق تسهيل در كشف و پي بردن به افكار و احساسات به درمان جو كمك نمايد در اين نمونه اميد است كه موضوعات و موارد زيربنايي (اصولي ) بحران شناسايي شود. اين استراتژي مخصوصاً براي مشاوران پوياگرا بسيار جذاب خواهد بود.

 درمان جو چه افكار و احساساتي در مورد ديگران وخود دارد؟

چه تعارض هاي اصولي تجربه شده است و منشاء انها چيست؟

 چه موضوعات و كشمكش هايي حل نشدني مي باشند؟

آيا اين موضوعات و موارد مرتبط به ايمان (اعتماد)، مقبوليت و كنترل پرخاشگري ، طرز تلقي و نگرش در مورد يادگيري، جدايي، پذيرش محدوديت از ديگران و غيره است؟

 بعد از آن مشاور به منظور پشتيباني و حمايت از فرد بحران زده كار ميكند تا روابط را دوباره تعريف نمايد و مهارت هاي ميان فردي انطباقي ايجاد كند. مشاور به آنها كمك مي كند تا بياموزند استراتژي هاي طرفدار اجتماعي بودن بسيار موثر است چون اكثر بحرانها  با شيوه هاي جديد مراوده با ديگران خصوصاً در محيط اجتماعي دانش آموزي سرو كار دارد . استراتژي ها براي دوستيابي ممكن است به طور مستقيم آموزش داده شود اما فراهم آوري مدل هايي براي مشاهده (مشاهده عيني مدلها و سبك دوستيابي) همچنين مفيد و سودمند است.

بحران عامل بازتاب آسيب شناسي رواني

بالدوين در سال 1978، پنجمين دسته را تعريف نمود: اين دسته بحران هاي هيجاني هستند كه در آن آسيب شناسي رواني موجود قبلي در تسريع بحران بسيار موثراست و يا در آن آسيب شناسي رواني به طور عمده مخرب است (زيان مي رساند) وتحليل و دقت انطباقي را پيچيده و بغرنج مي نمايد. مشكلات كودكي كه در مدرسه دچار توهم است و يا نوجوان به شدت افسرده ممكن است به طور مناسب به نسبت ها و شباهت هاي بحران دست يابد. اختلالات خود و خوراك ممكن است براي معلم جلب توجه كند. اين نوع از بحران ها اگر چه در مدرسه مشاهده مي شوند ولي به ندرت از نوع بحراني هستند كه پزشكان و كارورزاني براي آن آموزش ببينند و بنابراين چنين بحران هايي نتيجه رجوع به منابع ظاهري (محيطي) جامعه است. پرسنل مدرسه در پيشگيري از بدتر شدن تعادل و تنظيم كودكان از طريق اجبار انها به انجام كارهاي علمي تا حد امكان نقش مهمي دارند. به علاوه ، پرسنل خدماتي ويژه ممكن است به معلمان و مديران كمك كند تا اينكه آن ها به مشكلات كودك پي ببرند و اين مشكلات در مدرسه قابل حل نمي باشد و چنين مسائلي مي تواند به شيوه اي منطقي در كلاس مديريت شود. به طور كلي در رابطه با كودكاني كه دچار اين نوع از بحران هستند بهتر است به مشكل زير بنايي و ريشه اي واكنش داده شود. درمان جدي، كاري است كه بايد توسط افراد حرفه اي صورت پذيرد. آنچه كه مي تواند انجام شود عبارت از پشتيباني ( حمايت) از سعي و تلاش كودك به منظور واكنش به وضعيت پر دغدغه و پريشاني درحد امكان به صورت انطباقي است. آنچه كودك در مدرسه انجام مي دهد بسيار مناسب و سود بخش است در نتيجه مي تواند مورد قدرداني و تشويق واقع شود. در همين موقع مشاور مي تواند به دنبال تحقيق در مورد شيوه هاي كاهش استرس باشد مخصوصاً از طريق رفع هرگونه محرك تنش زا كه ممكن است بچه را مجبور نمايد تا كاري فراتر ازحد توان خود انجام بدهد. به علاوه مشاور بايد شيوه هايي را براي حمايت از ديگر كاركنان مدرسه و حتي والدين جستجو نمايد كه ممكن است دچار آسيب رويارويي با كودك اسيب ديده رواني شده باشند.تكنيك ها ومهارت هاي مشاوره در اين زمينه با ارزش هستند.

فوريت هاي مربوط به روان پزشكي

ششمين دسته شامل وضعيت هاي بحراني است كه در آن عملكرد كلي به طور جدي زيان مي رسد و فرد به طور بي مهارت و يا ناتوان تسليم فرضيات مسئوليت شخص مي گردد. مثال ها شامل كودكان خودكشي گراي بحراني، مسموميت الكلي (مستي حاصل از الكل) داروها و مواد مخدر با دوز بالا واكنش به دارو ها و قرص هاي توهم زا، روان پريشي حاد و عصبانيت غير قابل كنترل مي شود. اينها همه بحران هايي است كه اغلب براي خود فرد و ديگران خطرناك است .

تلاش هاي مشاور در اين نوع از بحران در راستاي ارزيابي خطر حاصل از سعي و تلاش براي يادگيري شرايط فيزيكي و يا موارد مربوط به روان پزشكي دانش آموزان است. واقعيت ها براي توضيح و روشن سازي وضعيت به منظور اقدامي سريع و مناسب بايد جمع آوري گردد. اكثر اطلاعات ممكن است لازم باشد كه ازاشخاصي غير از بچه ها جمع اوري شود اولين اصل در بحران هاي مربوط به روانشناسي عبارت از مداخله ي سريع به منظور كاهش خطر است متخصصان مدرسه بايد خواهان تجهيز به همه ي منابع مربوط به روان پزشكي و طبي مورد نياز و ضروري باشند بدين گونه بايد با قانون ايالت (كشور) و عوامل جامعه ي محلي آشنايي داشته باشند قبل از نياز به اين قبيل اطلاعات مددكاران مدرسه بايد با منابع جامعه آشنا شوند. آنها بايد در مورد جزئيات خدمات ارائه شده اطلاع يابند و همچنين درباره ي عوامل موجود آگاهي داشته باشند و اينكه بايد پرسنل كليدي را براي تماس بشناسند . يادگيري دانش آموزان تازه كار و مبتدي براي مراجعه به كارشناسان زمان زيادي را مي طلبد چون به پيگيري موارد ارجاعي و سختي و دشواري در ارزيابي مهارت نيازمند است مددكاران مدرسه بايد به منظور ايجادنظم موارد روتين درماني خود را از طريق بازديدكنندگان و همكاران خود بازبيني نمايند. مشاور نه تنها به آگاهي و مهارت نياز دارد بلكه بايد از نظر عينيت و واقع بيني هم مورد آزمايش قرار گيرد.

ترجمه  از مقاله

Conceptualizations and General Principles of Crisis Counseling, Intervention, and Prevention

Jonathan Sandoval -University of California, Davis



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

مشاوره بحران(متن انگليسي با ترجمه)

پيشنه اي از تئوري مداخله بحران

اولين كار در زمينه مداخله بحران ، معمولا به ليندمان در سال 1944 و همچنين به بررسي ها مطالعات بعدي او از جمله آتش سوزي كلوپ شبانه بيشه ي (درختسان) نارگيل نسبت داده شده است. چنين حادثه ناگواري در بستون درسال 1930 اتفاق افتاد، عامل خسارت سنگين بشري بود براي اولين بار، دانشمندي اجتماعي مشاهدات و بررسي هاي منظم (اصولي) بر روي قربانيان و خانواده هايشان در پي بلا و حادثه ي طبيعي انجام داد و از جمله ي آنان مي توان فرويد را نام برد كه بر روي تاثيرات آسيب زاي جنگ بررسي نموده است. مطالعه ي بيشه ي نارگيل به اضافه ي تلاش هاي ليندمان در راستاي گشايش آژانس سلامت روان در والسلي و ما ساچوست توانست بنياد و ريشه اي براي عقايد خود در مورد بحران و اقدام (نفوذ) بحران را تشكيل دهد كه مرتبط با مشاهدات و بررسيها بر روي تحولات اجتماعي و پاسخ و عكس العمل به وقايع آسيب زا مي باشد.

اريكسون در سال 1962، گام جدي بعدي را در حيطه ي تئوري مداخله بحران از طريق انتشار كتاب (دوران كودكي و اجتماع) برداشت. تئوري اريكسون حول محور عقيده و فكر در مورد توصيف بحران خاص در هر مرحله ي رشدي از زندگي فردي سير ميكند. نقش مهم او عبارت از نظريه ي بحران بود كه به عنوان پديده اي رشدي و طبيعي تلقي مي گرديدواينكه چنين مداخله و اقدامي منجربه حل و تجزيه ي متعادل در هنگام وقوع بحران مي گردد و در نتيجه از مسائل و مشكلات بعدي در دوران بلوغ و رشد هيجاني جلوگيري به عمل مي آورد. سومين پيشگام عبارت از جرالدكاپلان بود كه قاعده سازي و تدوين او در مورد پيشگيري مقدماتي از اختلالات هيجاني و مشاوره ي سلامت روان به سمت فكر و نظريه اي سوق يافت و تبديل به رشته ي كاملاً جديدي از جمله روان پزشكي پيشگير گرديد.

اطلاعات و داده هاي كاپلان حاصل از كار اوليه ي او باداوطلبان هيئت صلح و همچنين از طريق بررسي واكنش والدين به تولد پيش رس و قبل از موقع و خانواده هاي همراه با درد و رنج بيماري سل بود. برداشت او از عقايد و نظريه هاي سلامت عموم و كاربرد آنها در فضاي سلامت روان توانست تاثير قابل ملاحظه اي داشته باشد و منجربه ايجاد مراكز اقدام و مداخله ي بحران در سراسر كشور شود. كار كاپلان در زماني نمودپيدا كرد كه فشار زيادي بر بخش دولت فدرال براي اجتماع آژانس هاي سلامت روان و همچنين هنگام آشوب و ناآرامي گسترده ي اجتماعي در كشور بود. در سال 1960 كاربردهاي غير قانوني جديد وبي مانندي از داروهاي روانگردان در دوران نوجواني (بلوغ) و جواني شروع شد. مخصوصاً سوء استعمال دارويي منجربه ايجاد اجتماع آژانس هاي مشاوره ي بحران گرديد و مشكلات زيادي را در جوانان به دنبال داشت مخصوصاً اگر از داروهاي روانگردان با دوز بالا مصرف شود. در طول اين دوران، كاربرد خطوط تلفن به طور گسترده مي باشد و باعث رشد و افزايش در سرويس هاي پيشگيري از خودكشي شدند.اواخر دهه1970 و واوايل 1980 رغبت و تمايل فراوان و گسترده اي به سوي روان درماني جزئي و مختصر شروع به پيدايش كرد. چنين تمايلي به عنوان نتيجه ي كاهش سلامت روان و تكنيك هاي جديد و همچنين روش كار براي مقابله سريع با مشكلات وسايل در سلامت روان مي باشد. روند اخير ديگر عبارت از گرايش به سمت استرس و تاثير بر سلامت رواني و فيزيكي (جسمي) بوده است. تئوري پردازان از قبيل هانس سلاي و ادولف ماير به چگونگي تنوع وقايع محيطي متمركز شدند كه ممكن است تاثيرات گسترده تري نسبت به باورها و عقايد قبلي داشته باشد. وقايع فيزيكي و مادي ممكن است عواقب هيجاني و يا بالعكس داشته باشد. واقع و حوادث طبيعي و معمول زندگي از قبيل فارغ التحصيلي ، تولد نوزاد، ازدواج و به غير از اشاره و ذكر وقايع ناخوشايند از قبيل شكست شغلي، مرگ اعضاي خانواده و يا طلاق ممكن است ايجاد و افزايش علائم و بيماري را از پيش خبر دهد. به علاوه ، وقايع پر دغدغه و استرس جمع پذير (تجمعي) هستند و يا شايد در عملكردشان به طور افزاينده باشند و در حوادث و رويدادهاي بيشتر كه فرد بايد ازعهده ي آن برآيد در نتيجه بيشتر احتمال دارد كه واكنش به بيماري گسترش خواهد يافت.

در طول دهه1980 و 1990 كانون توجه به سمت اشكال (انواع) افراطي تر و حداكثر ي مداخله بحران سوق پيدا كرد. در بازبيني هاي بعدي در مورد مقررات و نظامنامه ي آماري و تشخيص انجمن روانپزشكي آمريكا مفهوم اختلال استرس پس ضربه اي (pTSD) تخصيص يافت و در جوانان و كودكان شناخته شد.

تعاريف در مورد PTSD توجه بيشتري را به سمت اين پديده و مطالعات بيشتري را در مورد تكنيك هاي درماني براي بهبود يافتن آن معطوف نموده است. همچنين در دهه ي اخير ، اقدامات تروريستي و ايجاد رعب و وحشت و خشونت در مدارس به طور گسترده اي به اطلاع عموم رسيده است و در رسانه هاي ملي مورد بحث قرار گرفته است.شايد بارزترين و مهم ترين نمونه از اين اقدامات حمله ي وحشيانه و جنايت آميز در دبيرستان كلومبين در كلورادو باشد. چنين رويدادهايي منجربه قانون گذاري در راستاي ممنوع ساختن حمل اسحله و همچنين اعمال توجه و نظارت بيشتر بر ويافتن راههاي پيشگيري خشونت در جوانان گرديد. اگر چه تئوري بحران پيشينه اي نسبتاً كوتاه و مختصر دارد. اما يافته هاي پژوهشي كافي و مطالعات و مشاهدات باليني براي روانشناسان و ديگر كارگذاران سلامت رواني در مدارس بدست امده است كه بتوانند عقايد و تكنيك هايي رادر فضاي مدرسه به كار گيرند و همچنين تيم هاي واكنش به بحران در تعداد زيادي از مدارس گرديد..

مشخصات و تمايزات

اصطلاح بحران به طور جامع و كلي به كار مي رود و به منظور هر دو مورد رويداد و واكنش (انفعال) مي باشد. ايجاد تمايز بسيار مفيد است .كلين و ليندمان در سال 1961 تعريف زير را ازبحران ارائه دادند كه عبارت است از : وضعيت خطر بار هيجاني به هر تحول ناگهاني در زمينه ي عنف اجتماعي و به عبارتي جايگاه اجتماعي كه فرد در آن حضور دارد و انتظارات فرد از خودش و روابط اش با ديگران كه دستخوش تغيير گشته است. دسته هاي اصلي خطر شامل 1- فقدان و يا ترس ازفقدان يك رابطه ي مهم2- حضور يك يا چند فرد جديد در حيطه اجتماعي 3- تحول وضعيت اجتماعي و روابط وظيفه اي به عنوان نتيجه ي اين قبيل عوامل كه عبارت است از الف) بلوغ (آستانه اي نوجواني ) ب) دستيابي به جايگاه جديد اجتماعي (مثلاً ازدواج ) و يا د) تحرك اجتماعي افقي و عمودي (مثلا ترفيع شغلي ) كلين و ليندمان اصطلاح خطر را به منظور اثبات اين موضوع مطرح مي كنند كه تعداد زيادي از افراد قادر به تحمل كردن و گذراندن اين قبيل تحولات همراه با دشواري كمتر و يا حداقل ميزان استرس مي باشد. به هر حال ديگران در مقابل و هنگام مشاهده ي خطر خود را صدمه ديده و بي تحرك مي پندارند. ( م: در صورت ديدن خطر خود را بي تحرك و صدمه ديده مي يابند.) حوادث و رويدادهاي طبيعي و اقدامات تروريستي از جمله مواردي هستند كه تعريف خطر را در خود گنجانده اند. كلين و ليندمان در سال 1961 اصطلاح بحران را به معني اختلال و آشفتگي طولاني اختصاص داده اند كه ممكن است در فرد و يا حوزه و قلمروي اجتماعي اتفاق بيفتد كه اين رويداد نتيجه ي خطري هيجاني مي باشد. خطرهاي هيجاني در كودكان در سنين مدرسه مشاهده مي شود كه شامل فقدان روابط عمده و مهم مي گردد و اين موارد به دنبال مرگ والدين و يا طلاق و ازدواج مجدد آنها و مرگ برادر يا خواهر و از دست دادن والدين به علت بيماري به وجود مي آيد. (ظهور مي يابد) و همچنين عوامل ديگري هم از جمله چالش هاي دوران بلوغ از قبيل دوره ي آغاز بلوغ، تحولاتي از قبيل انتقال به مدرسه ي جديد و يا برنامه هاي تحصيلي جديد هم شامل عوامل مذكور مي باشند. عدم ترفيع نوعي خطر است اما ترفيع به در جه بالا و جدايي از معلم مورد دلخواه و آشنا هم همچون خطر عدم ترفيع عمل مي كند چون بايد سازگاري با تغييرات حاصل از معلم جديد و ناآشنا صورت گيرد. حوادث و رويدادها نوعاً آشفتگي و درهم ريختگي هاي مشابهي را به بار مي آورند كه از جمله ي از دست دادن زندگي و يا موقعيتهاي از قبيل بي خانمان شدن را به دنبال مي آورد . بعضي از كودكان چنين خطرهايي را بدون تاثير بيماري يا اثر كمتري از آن را متحمل مي شوند. ديگر صاحب نظران ، واكنش هاي بحران را گسترش خواهند داد و توجه بيشتري را به روان شناسان و ديگر پرسنل مدرسه معطوف مي كنند كاپلن در سال 1964 نظريه ي كلي در مورد بحران هيجاني را ارائه داد كه عبارت است از : عدم تعادل روانشناختي در شخص كه با شرايط پر خطر مواجه گشته است و براي او مشكلات مهم و عمده را به بار مي آورد. كاپلان بحران را به عنوان دوره اي از نظر مي گذراند كه فرد به صورت موقت دچار عدم تعادل مي باشد. اين وضعيت عدم تعادل فرصتي را براي رشد روانشناختي فراهم مي آورد و همچنين خطر بدتر شدن رواني را هم ممكن است به بار آورد. اگر چه خطرات زيادي وجود دارد كه ممكن است در آينده ، بهزيستي رواني فردي را تهديد نمايد كه محتمل بحران است اما همچنين فرصتي براي فرد بوجود مي آورد كه بتواند تغييرو تحولاتي را ايجاد نمايد. آن كلمه ي مبتذل ، قديمي اما سنتي است كه اشاره دارد به اينكه شخصيت و سيرت چيني ها براي بحران شامل علامت مخصوص و مرتبط به مفهوم خطر و همچنين مفهوم فرصت و مجال مي باشد. هدف اصلي در ياري رساني به فردي كه دچار بحران است عبارت از به پيداكردن و كاربرد روشي است كه اين موقعيت را به منظور تقويت رشد شخصي به كار برد و يا حداقل براي بازگرداني فرد به سطح عملكردي اوليه (قبلي) باشد. هدف ، شناخت كامل ابعاد اصلي شخصيت فرد نيست بلكه بازگرداني او به حل مسئله ي ابتكاري مي باشد. البته حل موفقيت آميز بحران در يك فرد؛ مهارت هاي پيوسته و مرتبط با آن را به دست مي آورد كه منجربه عملكرد بهبود يافته اي در موقعيت هاي جديد خواهد شد اما فقط نتيجه احتمالي و مطلوب وجود دارد كه تنها هدف پردازش (فرآيند) نيست. چون عدم موفقيت در برآمدن از پي اوج بحران وجود دارد پس ترفيع و پيشرفت ، هدف كلي و جامع از مداخله ي بحران است كه براي ملاحظه ي جزئيات پيوست طبيعي آن مفيدمي باشد.

موس و بيلينگ در سال 1984، طبقه بندي از مهارت هاي مرتبط را شناسايي كردند كه در سه حوزه و قلمرو دسته بندي شده بودند و هر يك با سه مهارت همراه بود . پيوست ارزيابي محور، اولين مورد است . سه مهارت در اين حوزه مي تواند فرد را قادر به يافتن معني نمايد و در نتيجه بحران را در مي يابد كه به منظور درك معني آن به صورت  سودبخش و پربار مي باشد. و آنها از جمله موارد زير هستند .

الف) تجزيه و آناليز منطقي و تدارك و آماده سازي رواني،

ب)باز تعريف شناختي

ج) احتراز و كناره گيري شناختي و يا انكار و عدم پذيرش .

بنابراين كودك در اولين آگاهي و مشاهده ي وقايع خطر بار ممكن است آن را به طور معقولانه و منطقي به حساب آورد و گام به گام به بررسي آن از طريق منطق بپردازد و همچنين بتواند وقايع احتمالي در آينده را پيش بيني نمايد.

و امكان دارد كه خطر را به شيوه هاي مختلف و متفاوتي تنظيم كند ( و يا چهارچوب بندي نمايد) و يا اينكه همه يا بخشي از آن را از نظر روحي و رواني بين شان فاصله ايجاد كند تادر او آمادگي ايجاد شوددومين قلمرو ، مقابله با مشكل (مسئله محور) است.

سه مهارت موجود در اين قلمرو، فرد را قادر به رويارويي با واقعيتي كه بر اثر بحران به وجود آمده است مي نمايد.و اين سه مهارت عبارتند از:

الف) جستجوي اطلاعات و پشتيباني از آنها

ب) انجام اعمال حل مسئله اي

ج) شناسايي پاداش هاي متناوب.

آخرين مهارت شامل تغيير اقدامات و روابط مي گردد بنابر اين آنها ممكن است جايگزين منابع و منشا فقدان رضايت به دليل واقعه خطرناك شود. سومين قلمرو ، دامنه هيجان محور است . در اينجا اين سه مهارت ، كودك را قادر به مديريت احساسات بوجود آمده بر اثر بحران مي سازد و همچنين آنها را در حفظ تعادل موثر و انفعالي توانا مي كند . آن سه مهارت از جمله ي موارد زير هستند:

الف) تعديل (تنظيم) انفعالي

ب) تخليه ي هيجاني

ج) پذيرش و مقبوليت كناره گيري

اين مهارت ها امكان حفظ كنترل هيجانات و يا هدايت و تخليه ي آن ها به شيوه اي آرام و تسكين دهنده را به افرادي مي دهد . تعداد زيادي از موقعيت هاي قابل كنترل نيستند با اين حال ، پذيرش و مقبوليت كناره گيري ممكن است منجربه كناره گيري وپس كشيدن (صرف نظر) به شيوه اي محافظتي و دفاعي از خود شود. همانطور كه اخيراً در اين فصل مشاهده گرديد، در اين كتاب، اكثر اقدامات و مداخله ي بحران در راستاي تحريك يك يا چند مورد از اين مهارت هاي پيوسته اش صورت مي گيرد و يا حتي به آنها در مورد وابستگي آن به فرد و نوع خطري آموزش مي دهد كه آنها سعي در گذراندن و طي كردن آن دارند. طيف وسيعي از توجهات تمركز به سمت مفهوم جهندگي و يا عوامل موقعيت و شخصي است كه بعضي كودكان را قادر به غلبه بر موقعيتهاي سخت و دشوار و يا وقايع مي باشد. كودكاني كه مي توانند شرايط و موقعيتهاي خطرناك را بدون واكنش بحراني طي كنند در اين حالت ممكن است به داشتن صلاحيت و توانش اجتماعي خوب  مهارت حل مسئله ي خوب و خود مختاري و خود پيروي و همچنين حس و اراده ي قوي در مورد هدف و آينده مشهور شوند.

آنها همچنين عضو خانواده اي حمايت كننده و در محيط (فضاي) مدرسه اي همراه با اميد ها و انتظارات بالا هستند و اينكه در چنين فضاي مدرسه اي هم تشويق به مشاركت در اقدامات و فعاليتهاي مفيد و پر معني صورت مي گيرد. بعضي از كودكان در حوادث و وقايع خطرناك بسيار آسيب پذير خواهند بود. ولي ديگران اين طور نخواهند بود.

متن انگليسي مشاوره بحران



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۲ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

ضرورت و اهميت راهنمايي و مشاوره

آشنايي با مفاهيم راهنمايي و مشاوره

1- راهنمايي:

 معني لغوي آن هدايت، ارشاد و اداره كردن است، مفهوم گسترده اي دارد كه پند و اندرز، مطالعه كتاب يا مقاله وگوش دادن به يك سخنراني و... را شامل مي شود.

راهنمايي جريان ياري دهنده اي است كه فرد را در شناخت خود و محيط پيرامون ياري مي دهد.(شرتز واستون)

راهنمايي فرد را قادر مي سازد تا توانائيها، رغبت ها ، و محدوديتهايش را بشناسد و از طريق گسترش امكانات، با توجه به اهدافش زندگي سالم و سازنده اي را سپري مي كند.

به طور كلي مي توان گفت راهنمايي جريان بررسي همه جانبة فرد با استفاده از ابزار و فنون گوناگون است كه نهايتاً فرد را ياري ميدهد تا توانائيها و محدوديتهايش را بشناسد و بر اساس چنين شناختي تصميمات مناسب و منطقي براي تأمين نيازهاي فردي و اجتماعي اتخاذ كند و به كمال و خود-رهبري برسد.

انواع راهنمايي:

تحصيلي

شغلي

خانوادگي

بهداشتي

تعريف مشاوره

مشاوره از نظر لغوي به معني همكاري كردن ورأي و نظر ديگري را در انجام كاري خواستن است.

مشاوره جريان ياري دهنده اي است كه به ارتباط خاص بين دو نفر نياز دارد.يكي از اين دو نفر يعني مراجع معمولا با مشكل رواني و عاطفي مواجه است، و ديگري يعني مشاور كه در حل مشكلات رواني مهارت دارد.

مشاوره رابطه اي تخصصي، حضوري بين مشاور و مراجع است كه درآن به مراجع براي رشد و سازگاري بيشتر با خود و محيط كمك مي شود.

نقش مشاوران مدارس در ياري رساندن به دانش آموزان

1- مشاوران بايد برنامه هايي طرح نمايند كه منجر به پرورش مهارت هاي فردي- اجتماعي، آموزشي و شغلي دانش آموزان شود.

2- لازم است مشاوران بخشي از وقت خود را به فعاليتهاي گروهي ( مسائل اجتماعي و روابط بين فردي) دانش آموزان اختصاص دهند.

3- آنها بايد به ارائه خدمات مشاوره و گروهي بپردازند.

4- مشاوران بايستي با والدين، معلمان و مربيان و مددكاران اجتماعي همكاري نزديكي داشته باشند.

5- براي بررسي موفقيت و يا عدم موفقيت هر برنامه و رفع كاستي هاي آن به ارزيابي نياز است.(تعداد جلسات مشاوره با دانش آموزان، تعداد جلسات با اولياي دانش آموزان، تعداد جلسات مشاوره گروهي،و...)

يادآوري

-هميار مشاور مي تواند در مواقعي كه فرد همتا نمي خواهد بطور حضوري به مشاور مراجعه نمايد، مشكل او را بدون ذكر نام با مشاور در ميان نهاده و از طريق پاسخ لازم و راه هاي كمك را به وي انتقال دهد.

-در مواقعي كه خطري جدي فرد همتا را تهديد مي كند، هميار مشاور بايستي به او بگويد، من به عنوان يك انسان نمي توانم اين موضوع را با مشاور در ميان نگذارم، بنابراين موضوع را به او اطلاع مي دهم.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تست روانشناسي جهت انتخاب شغل

1-شما دوست داريد يك تصوير بزرگ از زندگي و اين كه چگونه چيزهاي مختلف كنار هم قرار گرفته اند. به دست آوريد.جزئيات و ريزه كاري ها شما را ناراحت مي كنند.شما از آزاد بودن و ريسك كردن لذت مي بريد.

راهنمايي شغلي: شما خلبان يا فضانورد خوبي مي شويد. يا شغلي را اختيار كنيد كه به شما اجازه تدثيرگذاري بر سياست ها را بدهد.مثلا شغلي در دولت يا يك تيم تحقيقاتي.

2- شما به يافتن علت هر چيز و اين كه چگونه مي توان از اشتباهات گذشته براي شكل دهي آينده استفاده كرد علاقه منديد.شما كنجكاوي زيادي درباره چگونگي زندگي مردمان مختلف داريد.

راهنمايي شغلي: پيدا كردن شغلي در زمينه پژوهش هاي علمي، تاريخي يا مطالعه رفتار انسان ها مي تواند براي شما مناسب باشد.شما از كاري كه برآينده تأثيرگذار باشد نيز لذت مي بريد.

3- شما آدمي خجالتي هستيد و يا اين كه مشاهده گر خيلي دقيقي مي باشيد.شايد هم هردو، شما دوست داريد از هر چيزي كه دور و برتان مي گذرد اطلاع داشته باشيد.

راهنمايي شغلي: نويسندگي ، كارهاي هنري يا مأمور تحقيق و كارآگاه مي تواند شغل مناسبي براي شما باشد.

4- شما دوست داريد درون مسائل و مشكلات برويد و به عمق آنها پي ببريد.شما از يافتن مسائلي كه ديگران حتي قادر به ديدن آن نيستند لذت مي بريد. شما حل مسأله را دوست داريد.

راهنمايي شغلي: فيزيك ، سياست ، رياضي و پزشكي حوزه هايي هستند كه به كساني كه مانند شما توانائي حل مسأله داشته باشند نياز دارند.

5- شما آدم اجتماعي هستيد و از سازگاري با محيط و ديگران خوشتان مي آيد.شما از تحسين شدن توسط ديگران لذت مي بريد.

راهنمايي شغلي: حوزه تفريحات و سرگرمي ها مي تواند براي شما مناسب باشد. هنر پيشه ها مي توانند تغيير شكل دهند و آدم ديگريشوند.

6- شما در حدس زدن آنچه ديكران فكر مي كنند مهارت داريد.شما مي توانيد تفاوت هاي آنچه كه مردم در ظاهر مي گويند و آنچه واقعا فكر مي كنند را ببينيد.

راهنمايي شغلي: شما مي توانيد مشاور يا روان شناس خوبي شويد.براي كساني كه به اين حرفه ها مي پردازند درك، چگونگي تفكر و احساس ديگران اهميت دارد.

7- شما آدم خلاق و مبتكري هستيد و عاشق ماجراجويي مي باشيد. شما اگر مي توانستيد، همين الآن به آينده كوچ مي كرديد! شما هميشه بهترين امكان را در نظر مي گيريد و نگران چگونگي تحقق هر چه سريعتر آن هستيد.

راهنمايي شغلي: به كاشف شدن، تحقيقات علمي، اختراع يا نويسندگي كتاب هاي علمي-تخيلي فكر كنيد.

8- شما دوست داريد از آخرين اخبار مطلع شويد. بعضي ها ممكن است بگويند كه شما آدم فضولي هستيد! شما به اتفاقاتي كه پيرامونتان مي افتد توجه زيادي داريد.

راهنمايي شغلي: شما خبرنگار خوبي مي شويد.همچنين مي توانيد مطالب ستون«شايعات» در مجلات خبري و هنري را به خوبي آماده كنيد. شانس خود را در رشته موسيقي هم امتحان كنيد. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۲۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

راههاي كاهش استرس در معلمان

مدرسه سالم

يك روش خوب براي درك چگونگي كمك به معلمان به منظور كاهش استرس در آنها؛ اين است كه ببينيم از نظر آنان ويژگي هاي يك مدرسه سالم در چيست.

اين ويژگي ها به قرار زير است:

§        بين همكاران ارتباط خوبي وجود دارد./

§        حس تشريك مساعي قدرتمندي وجود دارد.

§        تصميم گيري مديران بر مبناي مشورت است.

§        در زمينه ارزشها و ضوابط اصلي؛ توافق عام وجود دارد.

§        تمام خط مشي هاي مدرسه بجاست.

§        نقش ها و انتظارات از هر كس؛ به روشني تعريف شده است.

§        معلمان بازخورد مثبت مي گيرند و از آنها تمجيد مي شود.

§        از معلمان با منابع و امكانات خوبي حمايت مي شود.

§        از كاركنان براي حل مشكلاتشان حمايت مي شود.

§        پيروي از خط مشي ها و روش ها، آسان است.

§        كاغذ بازي ها و كارهاي دفتري به حداقل رسانده شده است.

§        وظايف اضافي، هماهنگ با مهارتهاي معلمان تنظيم مي شود.

§        محيط ساختمان، براي كار، خوشايند است.

§        مديران ارشد از طرح ريزي هاي پيشاپيش، به خوبي استفاده كنند.

§        در زمينه انتصاب كاركنان و پيشرفت شغلي، رهنمودهاي لازم ارائه مي شود.

/**/

/**/



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۲۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

كودكان تيزهوش

علت عدم توافق در نتايج بدست آمده از اين مطالعات را نابرابري تعداد در هر دو جنس در موقع آزمايش ، عدم كفايت آزمونهاي هوشي براي هر دو جنس به طور جداگانه بخصوص در سنين بالا و در هوشبهر بالا، وجود اختلاف در خصوصيات اجتماعي، اقتصادي، جسماني، يادگيري و حتي خستگي و ناراحتيهاي عصبي و اختلالات هورموني در موقع آزمايش مي داند.

در حال حاضر در صورتي مي توان تعداد پسران ممتاز را نسبت به دختران زيادتر دانست كه عوامل ثانوي نامبرده از بين برود و هر دو جنس به طور جداگانه و با آزمونهاي هوشي قابل اعتماد و قابل ارزش براي هر كدام مورد مطالعه قرار گيرند و به زنان اجازه تحصيل و شركت در فعاليت هاي اجتماعي، سياسي و... داده شود تا بتوانند توانايي، خلاقيت و شايستگي خود را نشان دهند.

3- سابقه خانوادگي:

كودك تيزهوش و ممتاز درهر خانواده اي ممكن است وجود داشته باشد ولي مطالعات نشان مي دهد كه كودكان ممتاز اكثرا به خانواده هاي سطوح اجتماعي بالاتر تعلق دارد. پدران اين افراداكثرا داراي رشته هاي تخصصي عالي هستند. طبق گزارش ترمن 85درصد اين كودكان از خانواده هاي مرفه و سطح بالاي اجتماع، 6درصد از خانواده هاي متوسط و 9 درصد از خانواده هاي با وضع نامطلوب بوده اند.در صورتي كه افراد باهوش عادي 62درصد از خانواده هاي مرفه، 2 درصد از سطوح متوسط و بقيه يعني 14 درصد از خانواده هاي با وضع نامطلوب بوده اند.

در مطالعه ديگر ترمن 31 درصد پدران داراي شغلهاي تخصصي مانند مهندسي، پزشكي، وكالت و 50 درصد تاجر، كارمند و 12درصد كارگر و 7 درصد بدون حرفه معين و دائمي بوده اند. در مطالعات جونز و همكارانش 55 درصد پدران و 24 درصد مادران كودكان ممتاز فارغ التحصيل بوده اند.

4- سلامتي جسم و روان

افراد ممتاز، از لحاظ رشد جسماني، قد، وزن، انرژي عضلاني و زيبايي نسبت به افراد عادي جامعه از وضع بهتري برخوردارند. به علاوه سرعت در عمل، مقاومت در مقابل خستگي، انرژي قابل توجه در فعاليتهاي جسمي و فكري در اين افراد تقريبا هميشه از همسالانشان بهتر است و حتي از دوران كودكي مشخص مي شود. كودكان ممتاز حتي در مقابل محركات كمتر از افارد عادي ناراحت مي شوند. از لحاظ جسماني سالم اند و اكثرا والدينشان در سالهاي جواني صاحب چنين فرزنداني شده اند. غالبا سن پدران بين 30 تا 35 و مادران 25 تا 28 سال گزارش شده است.

وزن اين كودكان در موقع تولد تقريبا 350 تا 400 گرم بيشتر از افراد عادي بوده است و فقط 5/4 درصد آنها طبق مطالعه كالفرنيا قبل از موعد به دنيا آمده بوده اند. 57 درصد اين كودكان از شير مادر تغذيه شدند در صورتي كه فقط 39 درصد افراد عادي همان اجتماع از شير مادر استفاده مي كرده اند.

سلامتي كامل مادر در حين حاملگي 92درصد موارد و سلامتي كامل كودك مخصوصا در دو سال اول  زندگي از 85 درصد تا 90 درصد موارد گزارش شده است. در صورتي كه در افراد معمولي 68 درصد اين امر صادق بوده است. طبق گزارش ترمن تكلم در دختران ممتاز تقريبا از يازده ماهگي و در پسران از يازده ماه و نيم آغاز شده است، در صورتي كه در افراد عادي به طور متوسط بين سيزده تا پانزده ماهگي شروع مي شود. آثار بلوغ در اكثريت اين افراد در پسران 14 سالگي و در دختران حدود 13 سالگي يعني تقريبا شش ماه تا يك سال زودتر از افراد عادي بوده است. چون هميشه بين سلامتي جسماني و تعادل رواني ارتباط مستقيم وجود دارد لذا از لحاظ رواني نيز اين دسته نسبت به افراد عادي اجتماع برتري داشته اند.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۲۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

شغل مناسب شما(در غالب word و پاورپوينت)

ممكن است بگوييد« يك دقيقه صبر كن ، ممكن است بعضي وقتها شخصيت من عوض شود، من در هر زمان آدم متفاوتي مي شوم.آيا شرايط روي تيپ شخصيتي من تأثير نمي گذارد. آيا در موقعيت هاي خاص رفتارمان را تغيير مي دهيم؟ بله، حتما اين كار را مي كنيم. اغلب اشخاص در شرايط مختلف رفتارهاي متفاوتي بروز مي دهند.اگر غير از اين باشد نمي توانيم به درستي به وظايف خود عمل كنيم. مطمئنا رفتار ما در محيط كار با رفتار ما در خانه فرق مي كند. وقتي با غريبه ها هستيم، در مقايسه با زماني كه با دوستانمان هستيم رفتار متفاوتي را به نمايش مي گذاريم. در يك پارك يك رفتار و در مراسم تدفين رفتار متفاوتي داريم. با اين حال شخصيت اوليه ما تغييري نمي كند.

تيپ هاي شخصيتي

هر كدام ازما شخصيتي از آن خود داريم كه در تمام مدت عمر با ما باقي مي ماند.ما با يك تيپ شخصيتي معيني به دنيا مي آييم.با اين تيپ شخصيتي به زندگي ادامه مي دهيم و بعد با همين تيپ شخصيتي به دوران استراحت و بازنشستگي مي رسيم.

شخصيت سنتي

افرادي كه ساختن و نظم دادن را ترجيح مي دهند، از شخصيت سنتي برخوردارند. مرتب كردن اشياء و امور، نظم و ترتيب دادن به امور، متعادل ساختن، تميزي و دقت از خصوصيات اصلي شخصيت سنتي به شمار مي رود.
اين گروه ، آن دسته از فعاليت هاي شغلي را دوست دارند كه مبتني بر قواعد و مقررات است. خودكنترلي در گروهي كه شخصيت سنتي دارند، زياد است و اين گرو با منبع قدرت و منزلت همانندسازي مي كنند.
از آنجا كه اين گروه همواره سعي دارند محل كارشان را تميز نگه دارند، گزارشها را دقيق تنظيم كنند، فايلها و سوابق را به خوبي بايگاني كرده و با رايانه خوب كار كنند، مشاغلي كه براي انتخاب اين گروه توصيه مي شود، عبارتند از: منشيگري، حسابداري، متخصص پردازش اطلاعات، مشاور مالي و...

شخصيت واقع گرا

افرادي كه از شخصيت واقع گرا برخوردارند، دوست دارند عملگرا بوده و خود را بيشتر با ابزار آلات و ماشين و كارهايي كه بيشتر در تحركند مشغول سازند. اين گروه علاقمند به كارهايي مي باشند كه لازمه آن، قدرت بدني است؛ از كار هايي كه لازمه آن برخورد با اشخاص يا برقراري ارتباط كلامي است، اجتناب مي كنند و آن دسته از مشكلات كاري را ترجيح مي دهند كه عيني هستند و نه انتزاعي.
از مشاغلي كه با شخصيت اين گروه همخواني دارند، مي توان مهندسي، قالي بافي، معماري، جنگل باني، تعميركاري ماشين، نقاشي، كشاورزي و را نام برد.

شخصيت جستجوگر

افرادي كه شخصيت جستجوگر دارند، بيشتر كنجكاو بوده و تمايل زيادي به تجزيه و تحليل موقعيت‌ها و حل مسايل دارند. اين افراد كارهايي را ترجيع مي دهند كه لازمه آن فرآيندهاي عقلاني مثل فكر كردن، فهميدن و درك كردن است؛ از فعاليت هاي شغلي كه لازمه آن تسلط جويي بر افراد و ترغيب كردن آنان با برقراري تماس هاي نزديك با ديگران است، اجتناب مي كنند؛ بيشتر درونگرا هستند تا برونگرا.
با توجه به خصوصياتي كه برشمرديم، توصيه مي شود افرادي كه شخصيت جستجوگر دارند، مشاغلي از جمله پزشكي، پيراپزشكي، خانه داري، مردم شناسي، دامپزشكي، زيست شناسي، راديوگرافي و را انتخاب كنند.

شخصيت اجتماعي

گروهي كه شخصيت اجتماعي دارند، بيشتر صميمي و داراي روحيه كمك كننده هستند و دوست دارند اگر چيزي مي دانند به ديگران هم بياموزند. بنابراين فعاليت هايي را در دست دارند كه در جهت كمك به ديگران است (مثل معلمي، خدمات درماني).
كمك كردن، حمايت كردن از افراد ضعيف و مردم مستمند از جمله خصوصيات رفتاري اين گروه است. اين گروه در برقراري روابط بين فردي مهارت دارند و آن دسته از موقعيت هاي شغلي را انتخاب مي كنند كه لازمه آن، برقراري همبستگي هاي اجتماعي است.

همچنين گروهي كه شخصت اجتماعي دارند از فشار رواني زياد و فعاليت هايي كه لازمه آن تامل، به كارگيري مفاهيم انتزاعي و تفكر عميق و حل مشكلات از اين نوع است، اجتناب مي كنند.
گروهي كه شخصيت اجتماعي دارند، با مردم محروم خوب كار مي كنند و غالبا در رابطه با كودكان و موئوسان حالت بيش حمايتي دارند بنابراين توصيه مي شود افرادي كه شخصيت آنها با شخصيت اجتماعي مطابقت دارد، مشاغلي از جمله معلمي، روانشناسي، مشاوره، كمك دانپزشكي، پرستاري، مددكاري اجتماعي و را انتخاب كنند.

شخصيت هنري

اهل هنر و هنرمندان از جمله كساني هستند كه شخصيت هنري دارند، آنها بيشتر درونگرا هستند تا برونگرا. دوست دارند از آنچه در ذهنشان مي گذارد با خلق و ايجاد هنر آن را مطرح سازند. اين گروه ساخت و ساز را دوست ندارند، اما دوست دارد احساسات خود را بروز دهند و ممكن است تكانه اي عمل كنند.
مشاغلي كه براي انتخاب اين گروه توصيه مي شود، هنرپيشگي، نوازندگي، عكاسي، روزنامه نگاري، امور مرتبط با زيبايي و پاكيزگي (پوست ...) و ... است.

شخصيت متهور

افرادي كه از شخصيت متهور برخوردارند، علاقمند به كسب قدرت و منزلت بوده و آن دسته از فعاليت هاي شغلي را دوست دارند كه لازمه آن سلطه جويي و اصطلاحاً دستكاري ديگران و از مهارتهاي كلامي خوبي برخوردار است.
اين گروه نياز قوي براي كنترل افراد ديگر و منابع دارند و شهرت طلب بوده و دوست دارند شناخته شوند. بنابراين زندگي اشان را در جهت رسيدن به بالاترين درجه در هر زمينه جهت مي دهند و دوست دارند از طريق عمل و انتخاب لباس و ماشين، قدرتمند به نظر آيند.
مشاغل مطلوب جهت انتخاب براي اين گروه شخصيتي، وكالت، فروشندگي، سياستمداري، مديريت، مديريت اجرايي، كار در زمينه روابط عمومي، آژانس معاملات ملكي و است.

اگر از كاري كه انجام مي دهيد احساس خوبي نصيب شما شود، اين عالي است.اما هرگز كافي نيست.چون شخصيت شما ابعاد ديگري دارد كه بايد به آنها نيز توجه كنيد. به عنوان يك قاعده كلي هر چه جنبه هاي بيشتري از شخصيت شما با كاري كه مي كنيد همخواني داشته باشد، شما از كاري كه مي كنيد راضي تر خواهيد بود.

از آنجا كه توانمنديها و علايق و ارزشهاي انساني با تغيير سن جا به جا مي شوند.وقتي تجربه كاري به دست مي آوريد، مهارتهاي جديدي كسب مي كنيد.وقتي بيشتر عمر مي كنيد علايق جديدي پيدا مي كنيد و علايق گذشته را كنار مي گذاريد. هدفهاي شما به مرور تغيير مي كنند.با توجه به شرايطي كه در آن قرار مي گيريد مي توانيد تغيير شغل بدهيد.لذا اين موارد نمي توانند بطور صد درصدي رضايت شغلي را به دنبال داشته باشند.


دانلود پاورپوينت



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۲۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)