مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه .

مركز خريد فروش قيمت پودر پياز و سير ادويه

درمان واژنيسم(انقباض عضلات مهبل)

3-دخول در مهبل از طريق انگشت

وقتي زن در مورد بررسي كالبد شناختي قسمت خارج تناسلي، احساس راحتي كرد، بايد شروع به بررسي داخل مهبل با انگشتان خود بكند. هدف از اين كار، هم آشنا ساختن او با قسمت داخل تناسلي و هم آماده سازي براي دخول در مهبل است. در اين مرحله نيز ممكن است بازخوردهاي منفي، خود را نشان دهند( مثلا دربارۀ ساختمان داخلي مهبل، تميزي آن، ترس از آسيب، و اين كه آيا انجام اين قبيل كارها درست است يا نه؟ منطق هر كدام از اين مخالفتها بايد مورد كند و كاو قرار گيرد. در مرحلۀ بعدي، زن مي تواند از دو انگشت خود، استفاده كند و آنها را در داخل مهبل بچرخاند. وقتي زن توانست به راحتي با انگشت خود اين كار را انجام دهد، همسر او مي تواند با راهنمايي خود وي، اين كار را در خانه انجام دهد. استفاده از لوسيون(مانند: ك- واي يا لوسيون نوزاد)، كار را آسانتر مي سازد.

4- دخول كنترل شده در مهبل

وقتي اين مرحله انجام مي شود، تمرينهاي مربوط به عضلات لگن و استفاده از لوسيون نيز در دستور كار قرار مي گيرد تا در عضلات مهبل، آرميدگي حاصل شود و عمل دخول، راحت تر صورت گيرد. اين اغلب مرحلۀ دشواري است و بنابراين بايد زن را تشويق كرد تا با توجه به پيشرفتهاي حاصل ، اعتماد به نفس پيدا بكند. نگرانيهاي درد مدام دربارۀ درد احتمالي، بايد مورد بررسي قرار گيرد و همچنين اين مسأله كه زن چگونه مي تواند اطمينان حاصل كند كه كنترل خود را در اين مرحله از دست نخواهد داد.

منبع: رفتاردرماني شناختي ، راهنماي كاربردي در درمان اختلال هاي رواني، ترجمه دكتر حبيب الله قاسم زاده



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

سطح آرزوي خود را آزمايش كنيد!

شيوۀ آزمايش: آزمايش به صورت بازي مهارت ارائه مي شود. آزماينده از هر نوع توضيع اضافي اجتناب مي ورزد.

آزماينده 5 تير در اختيار آزمودني مي گذارد. پرتاب هر 5 تير يك تمرين به حساب مي آيد. فاصلۀ آزمودني از آماج(سيبل) بستگي به مهارت او دارد؛ در واقع آزمودني بايد همۀ تيرها را به سيبل برساند، اما لازم نيست كه همۀ آنها به مكز هدف بخورند.

آزمودني 5 تمرين انجام مي دهد، با هر تمرين، آزماينده به همراه خودآزمودني امتيازات او را حساب مي كند. يعني جمع كل امتيازهاي او را به دست مي آورد، اما از هر نوع تفسير خودداري مي نمايد.

پس از 5 تمرين، آزماينده از آزمودني مي پرسد:«فكر مي كنيد در تمرين بعدي چند امتياز بدست مي آوريد؟» آزماينده عدد مورد آرزوي آزمودني را يادداشت مي نمايد، همچنين عملكرد واقعي او را ثبت مي كند. بعلاوه، منشي موظف خواهد بود تا با دقت تمام همۀ واكنشهاي چهره يا واكنشهاي كلامي آزمودني را، كه تفسير نتايج اهميت فراواني خواهند داشت، يادداشت نمايد.

آنگاه آزمودني 15 تمرين انجام مي دهد و فبل از شروع هر تمرين سطح آرزوي خود را اظهار مي دارد.

تحليل نتايج

1-تحليل كيفي- 15 تمرين متوالي را روي محورx ها و امتيازات آزمودني را روي محورyها وارد مي كنند. به عبارت ديگر براي هر تمرين، سطح عملكرد و سطح آرزوئي را كه قبل از عملكرد اعلان شده است در نظر مي گيرند. آنگاه نقاط مربوط به سطوح عملكرد و نقاط مربوط به سطوح آرزو را به يكديگر وصل مي نمايند. حالت نسبي دو منحني اجازه مي دهد تا در مورد نگرش آزمودني نتيجه گيري شود.

2- تحليل كمي- الف- محاسبۀ«نمرۀ تفاوت هدف» : يعني تفاوت متوسط بين يك عملكرد و سطح آرزوي بعدي(سطح آرزو-سطح عملكرد). ميانگين اين تفاوتها(بصورت جبري)، در صورتي كه آزمودني سعي كرده باشد تا بطور عيني سطح آرزوي خود را بر سطح عملكرد خود منطبق نمايد، تقريبا صفر است. اگر سطح آرزوي آزمودني پايين تر از عملكردهاي او قرار گيرد، ميانگين مذكور مثبت و در حالت عكس منفي است.

ب- محاسبۀ«انعطاف ناپذيري» سطح آرزو: كه به ميزان تغيير پذيري سطح آرزو مربوط مي گردد. مي توان انحراف چاركي را به عنوان شاخص تغييرپذيري سطح آرزو در نظر گرفت.

سعي مي كنند اين نتايج را با مراجعه به رفتار آزمودني به هنگام آزمايش و به كمك مصاحبه با او تفسير نمايند.

بسيار جالب خواهد بود كه نتايج آزمودني با رفتارهاي او در زندگي روزانه در كنار يكديگر گذاشته شود و مورد مقايسه قرار گيرد.

يادآوري: اگر آزمايش بر روي تعداد زيادي از آزمودنيها اجرا شود، بسيار آموزنده خواهد بود، زيرا تفاوتهاي رفتار سودمندي اين آزمون را براي مطالعل شخصيت حساس تر مي كنند. 

راهنماي عملي روان شناسي تجربي، پُل فرِس ، ترجمۀ دكتر حمزۀ گنجي



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

چگونه يادگيري خود را آزمايش كنيم!

شيوۀ آزمايش آگر آزماينده فقط گروه كوچكي در اختيار داشته باشد(1تا5نفر)، تنها موقعيت اول آزمايش را انجام خواهد داد. در حالت عكس، آزمودنيها به دو گروه تقسيم و بطور مستقل كار خواهند كرد. يكي از گروهها، آزمايش مذكور را در موقعيت اول و گروه ديگر همان آزمايش را در موقعيت دوم انجام خواهد داد.

موقعيت اول- ابتدا يادگيري فشرده بعد يادگيري توزيعي

آزماينده، آمودنيها را در جايي مي نشاند كه از نظر كار كاملا راحت باشند. قبل از توزيع اوراق، كاري را كه آزمودنيها بايد انجام دهند تشريح مي نمايد. به آنها مي گويد كه بايد بلاانقطاع و حتي الامكان سريع كار كنند. در پايان هر دقيقه او ضربه اي بر روي ميز خواهد زد و آزمودنيها بايد، بلادرنگ، يك خط تيره در جلو نقطه اي كه به آن رسيده اند بگذارند.

آزماينده بعد از آن كه خاطر جمع شد كه همۀ آزمودنيها دستورالعملهاي او را فهميده اند، اوراق را توزيع مي نمايد و آزمودنيها شروع ب ه كار مي كنند. آنها به مدت ده مرحلۀ متوالي يك دقيقه اي كار مي كنند. در پايان ده دقيقه، آزماينده سي ثانيه استراحت مي دهد و از آزمودنيها مي خواهد تا اوراق را برگردانند. به آنها مي گويد كه باز همان كا را ادامه خواهند داد، اما اين بار، استراحت كوچكي در بين مراحل كار دريافت خواهند نمود. در شرايط تازه، آزمودنيها ده مرحلۀ ديگر كار مي كنند كه هر يك از مراحل يك دقيقه طول مي كشد و به اندازۀ سي ثانيه استراحت از مرحلۀ بعدي فاصله مي گيرد. در مدت هر استراحت آزمودنيها بايد اوراق خود را وارونه كنند.

موقعيت دوم- ابتدا يادگيري توزيعي بعد يادگيري فشرده

آزمايش موقعيت دوم شبيه آزمايش موقعيت اول است، اما آزمودنيها كار خود را با ده مرحله اي كه به فاصله هاي سي ثانيه استراحت از يكديگر جدا مي شوند آغاز مي نمايند. از مرحله 11 به بعد آنها بدون توقف كار مي كنند اما در پايان هر دقيقه يك خط تيره مي گذارند.

عملا در فاصلۀ استراحت بين تمرينهاي 10 و11 آزماينده به آزمودنيها مي گويد كه اين آخرين مرحلۀ استراحت است و در پايان مراحل بعدي، آنها نبايد متوقف شوند اما فقط بايد يك خط تيره بگذارند.

تحليل نتايج=از آزمودنيها مي خواهند تا تعداد حروفي را كه هر يك از مراحل كار كُد كرده اند بشمارند و منحني يادگيري را براي هر مرحله ترسيم كنند.

بعد ميانگين بين فردي نتايج را در هر مرحله، براي هر موقعيت حساب مي نمايند.

1-ثابت مي شود كه منحنيهاي ميانگينها حالت كلي فرآيند يادگيري را منعكس مي نمايند و اين حالت، به مقدار كمي، پوشيده از نوسانات تصادفي هر آزمودني است.

2- منحنيهاي حاصله از موقعيت اول و دوم را از نظر كيفي مقايسه مي نمايند:

الف- ملاحظه مي شود كه منحني حاصله از موقعيت اول(ابتدا يادگيري فشرده بعد يادگيري توزيعي) بصورت دنبالۀ دو منحني يادگيري جلوه مي كند.

ب- نتايج دو گروه در ده تمرين اول مقايسه مي گردد. اين مقايسه نشان مي دهد كه يادگيري توزيعي تا چه حد سزيعتر از يادگيري فشرده انجام گرفته است.

ج- مجموعۀ نتايج دو گروه مورد مقايسه قرار مي گيرند تا معلوم شود كه در مجموع يادگيري توزيعي قبل از يادگيري فشرده موثرتر بوده يا بعد از آن.

3-مطالعۀ فوق را بطور كمي تكرار مي نمايند:

الف- ثابت نشده است كه دو گروه در آغاز كار معادل بوده اند. معني دار بودن تفاوت ميانگين آنها در جريان دقيقۀ اول محاسبه اول مي گردد. طبق قانون كلي، اگر تعداد افراد دو گروه تا انداه اي زياد باشد، تفاوت مذكور معني دار نخواهد بود.

ب- معني دار بودن تفاوت ميانگين هاي دو گروه بر اساس 10 تمرين محاسبه مي شود. اگر اين تفاوت معني دار باشد برتري يادگيري توزيعي بر يادگيري فشرده تآييد خواهد شد.

اگر تفاوت دو گروه معني دار و در جهتي بود كه در ابتداي شروع كار ديده مي شد، بررسي را ادامه مي دهند تا معلوم شود كه اين تفاوت باز هم معني دار هست يا نه.

ج- تفاوتها بر اساس 20 تمرين محاسبه مي گردند تا معلوم شود كه باز هم در همان سطح احتمال معني دار هستند يا نه. تفاوتي كه همچنان معني دار باشد، ثابت خواهد كرد كه شروع كار با اين يا آن روش تفاوتي نداشته است؛ تفاوتي كه كمتر معني دار باشد، ثابت خواهد كرد كه نظم تأثير بيشتري دارد.

تغيير شكل آزمايش براي آن كه دو گروه از همان ابتدا بطور معني دار متفاوت نباشد، مي توان گروههاي جفت تشكيل داد. براي اين كار از همۀ آزمودنيها درخواست مي شود تا به مدت يك دقيقه كُد گذاري نمايند. اين عمل در درجۀ اول اجازه مي دهد تا معلوم شود كه همۀ آزمودنيها ماهيت كار را فهميده اند يا نه. آنگاه از روي نتايج بدست آمده از يك دقيقه، گروههاي زوج تشكيل مي گردد. آزمودنيهاي كه نتايج تقربا يكسان بدست آورده اند دو بدو در نظر گرفته مي شوند، يكي از آنها در گروه اول و ديگري در گروه دوم قرار مي گيرد. با اين ترتيب دو گروه آزمودني تشكيل مي گردد كه از نظر عملكرد ورودي معادل يكديگرند.

 آنگاه اين دو گروه را با همان شيوه اي كه تشريح گرديد وادار به كار مي كنند. در محاسبۀ تفاوتهاي معني داراز فرمول t استودنت براي گروههاي همتا بهره مي گيرند.

منبع:

راهنماي عملي روان شناسي تجربي- پُل فرِس- ترجمۀ : دكتر حمزۀ گنجي

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

اختلال وحشت زدگي(Panic Disorder)

شرايط و موقعيتي از چنين ملاك ها در حملات وحشتزدگي غير منتظره وجود دارد كه مستلزم تشخيص اختلال وحشتزدگي و همچنين رسيدگي كامل به نشانه ها در 10 دقيقه است . اختلال وحشتزدگي ، يكي از اختلالات روانشناختي ناتوان كننده و رايج است كه در بر دارنده ي هر دو مورد زمينه ي پزشكي عمومي و سلامت روان مي باشد و براي بعضي اوقات در دسته بندي ميان 10 نوع اختلال در حالت اورژانسي روان پزشكي يافت شده است . در مطالعه گذشته ، محققان بررسي كرده اند كه شيوع ( رواج ) يك ماهه ي اختلال وحشتزدگي در ميان بيماران در مراقبت ويژه به ميزان  4/1 درصد بود. به علاوه ، آمارهاي گذشته ي حاصل از مطالعه و تحقيق درباره ي ارزيابي بخشهاي همه گيري شناسي بر اساس اجتماع، برآورد كرد كه در هرماه در مورد 5/0 درصد از جمعيت اختلال وحشتزدگي تشخيص داده خواهد شد. وحشتزدگي بر اساس گزارشات عبارت از تشخيص رايجي در ميان بيماران بخش اورژانس به علاوه ي بخش مراقبت هاي ويژه است . چنين وضعيتي به دليل اين حقيقت است كه تپش قلب در ميان رايج ترين نشانه ها و علائم بروز داده شده در طول حمله ي وحشتزدگي وجود دارد و حادثه هاي ضمني وحشتزدگي به ويژه در بيماران قلب شناسي رايج است . كلينيك هاي سلامت روان براي بيماران سرپايي و همچنين فراواني بالايي از مراجعات و مشكلات نشانه هاي وحشتزدگي را گزارش مي دهند كه با ميزان بروز ( شيوع ) برآورده شده در جمعيت كل از 9/2-6/1 درصد در ميان زنان و 7/1-4/0 درصد در ميان مردان مي باشد . اگرچه نوشته ها و مطالب در بحران و اقدام بحران به طور كلي فراوان است اما تحقيق كوچكي در مورد مخصوصاً شناسايي اقدام و نفوذ بحران براي گزارشات اضطراب و اختلال وحشتزدگي وجود دارد .

چنين موقعيتي ، شگفت انگيز است چون به اندازه ي كافي مستند است كه پزشكان در 120 سال گذشته دشواري هايي را در مورد تشخيص متمايز در ميان اختلال وحشتزدگي نسبت به تنوع اختلالات روان شناختي داشتند .

به علاوه، چون هدف اصلي از نفوذ و اقدام بحران به منظور كاهش آشفتگي هيجاني در خودسنجي بيمار است . به همين دليل غافلگير كننده نيست كه اضطراب و وحشت تقريباً در بالاي فهرست اختلالات مورد هدف براي اقدام بحران قرار گيرد .

كميابي نوشته در مورد اقدام بحران با توجه به وحشتزدگي ممكن است به دليل اين باشد كه حملات وحشتزدگي اغلب به عنوان بروز بحراني بعضي مشكلات اساسي ديگر مورد بررسي و نگرش قرار مي گيرد . ( تلقي مي گردد.)

در زمينه ي پزشكي به عنوان مثال، پزشك معمولاً بر هر موقعيت اساسي مشكوك از بروز علائم وحشتزدگي تمركز مي نمايد و از قبيل صرع قطعه ي گيجگاهي، بيماري سرخرگ قلبي، عقب نشيني از داروهاي آرامبخش و الكل ، پركاري تيروئيد ، نابهنجاري هاي الكتروليت و يا داروها و مواد محرك ( انگيختگر- مشروب الكلي ) است. به علاوه نشانه ها وحشتزدگي مي تواند بعد ( به دنبال ) از اختلالات رواني باشد كه همچون اختلالت موثر ( انفعالي ) عمده اختلال شخصيت و پس كشيدن الكل است . براي مرور و بررسي بيشتر در مورد اين موضوع، خواننده مي توان به داتيلو مراجعه نمايد.

دو نظريه ي وحشتزدگي

تلاش بسيار زيادي براي توضيح در مورد سبب شناسي وحشتزدگي صورت مي گيرد. روانشناسان زيست شناسي در تعدادي فرضيه اشتراك دارند كه شامل تئوري هيپوكامپ و مكان مهندسي و همچنين فرضيه ي اسيد بنوز و ديازپام گاما كروي مي باشد . اخيراً ، بررسي تتراپپتيد در كيسه صفرا بررسي و مطالعه به عمل آمده است كه به عنوان عامل پنيكوژينك مي باشد . چنين تئوري هايي به دنبال توضيح در مورد وحشتزدگي است كه از طريق عمل شيميايي عصبي ويژه در مغز صورت مي پذيرد . امكان ديگر عبارت است از اينكه اساس ژنتيكي خاصي به منظور وراثت و انتقال زمينه براي اختلال وحشتزدگي وجود دارد. تحقيق اخير در مورد دزروكسي ريبونوكلئيك اسيد (DNA) ، ساختار ژنتيكي قربانيان ( مبتلايان به ) وحشتزدگي و اعضاي خانواده ي آن ها در مورد تحليل و بررسي قرار داده است همچنين پيشينه ي ابتلا به وحشتزدگي يا نشانه هاي مرتبط با آن را گزارش داد. پيوند ژنتيكي تشخيص داده شده در ميان افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگي در بعضي مواقع مورد فرضيه قرار گرفته است . اين قبيل پيوندها بيشتر احتمال دارد در مورد افرادي صحت داشته باشد كه آغاز وحشتزدگي را تعريف مي كنند . اخيراً يك سري از مطالعات در مورد تست ( آزمايش ) اين فرضيه را به عهده گرفتند. در مطالعه ويژه اي ، محققان از طرح خانواده محور استفاده كردند تا ارتباط ژنتيكي و پيوند ميان اختلال وحشتزدگي و چند ريختي عملكرد در پيش برنده ي ژن 5-HTT را آزمايش و بررسي نمايند. در اين مطالعه ، 340 فرد در 45 خانواده و همچنين 75 گروه سه تايي در مكان هندسي چند ريختي، ژنوتيپ بندي شدند كه مركب از 44 الحاق جفت بازي بود . نتايج و بررسي ها هيچگونه تفاوت غير مشخص در فراواني ژن هاي نا همسان مجاور يا وقوع ژنوتيپ ها را در مجموعه ي سه تايي حاصل نكردند . به علاوه، هيچ پيوندي ميان اختلال وحشتزدگي و چند ريختي 5-HTT در خانواده هاي متعدد ( مركب ) مشاهده نگرديد كه تنوع شبيه سازي ها براي مدل هاي بارز و نهفته ي وراثت به كار رفته بود . نتايج و يافته هاي اين مطالعه نشان مي دهد كه اساس ژنتيكي اختلال وحشتزدگي ممكن است متمايز از ويژگي هاي مرتبط با اضطراب باشد كه از طريق پرسشنامه هاي شخصيت در جمعيت هاي نرمال مورد ارزيابي قرار گرفت . يكي از رايج ترين تئوري ها عبارت است از تئوري سديم لاكتيك است كه نتيجه ي مطالعات مقدماتي توسط پيت و ميلكور را پيشنهاد كرد . اين مطالعه ، تاثيرات تزريق سديم لاكتيك را مورد بررسي قرار داد كه حملات وحشتزدگي را فقط در افراد داراي پيشينه ي وحشتزدگي القا و تحريك  كرد و در ديگران كه هيچ پيشينه ي وحشتزدگي نداشتند به اين صورت نبود . مطالعات ديگر ، نتايج مشابهي را حاصل كردند. از سوي ديگر ، لي در آزمايش مجدد در مورد داده هاي اصلي مطالعه ي پيت در سال 1967 ميلكو كشف كرد كه افراد مبتلا به وحشتزدگي در واقع افزايش حساسيت درمورد نشانه هاي ناخوشايند را متحمل مي شدند . چنين موضوعي مستلزم تعيين اين بود كه آيا آن حساسيت از جمله واكنش زنجيري شيميايي است كه اتفاق افتاد يا سوء تعبير فاجعه انگيز است و باعث مي شود كه افراد مورد مطالعه وحشتزدگي مبتلا شوند.

حتي يافته هاي حاصل از مطالعه ي انجام شده توسط مارگراف و اهلرس در سال 1989 ، تحريك آميز تر است كه بر روي واكنش هاي افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگي به منظور نفس نفس زدن و مقايسه آن ها با جمعيت و افراد نرمال بررسي به عمل آمد.

تاثير مورد انتظار و احتمالي بر روي افراد از طريق دستكاري دستورالعمل هايي آزمايش گرديد كه در طول تمرين وجود  داشت به دو گروه ( نرمال و وحشت زده ) اطلاع داده شد كه آن ها در تست حمله ي وحشتزدگي بيولوژيكي شركت مي كنند كه با ديگران مخالف است و به آن ها گفته شد در تكليف تنفس با سرعت بالا، درگير مي باشند . ظاهراًَ افزايش اضطراب و انگيختگي در افراد مبتلا به وحشتزدگي به چيزهايي بستگي دارد كه به آن ها گفته شد. انتظار مي رفت كه آن ها در تست وحشتزدگي ، واكنش هاي فزيولوژيكي ايجاد نمايند و ارزيابيهاي خودسنجي در هر دو اضطراب و انگيختگي ارائه مي دهند . به طور متناقض، دستكاري دستورالعمل هاي و احتمالات ، هيچ تاثيري بر پاسخ هاي افراد نرمال نداشت . به عنوان نتيجه ي احتمالي در اين تئوري هاي زيست شناسي محور، درمان منتخب در زمينه هاي پزشكي با رژيم هاي دارويي محتوي بنزوديازپاين قوي ( با قدرت بالا) و داروهاي ضد افسردگي تري سيلكيك يا بازدارنده هاي اكسيداز تك آمين سر و كار دارد و با تئوري رفتار مرتبط است . اگرچه تبيين روانشناسي زيست شناسي در مورد وحشتزدگي ، سزاوار و به جا است اما آن چه اشكالات متعددي دارد ( بي فايده است ) . اولاً ، شواهد و مدرك اندكي براي اثبات سبب شناسي روان شناسي زيست شناسي در مورد اختلال وحشتزدگي وجود دارد و به عبارتي هيچ متد مطمئن براي تست عدم تعادل شيميايي يا ديگر مشكلات مغزي در دست نيست .

در حقيقت، شواهد افزوده اي اخيراً مورد بررسي و تجديد نظر كندال و هامن قرار گرفت كه نشان مي دهد، مدل بيولوژيكي اختلال وحشتزدگي آنطور كه خيال مي كنيم  ، در موردش ني توان توضيح داد . در مطالعه ي جالبي در دانشگاه وندربيلت، محققان افرادي داشتند در مورد آن ها اختلال وحشتزدگي تشخيص داده شده بود و كربن دي اكسيد را همراه يا بدون همراهي شخص مورد اطميناني استنشاق كردند كه از طريق فرد انتخاب مي شد. محققان فرض كردند كه اگر وحشتزدگي در همه جا داراي وجود خارجي يا طبيعي فقط زيستي بود در نتيجه وجود شخص بايد تاثير كمي بر حادثه ي ضمني وحشتزدگي مي داشت . يافته ها تعيين كردند كه افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگي كه بدون همراهي شخص مطمئن بودند، پريشاني و آشفتگي  بيشتر و شناخت فاجعه آفرين تر و افزايش انگيختگي فيزيولوژيكي بيش تري را نسبت به افراد همراه با شخص مطمئن نشان دادند . چنين نتايجي از تئوري رفتاري شناختي در مورد وحشتزدگي حمايت كرد . شكوفايي اين تحقيق به استناد نتايج حاصل از MRI ، PET و BEAM ( نگاشت منطقه ي الكتريكي مغز ) توانست بهره ي شگرفي در تحقيق روانشناسي زيست شناسي در مورد اختلالات وحشتزدگي فراهم آورد ..

دارو درماني براي افرادي عرضه مي شود كه راه صحيح مواجهه با مكانيسم هاي غير از تكيه بر مصرف تركيب هاي تجويز شده ي ساده ،ندارند .

به علاوه ، افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگي مي توانند سخت ترين گروه بيماران براي درمان با دارو به شمار آيند ، همه ي تركيبات دارويي ، داراي عوارض جانبي هستند و بيماران مبتلا به حملات وحشتزدگي اغلب براي احساسات جسمي فوق العاده حساس هستند . تركيبات دارويي مناسب ترين درمان در زمينه ي بحران را عرضه كرده است و درمان طولاني منتخب براي موقعيت هاي اورژانسي همچون وحشتزدگي و نشانه هاي شديد اضطراب بوده است و نوشته هاي پزشكي هنوز ادعا مي كنند كه اولين مرحله درمان در مراقبت ويژه و زمينه ي اورژانس بايد مدل هاي تبيين و شرحي در مورد بيماري مبتلايان را مورد بحث قرار و باورها و عقايد بيماران را در باره ي بيماري شان قبل و بعد از اقدام درماني واقعي استنباط نمايد . سوالات بي انتهايي از قبيل « شما معتقديد كه مشكل چيست ؟» و «شما چه واكنش هايي در آغاز علايم در زمان ويژه انجام داديد؟» توصيه مي شود .

متأسفانه ، سوال و پرسش مي تواند به منظور جمع آوري بعضي اطلاعات پيش زمينه اي در مورد پيشينه ي پزشكي مربوطه ي بيمار محدود گردد كه بعد از پروفايل خون يا EKG مي باشد و دارو اغلب بدون توضيح و كاوش ديگري توزيع مي شود . تئوري هاي روانشناسي زيست شناختي استدلال مي كنند كه وحشتزدگي ضرورتاً نتيجه ي نا به هنجاري زيست شيميايي است و با زمينه هاي ژنتيكي مرتبط است . با اين حال ، نوشته هاي اخيرتر بيان مي كنند كه تئوري هاي روانشناختي بيشتر از طريق تحقيق تجربي مورد حمايت واقع مي شود .

تئوري رفتاري شناختي وحشتزدگي ادعا مي كند كه آن از جمله ي عوامل روانشناختي به جاي فقط عوامل روانشناسي زيست شناختي است كه نشانه ها و علايم وحشتزدگي را بروز مي دهد .

در حالي كه تئوري هاي رفتاري شناختي ، اجزاي شيمي اعصاب در علايم خود كار ( غير ارادي ) را تصديق مي نمايد اما آن ها تأكيد بيش تري بر ادراك و دريافت تهديد يا خطر دارند كه آيا آن باعث رويدادهاي خارجي ( محيطي ) و داخلي ( احساسات جسماني) مي گردد يا خير .

مخصوصاً ، تئوري سوءِ اختيار و تخصيص معرفي شده در نوشته در طي دو دهه ي اخير پيشنهاد مي كند كه نشانه ها و علايم ويژه در نتيجه ي بروز تنفس زياد وحشتزدگي در افرادي است كه مستعد هستند و از نظر ژنتيكي يا روانشناختي داراي زمنيه ي آماده براي سوءِ تخصص و اختيار در احساسات جسماني باطني هستند . بر اساس اين تئوري ، رايج ترين رخداد احساسات فيزيكي در طول حمله ي وحشتزدگي شامل سرگيجه ، تار ديدن، تپش قلب ، بي حسي و كرخي ، حس خارش و سوزش در پاها و  دستان ، تهوع و بي نفسي و حالت خفگي است . كلارك و همكارانش دريافتند كه چنين احساساتي شبيه به موارد ايجاد شده از طريق تنفس زياد ( نفس نفس زدن ) مي باشد . بنا بر اين ، اين چنين فرض شد كه تنفس زياد ( نفس نفس زدن ) ممكن است نقش مهمي در آغاز حملات وحشتزدگي داشته باشد . اين تئوري حاكي از آن است كه بعضي افراد تنفس شان تحت استرس و فشار رواني افزايش مي يابد . اين افزايش باعث مي شود كه كربن دي اكسيد از شش ها به زور خارج گردد  باعث كاهش در فشار جزئي كربن دي اكسيد (PCO2)  در خون مي گردد و با افزايش PH در خون همراه است . چنين تغييراتي در شيمي خون باعث بروز احساسات جسماني ناخوشايند مي شود و همچون ، موارد مزبوري است كه افراد در وحشتزدگي و هراس واكنش نشان دادند . چنين هراس و بيم افزايش يافته باعث بروز تنفس سريع مي گردد كه در نتيجه باعث حمله ي وحشتزدگي كامل مي شود . كلارك و همكارانش ادعا كردند كه آن يا ادراك و دريافت محرك هاي ترس به خودي خود است يا مقدمه ي ترس اكه اخيراً از طريق ديگر محرك ها فرا خوانده شده است و در واكنش فاجعه آفرين در طول اين رويداد نقش دارد كه باعث بروز وحشتزدگي مي گردد . بنا بر اين ، بخش مهم درمان عبارت است از اين كه به افراد در مورد چگونگي اجتناب و دوري از تنفس تند و زياد در هنگام قرار گرفتن در حالت استرس و فشار رواني آموزش داده شود و همچنين ياد بگيرند كه اين عمل را از طريق حبس نفس انجام دهند . اگر چه حملات وحشتزدگي اغلب گزارش داده شده است كه به طور خودكار و غير ارادي روي مي دهند اما بك و همكارانش دريافتند كه بعضي تجربيات ويژه به منظور فعال سازي سيستم هشدار فرد مي باشد و شامل اجزاي سازنده ي شناختي انفعالي و روانشناختي است . به علاوه ، جنبه ي كنترل دريافتي ( ادراكي ) باعث جلب توجه فراواني براي توضيح نتيجه ي تأثيرات در درمان وحشتزدگي شده است .

سنجش (  ارزيابي ) و تشخيص

صورت جلسه ي ارزيابي فراگير و كامل براي تشخيص وحشتزدگي كاملاً پيچيده است و معمولاً شامل مصاحبه اي ساخت يافته مي باشد . اين قبيل مصاحبات صورت گرفته با ابزارهاي ارزيابي ( سنجش ) ممكن است همچون ، برنامه ي مصاحبه اي ساخت يافته براي DSM-ص 5-R يا برنامه ي مصاحبه ي اختلالات اضطراب اصلاح شود . متأسفانه ارزيابي فراگير معمولاً مستلزم مقدار قابل ملاحظه اي از زمان مي باشند كه هميشه ارزيابي در موقعيت هاي بحراني ص 5 گسترش يافته است به عنوان مثال ، نسخه ي SCID از جمله ي آن هاست . توصيه مي شود كه مصاحبه ي باليني خلاصه و حد اقل صورت گيرد و شامل برگزيده اي از بخش و مقطع وحشتزدگي ADIS-R و گزينش سوالاتي كه پيشينه ي پزشكي فرد را استخراج مي نمايد ( مخصوصاً اختلالات حمله اي و قلبي ) كه شامل اطلاع از مصرف داروهاي در حال حاضر هم مي باشد . بعضي از پرسش نامه هاي تشخيص مختصر همچنين ممكن است كه به اشاره و تشخيص علايم و نشانه هاي ويژه كمك نمايد و از اطلاعاتي پشتيباني كند كه از صحبت با بيمار به دست آمده است و اين قبيل گزينش پرسشنامه اي شامل پرسشنامه ي اضطراب بك ، احساسات جسماني مي باشد . شاخص و نمايه ي حساسيت اضطراب و مقياس اضطراب زونگ هر يك مي توانند در دقايقي تكميل گردند.

به علاوه ، جدول 1-3 شامل بعضي از سوالات مهم تر بر پرسش در طول موقعيت هاي بحراني مي باشد . همچنين پرسشنامه هاي بي شماري وجود دارد كه به طور تجربي مورد آزمايش و بررسي قرار گرفته اند و در يك آزمون در دسترس است . چون اكثر نوشته هاي رفتاري شناختي بر اهميت علايم و نشانه هاي مرتبط به منظور سوء تعبير علايم انگيزشي و شناخت هاي فاجعه آفرين متمركز است در نتيجه سيستم رسمي براي پيوند و ربط علايم وحشتزدگي با افكار و پاسخ هاي رفتاري هيجاني ضروري است . تكنيك ارزيابي ايجاد شده ي مشهور به سيستم SAEB همچنين عبارت از سود و بهره ي حاصل از رويكردي براي ياري به مبتلايان وحشتزدگي است كه در ميان نشانه هاي وحشتزدگي نشان و پاسخ هاي فاجعه آفرين در مورد احساسات جسماني اوليه شان ارتباط برقرار مي كند . طرح بي نظير سيستم ASEB به متخصصان باليني امكان مي دهد تا افكار فاجعه آفرين خاص و سوءِ تعبير علايم را با آغاز نشانه هاي ثانويه با حالتي مقتضي و سريع ، رده بندي نمايند . اين سيستم بنابراين به مبتلايان وحشتزدگي امكان مي دهد تا روابط ميان مراحل پردازش ( فرآيند ) افزايش در زمينه ي مرحله اي براي قدم بعدي را مشاهده نمايند كه در بر دارنده ي اقدام درمان مي باشد ( جدول 1-3 ) چنين سيستمي براي تشخيص آغاز نشانه ي حادثه ي ضمني وحشتزدگي به كار مي رود . اگر فرد مبتلا به بيش از يك حمله گرديده است پس توالي ( زنجيره ي ) مكرر هر حمله ، معتبر تر است . به عنوان مثال ، در جدول 1-3 ، افزايش خود انگيخته در ضربان قلب از جمله ي نشانه ي اوليه اي بود كه آنگلا تجربه كرد ، ( آنگلا : پرستاري كه درمورد پژوهي شرح داده شد ) و در آغاز حمله بود . بعد از آن تنفس سخت و دشوار و سپس گر گرفتگي و تعرق به دنبال آن بود . هنگامي كه نشانه ها بروز يافتند ، افكار ناخود آگاه  خود به خود به همراه هر يك از آن علايم با رفتار و هيجان متوسط به آن ظهور كردند . بردارها  سپس براي اشاره به بيمار در حالت جمعي ( اشتراكي ) كشيده شدند و چگونگي حجم افكار فاجعه آفرين كه ممكن است در واكنش به علايم خود به خودي ( خودكار ) متحمل شده و چگونگي سهم و نقش چنين افكاري در بروز رفتار پس آيند آن و همچنين امكان افزايش ثانويه ي علايم مي باشد . اين تكنيك در نوار ديداري همراه با جزئيات توسط داتيلو و سالاس اورت نمايش داده شد .

سيستم SAEB ، مرحله اي را براي اجرا و راه اندازي استراتژي هاي درمان رفتاري شناختي تنظيم مي نمايد كه بعداً در همين فصل مورد بررسي قرار مي گيرد . آن به عنوان متد سريع ارزيابي و پي گيري زنجيره ي فيزيولوژيكي ، رفتاري ، انفعالي و شناختي در مورد وحشتزدگي بسيار مفيد و مناسب است . اشاره ي دقيق به راه اندازي هاي ويژه ي علايم وحشتزدگي ( همچون فشار رواني ( استرس ) ، تمرين زياد ، آب و هواي خفه و گرم ) همچنين جنبه ي مهم ديگري از ارزيابي است كه در اين نوشته مورد تأكيد واقع شده است . آن روش  و متد عالي براي آموزش به افراد در مورد چگونگي تمايز و تشخيص علايم اضطراب از ديگر علايم فيزيولوژيكي بيماري هاي جدي تر است .

استراتژي هاي اقدام رفتاري شناختي

طيف وسيعي از نوشته هاي تخصص پركاربرد استراتژي هاي رفتاري شناختي و اثر بخشي آن ها در درمان اختلالات وحشتزدگي و اضطراب تمركز دارد . درمان هاي به كار رفته در تكنيك هاي رفتاري و شناختي به طور موافق به كار آمدي تأثير در درمان اختلال وحشتزدگي همراه يا بدون هراس از مكان هاي باز ( انزواطلبي ) اشاره كرد . به ويژه درمان هايي كه اساس كارشان بر در معرض نهادن مي باشد ، انصافاً در كاهش وحشتزدگي موفق بوده اند مخصوصاً هنگامي كه در همراه اقدامات دارويي به كار روند .

عواملي از جمله ي : درمان رفتاري شناختي بر كنترل وحشتزدگي از طريق آموزش ، بازسازي و تجديد شناختي  ، در معرض گذاري وابسته به انگيزش و تحريك دروني و حبس نفس در بعضي موارد در قالب گروه با موفقيت گزارش داده شده است . اخيراً ديدگاه هاي گروه آموزش در اسكاتلند توسط وايت ، كنين و بروكس مورد استفاده قرار گرفته است كه به منظور همراهي و اصلاح تعداد زيادي از بيماران آشفته ي مضطرب در رابطه با سرويس هاي مراقبت ويژه مي باشد . جلسات درمان ، تركيبي از استراتژي هاي رفتاري شناختي و عوامل درمان گروهي سنتي را با بسته ي كمك به خود با آموزش رواني را به كار مي برد . هدف عبارت از برگرداندن افراد به درمانگري از طريق خود و فراهم سازي آموزش و مهارت هاي لازم براي شناخت و غلبه بر وحشتزدگي و اضطراب است .

اخيراً ، درمان هاي مختصري در مورد حملات وحشتزدگي در موقعيت هاي اورژانس با ارايه ي دستور العمل اثر بخشي هاي نسبي ( وابسته ) صورت پذيرفته است .

در مطالعه و تحقيق ويژه اي ، 33 بيمار با حملات وحشتزدگي در دو زمينه ي اتاق اورژانس مشاهده گرديد . 40 در صد بيماران در موردشان SCID تشخيص داده شده بود كه در ارتباط با ملاك هاي اختلال وحشتزدگي با هراس از مكان هاي باز بود بيماران به صورت تصادفي به گروه هايي تقسيم شدند كه اطمينان آفريني يا ارائه ي دستورالعمل را دريافت مي كردند .

اندازه گيري هاي حاصل ، بهبود ويژه اي را در طول دوره ي 6 ماه براي افراد موجود در گروه تحت اثر نشان دادند . افراد در گروه اطمينان آفريني هيچ گونه بهبودي را در هر اندازه گيري نشان نداند و در حقيقت نشانه شناسي افزوده گزارش گرديد .

درمان ويژه شامل اطلاع رساني به بيماران كه مؤثرترين شيوه براي كاهش ترس آن ها در رويارويي با موقعيت وقوع حمله به شمار مي رفت . بيماران براي برگشت به اين وضعيت در اسرع وقت بعد از مصاحبه مورد مشاهده قرار گرفتند و تا كاهش اضطراب در آن ها منتظر ماندند . اگر چه اين ديدگاه ، كاربرد منحصر به فرد اقدامات دارويي را بهبود مي بخشد اما هنوز در فراهم آوري مجموعه ي خاص تكنيك هاي مواجهه براي افراد مخصوصاً در رويارويي با حادثه هاي ضمني در آينده  دچار كمبود است .

آن همچنين بر رويه هاي خاموش سازي تكيه دارد و مستلزم زمان بيش تري براي كاهش علائم مي باشد و هميشه ممكن نيست كه در رابطه با شرايط تجربه ي حمله براي فرد مؤثر وسودمند باشد . تعدادي از استراتژي هاي رفتاري شناختي افزوده امكان دارد كه گزينه ها و پيشنهادات بيش تري را در درمان براي  زمينه ي بحراني وحشتزدگي آشكار نمايد و از طريق فراهم سازي مكانيسم هاي موجهه ي ويژه براي كاربرد در طول حادثه هاي ضمني يا جملات بعدي صورت مي پذيرد .

تنفس كنترل شده و فيد بك تنفسي ( بازخورد )

مطالعات و تحقيقات ابتدايي در مورد اضطراب راجع به كاربرد آرميدگي و استراحت تدريجي ماهيچه و تنفس كنترل شده و همچنين استنشاق كربن دي اكسيد است . چنين تكنيك هايي بر اساس فرضيه اي است كه حالت استراحت و اضطراب نمي تواند همزيست و همكار شوند . بعضي نظريات در مورد چنين تكنيك هايي عبارت است از اين كه آن ها به منظور ايجاد توقف براي وقوع مجدد حملات وحشتزدگي لازم و ضروري هستند . مفهوم تنفس كنترل شده از جمله ي انشعابي از فرضيه ي تنفس زياد ( نفس نفس زدن ) ا ست كه در قبل بيان گرديد و ادعا مي كند افراد به طور رايج قبل از مضطرب و هراسناك شدن ص7 و در عين حال به طور كوتاه ( بريده بريده ) و نفس هاي عميق و آه كشيدن مكرر مي باشد .

تنفس پرده اي ( جداري ) شكلي از حبس ( حفظ ) تنفس براي خنثي كردن تنفس زياد است . افراد آموزش ديدند تا از بيني به طور طبيعي تنفس كنند و تعداد نفس هايشان را در حالت استراحت بشمارند كه در هر دقيقه 9 تا 16 بار به طور متناوب صورت گيرد . همچنين به آن ها گفته شد تا هر دو دست شان را بر روي شكم خود بگذارند در حالي كه نفس مي كشند و به حركت ديافراگم توجه نمايند . به افراد آموزش داده شد تا تمرينات را در طول هر دو دوره ي غير وحشتزدگي و وحشتزدگي تمرين نمايند . اگر متد ديافراگمي ( جداري ) نتواند فرد را به تنفس كامل نائل آورد كه اغلب چنين مشكلي پيش مي آيد در نتيجه تنفس به داخل كيسه ي كاغذي يا دست هاي گرد شده ممكن است به منظور افزايش سطح كربن دي اكسيد صورت گيرد . پيشنهادي از جمله ي بيرون دادن هوا ( دم بر آوردن ) از طريق دهان تا حد امكان است و سپس به آرامي به داخل كشيدن ( در ريه فرو بردن ) هوا از طريق بيني مي باشد كه تكرار اين فرآيند براي چندين مرتبه صورت مي گيرد . در حاليكه ، تمرين اين تكنيك ها ممكن است براي معطوف ( جلب ) كردن توجه فرد از علايم وحشتزدگي به سمت تقويت اثرات مثبت تمرين تنفس مي باشد . تكنيك ديگري اغلب در نوشته هاي تخصصي مشاهده مي شود كه در مورد بازخورد تنفسي است . چنين موضوعي در واقع در مورد آموزش بيماران براي تغيير الگوهاي تنفسي شان  است . متأسفانه ، تنفس به ندرت به طور عيني يا از طريق نظارت بر نتايج درمان مورد سنجش قرار گرفته است . آموزش متد جديد تنفس اخيراً معرفي گشته است كه از بيوفيدبك تنفسي براي آموزش افراد به منظور اصلاح و تغيير چهار ويژگي تنفسي استفاده مي كند و عبارت اند از : افزايش تجديد هوا ، تنفس نا منظم از نظر سرعت و عمق و تنفس سينه .

چنين تكنيك مورد استفاده در طول دوره ي طولاني درمان بعد از تكنيك هاي اقدام بحران آغاز گرديده است .

القا و پيدايش نشانه و تشنج زدايي

مدل رفتاري شناختي ادعا مي كند كه سوءِ تعبيرهاي افراد در مورد احساسات و تمايلات جسماني ، نقش جدايي ناپذير و عمده اي در تشديد علايم وحشتزدگي دارد . در نتيجه  ،اين قبيل سوء تعبير ها مي تواند براي حفظ سيكل ( چرخه ي ) ناخوشايند وحشتزدگي معتبر و جوابگو باشند . در طول دوره ي آسيب پذيري ، افراد تمايل به دست بالا گرفتن خطر ادراكي و فهم ظرفيت براي مواجهه دارند . در القاي نشانه ، به درمان جويان تمرينات درماني ارائه مي كرد كه از طريق آموزش آن ها براي پيروي از درمان گر در نفس كشيدن متوالي و كوتاه با دم و بازدم تقريباً 2 تا 3 دقيقه صورت مي گيرد . چنين رويه اي باعث ايجاد مجدد نشانه هاي وحشتزدگي مي گردد كه به وسيله ي فعال سازي سيستم عصبي خودكار و ايجاد اختلال در تعادل سطوح اكسيژن و كربن دي اكسيد صورت مي گيرد و بعضي اوقات باعث تنفس زياد مي شود .

القاي نشانه به درمانگر امكان دستيابي مي دهد به گزارش مستقيم از فرآيندهاي افكار درمانجو به عنوان افزايش حمله و به منظور كمك به اصلي به درمانگر در كنترل حمله را مي دهد كه از طريق تنفس تدريجي و بازسازي افكار صورت مي پذيرد . در اين جا هدف ، ايجاد دو باره ي انواع علائم ( نشانه ها ) مي باشد كه شبيه حمله است و سپس به درمانجو نشان مي دهد كه او مي تواند هم حملات را به وجود آورد ( روشن سازد ) و هم خاموش نمايد . ( از بين ببرد ) .

هنگامي نشانه ها القا مي گردند ، درمانگر توالي وقايع را ثبت مي نمايد و توجه ويژه به نشانه هاي خاص و افكار ناخود آگاه و واكنش هاي هيجاني مي نمايد . جدول 1-3 مثال در مورد چگونگي بررسي و پيگيري توالي ( زنجيره ي ) وحشتزدگي در طول حمله را فراهم مي آورد .

در پاسخ به نشانه ي ابتدايي كه افزايش خود انگيخته ( خود به خود ) در ضربان قلب است در نتيجه فكر خودكار در اين مفهوم فوق العاده فعال است كه فرض مي گردد كسالتي وجود دارد يا اين كه درمانجو غش مي كند .

ضروري است همه ي درمان جويان كه براي اين تكنيك داوطلب مي شوند سپس بايد اجازه ي پزشكي قبل از تمرين دريافت كنند تا مطمئن شوند اين روند از طريق شرايط پزشكي قبلي نقض نگردد . درمانگر مي تواند شروع به تكنيك هاي تشنج زدايي نمايد و از طريق تمركز جامع بر درمان جو در مورد علايم مقدماتي متمركز گردد .

در مورد جدول 1-3 ، افزايش خود به خودي درضربان قلب كه بعد از آن افكاري در مورد اينكه كسالتي وجود دارد « يا من الان غش خواهم كرد » كه در نتيجه منجر به ترس مي گردد . درمانگر مي تواند به وسيله ي تشخيص و شناخت آغاز اوليه ي علايم در چرخه ي وحشتزدگي به درمان جويان در تشنج زدايي علايم ياري رساند . چنين فرآيندي باعث مي گردد تا بيماران نسبت به شدت علايم از تب و تاب بيفتند و بيمار و بي خيال گردند و از طريق اصلاح سوءِ تعبيرهاي آن ها صورت مي گيرد . به عنوان مثال ، فرد در جدول 1-3 ، الگويي از پاسخ به افزايش ضربان قلب ايجاد كرده بود كه بوسيله ي درك و انگاشتن آن به عنوان عامل خطرناك و علامت قطعي در مورد اين كه حتماً « كسالتي وجود دارد » مي باشد .

در بازسازي افكار آن ها از درمان جويان درخواست مي شود تا واكنش ديگري را بررسي نمايند كه ممكن است شامل معناي ضمني فاجعه آفرين كم تري باشد . براي نمونه « چون من افزايش ضربان قلب داشتم به آن معني نيست كه ضرورتاً كسالتي دارم و يا آن عامل خطرناكي است . » شايد آن فعاليت خودكار خوش خيم و بي خطري است كه زمان محدودي را صرف مي نمايد اين واكنش شناختي سپس از طريق گزارش و ثبت هر حمله و بازبيني آن گزارش براي اطمينان مورد حمايت واقع مي شود كه هيچ چيز خطرناك درگذشته اتفاق نيفتاده است و بعيد است در آينده اتفاق افتد . درمان جويان سپس تنفس كنترل شده را به منظور تنظيم سطح ورودي اكسيژن و كاهش فعاليت خودكار مي آموزند . هدف از اين نوع بازسازي عبارت از تدريس درست نمايي است كه افكار خودكار فرد صرف افزايش پس آيندي در علايم و واكنش هيجاني مي گردد و آن ها را قانع مي نمايد كه ترس شان از اينكه « ممكن است غش كنم » بي اساس است . اين منظر مي تواند با تصحيح ( اصلاح ) شناختي اثبات گردد كه از طريق اطلاعات واقعي امكان پذير است (مثلاً ، غش ، تجربه ي كاهش فشار خون و افزايش فشار خون با افزايش ضربان قلب و اضطراب). به علاوه ، اين موضوع به منظور بهبود احساس دريافتي دركنترل جسماني است كه شدت خطر و ترس را كاهش مي دهد . اين نوع از تصحيح فكري بعد از سراسر چرخه ي وحشتزدگي كل مي باشد و سپس از طريق خاصيت معرض گذاري مجدد براي علايم با استفاده از تمرين القاي نشانه صورت مي پذيرد . آن عبارت از تركيبي از القاي مصنوعي علايم ( نشانه ها ) به علاوه ي تفسير مجدد نشانه ها ، تشنج زدايي افكار فاجعه آفرين و همچنين كاهش مشروط ( احتمالي ) شدت نشانه است كه اين تكنيك را مؤثر تر مي نمايد . علاوه بر اين ، پيگيري و به انجام رساني در مورد درمان جويان كه خودشان را در معرض موقعيت هاي واقعي زندگي قرار دهند و همچنين جزء ( بخش ) مهمي از درمان است تا بتوانند توانايي تعميم تكنيك ها را براي موقعيت هاي مختلف ايجاد نمايند .

اين استراتژي بر روي مبتلايان وحشتزدگي اِعمال گرديده است مخصوصاً بعد از اين كه آن ها بر بيم و هراس مقدماتي خود در مورد پيدايش و افزايش سطح فعاليت خودكار ( غير ارادي ) غلبه كردند . در مورد درمان جوياني كه بعضي اوقات اقدام درباره ي آن ها سودمند نبود در چنين حالتي توصيه مي گردد كه همان تكنيك بازسازي شناختي بدون تمرين القاي نشانه مورد كاربرد قرار مي گيرد .

قصد تناقضي

در اصل ، قصد تناقضي توسط فرانكل ايجاد گشت و شبيه به القاي نشانه مي باشد كه شامل دستور ( تجديد ) رفتاري براي درمان جويان به منظور اجراي واكنش هايي است كه به نظر مي رسد با هدف مورد نظر سازگار باشد . تفاوت ويژه به هر حال ، عبارت است از اين كه از درمانجويان قصد تناقضي درخواست مي شود تا در پيش بيني و انتظاراتشان به غير از القاي رفتاري در مورد نشانه هايي همچون تنفس زياد به صورت عمدي مبالغه نمايند . ( و بيش از حد آن را انجام دهند )

به عنوان مثال ، افرادي كه تجربه ي حملات وحشتزدگي را دارند و از اين مي ترسند كه ممكن است به طور ناگهاني بميرند در اين صورت به آن ها دستورالعمل داده مي شود ( آموزش داده مي شود ) تا پيش روند و به خودشان امكان مرگ را بدهند يا اين كه از آن چه كه مي ترسند ، همان را انجام دهند . آن ها بعد از چند مورد تلاش و كوشش اغلب درمي يابند كه در دستيابي و انجام واكنش هراسي و ترسناك ناتوان هستند و اضطراب شان پس كاهش مي يابد . در اين منظر ، بسياري از درمانجويان قادر به دريافت و فهم جنبه ي غير منطقي يا نامعقول ترس هاي خود مي شوند و در نتيجه شديدا ً از سوي درمانگر مورد تشويق واقع مي شوند .

به آن ها سپس آموزش داده مي شود تا همين روند را در مجموعه هاي منتخب در سطوح درجه بندي شده ي موقعيت هاي حاصل وحشتزدگي و هراسناك ، تكرار نمايند تا اين كه نشانه هاي ( علايم ) كم تري و سپس هيچ نشانه اي را متحمل نگردند .

اين ديدگاه همچنين با القاي نشانه و تشنج زدايي متفاوت است از اين جهت كه هيچ تشنج زدايي در مورد علايم وجود ندارد و هيچ آموزشي در كاربرد تنفس كنترل شده به عنوان كاهش اضطراب وجود ندارد . در حقيقت  ،چنين ديدگاه و رويكردي به صورت مخالف ( متضاد ) براي درمانجويان متكي به تمركز تناقض به عنوان عامل كاهش اضطراب واقع مي شود . قصد تناقض بارها به طور بي ربط در نوشته ها تعريف شده است مخصوصاً از سوي درمانگران گرايش هاي نظري مختلف مورد استفاده قرار گرفته است كه آن را به گونه اي كاملا ًمتفاوت در نظر گرفته اند.

به طور اختصاصي تر ، چنين مناقشه اي به منظور تمركز و تكيه در حول اين موضوع ظاهر مي گردد كه آيا « قصد » ارجاع به قصد بيمار يا درمانگر دارد. اين موضوع از سوي داودوتروت مورد بحث قرار گرفته است و قصد به طور صريح قبل از آن ها توسط فرانكل در سال 1975 تعريف گرديد و بيان نمود : « قصد » به بيمار ارجاع دارد .

بنا بر اين ، تكنيك قصد تناقضي ممكن است در محدوده ي اقدام شناختي به طور واضح تري معني شود . زيرا در ابتدا آن باعث تغييرات رفتاري مي شوند و بعد از آن بازسازي شناختي به محض تعمق بر معناي ضمني تحول رفتاري صورت مي پذيرد . اين نظر مورد چالش واقع شده است . به هر حال ، ديگران استدلال مي كنند كه تحول رفتاري از شناخت بازسازي شده پيشي مي گيرد . قصد تناقض با ديگر درمان هاي رفتاري شناختي براي وحشتزدگي به گونه اي متضاد واقع مي شود كه از قبيل : القاي نشانه ، تشنج زدايي و تكنيك هاي آرميدگي محور است . زيرا اساسا ً به نظر مي رسد كه آن تكنيك ها موجهه ي كمتري را براي اضطراب فراهم مي آورد . به هر حال ، بارها افراد خاص ممكن است آشكار نمايند كه درمان هاي مهمل نما بيشتر از موارد ديگر سودمند مي باشد كه به خاطر فلسفه ي خاموش سازي محور است . اين تكنيك ممكن است براي افرادي توصيه گردد كه در مورد آن ها احتمال تجربه ي اضطراب محرك آرميدگي وجود دارد و در آن بسياري از تكنيك هاي كاهش اضطراب قديمي تر از اثر كمتري برخوردار هستند .

عوارض جانبي از قبيل حس خارش و سوزش ، بي حسي ، سرگيجه ، افزايش تناقض در تنفس ، افزايش ضربان قلب و ديگر واكنش هاي نامناسب در مورد درمان بر اساس آرميدگي گزارش شده است .

بيماران بر اساس گزارش ، اغلب علاقه به ريلكسيشن ص 11 ( آرميدگي ) ماهيچه ها را از دست دادند يا به طور مك?
برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پرسشنامه خودناتوان سازي(self-handicapping)

رودوالت اضطراب اجتماعي را با خودناتوان سازي مرتبط مي داند. زوكرمن و همكاران بين خودناتوان سازي و مقابله اجتنابي همبستگي مثبت گزارش كردند. نتايج مطالعه آنان نشان داد كه در موقعيت هاي استرس زا انتظار مي رود افراد خودناتوان ساز بر جنبه هاي منفي موقعيت متمركز شوند و در مقابل چالش ها عقب نشيني كنند.

Rossوهمكاران نشان دادند كه يكي از كار كردهاي افسردگي به عنوان شكلي كلي از خودناتوان سازي، كاهشمسئوليت در مقابل شكست هاست.

 WarnerوMooreدريافتند دانشجوياني كه از راهبردهاي خودناتوان سازي بيشتر استفاده مي كنند، 

هيجانات منفيبيشتري در آن ها ديده مي شود و از طريق كناره گيري از مسايل به مقابله با فشار رواني مي پردازند. از اين رو خلق منفي عاملي پايه اي در خودناتوان سازي است. بر اساس تعاريف تلاش ناكافي از علايم بارز خودناتوان سازي رفتاري است و ادعاي وجود موانع(عذرتراشي) از علايم خودناتوان سازي ادعايي است. از اين رو در اين مقياس جمع نمره عامل خلق منفي با نمره معكوس شده عامل تلاش نشان دهنده خودناتوان سازي رفتاري و نمره عامل خلق منفي به علاوه نمره عامل عذرتراشي نشان دهنده خودناتوان سازي ادعايي است و جمع نمره دو عامل خلق منفي و عذرتراشي با نمره معكوس شده عامل تلاش نشان دهنده خودناتوان سازي كلي است.

در اين پژوهش همبستگي بالا و معني دار عوامل، زير مقياس ها و نمره كل خودناتوان سازي با عزت نفس نشان دهنده روايي توافقي مقياس خودناتوان سازي است. نتيجه به دست آمده با نظريه ها و پژوهش هاي انجام شده در مورد خودناتوان سازي، مبني بر اين كه يكي از سازه هاي اصلي مرتبط با خودناتوان سازي عزت نفس است، همخواني داشت.

ضريب همبستگي به دست آمده از اجراي مقياس خودناتوان سازي با فاصله زماني 15 روزه نشان داد كه عوامل، زير مقياس ها و نمره كل خودناتوان سازي در دو اجرا داراي همبستگي بالا و معني دار از 47/. براي عامل تلاش تا 86/.  براي نمره كل است كه با نتايج حاصل از پژوهشStrbeدر مورد تحليل خودناتوان سازي در 1986كه پايايي مقياس را باروش آزمون مجدد 76/. گزارش كرده بود، همخواني داشت.

بررسي مقياس خودناتوان سازي با روش بررسي همساني دروني نشان دهنده آلفاي 6/. براي عوامل تلاش و غذر تراشي تا77/. براي نمره كل خودناتوان سازي است و با توجه به ساير ويژگيهاي روان سنجي مقياس حاكي از همساني دروني قابل فبولي است كه نتيجه آمده آلفاي74/. گزارش شده در پژوهشStrbeهمخواني داشت.

نتيجه اين كه مقياس 23 ماده اي خودناتوان سازي از روايي و پايايي بالايي برخوردار است و با توجه به اين كه خودناتوان سازي راهبردي رفتاري است كه مي تواند روي موفقيت فرد در موقعيت هاي شغلي، تحصيلي و ارتباطي تأثير منفي داشته باشد و با سازه هاي روان شناختي مانند عزت نفس، افسردگي، اضطراب، اهمال كاري و كمال گرايي نيز رابطه دارد. همچنين مقياس خودناتوان سازي در تشخيص افراد خودناتوان ساز در موقعيت هاي مشاوره اي، درماني، تربيتي و پژوهشي كاربرد دارد.

از آن جا كه نمونه پژوهش از بين دانشجويان كارشناسي انتخاب شده بود، نتايج پژوهش به لحاظ روايي بيروني از محدويت برخوردار بود و تعميم پذيري نتايج به دانشجويان مقاطع ديگر تحصيلي تأييد نمي گردد. همچنين روش هاي مختلف مربوط به بررسي اعتبار و روايي واگر در اين پژوهش بررسي نشد.

لطفاٌ ميزان موفقت يا مخالفت خود را با هر يك از عبارات توصيفي زير بر اساس حالتي كه در بيشتر اوقات داريد مشخص نماييد.

كاملا مخافم/تقريبا مخالفم/كمي مخالفم/كمي موافقم/تقريبا موافقم/كاملا موافقم

1-وقتي اشتباه مي كنم اولين واكنشم مقصر دانستن اوضاع است.

2-معمولا كارها را به آخرين لحظه واگذار مي كنم.

3-معمولا وقتي امتحان يا كاري پيش رو دارم بيش از حد خود را آماده مي كنم.

4-فكر مي كنم بيشتر از خيلي ها كسل هستم.

5-معمولا سعي مي كنم كار را به بهترين وجه انجام دهم، برايم مهم نيست كه آن كار چيست.

6-پيش از آنكه براي كاري متعهد شوم و يا براي انجام كار مهمي قولي بدهم مطمئن مي شوم كه مقدمات لازم يا زمينه آن آماده است.

7-معمولا قبل از امتحان يا انجام كار بسيار مضطربم.

8-وقتي مي خواهم مطالعه كنم براحتي بواسطه سرو صدا يا افكاري كه به ذهنم مي آيد حواسم پرت مي شود.

9-سعي نمي كنم خيلي وارد فعاليتهاي رقابتي شوم زيرا اگر ببازم يا ضعيف عمل كنم رنجيده مي شوم.

10-ترجيح مي دهم به اين دليل كه كارهايم را به نحو احسن انجام مي دهم مورد احترام قرار گيرم نه اينكه به خاطر ظرفيتهاي بالقوه ام تشويق شوم.

11اگر سخت تر كار مي كردم نتيجه خيلي بهتري مي گرفتم.

12-لذت هاي كوچك كنوني را به لذت هاي بزرگ آينده ترجيح مي دهم.

13-معمولا جز ايده آل ترين حالت از هر حالت ديگري بدم مي آيد.

14-روزي ممكن است سر و سامان بگيرم.

15-بعضي وقتها از اينكه يكي دو روز مبتلا به بيماري خفيفي شوم خوشم مي آيد زيرا فشار مسئوليتها را از من بر مي دارد.

16-اگر دستخوش عواطف نمي شدم عملكردم خيلي بهتر مي بود.

17-وقتي كه در انجام كاري ضعيف هستم اغلب با يادآوري اموري كه در آنها خوب هستم خودم را دلداري مي دهم.

18-اقرار ميكنم  وقتي در حد انتظارات ديگران ظاهر نمي شوم وسوسه مي شوم كه دليل تراشي كنم.

19-اغلب فكر مي كنم بيش از آنكه حق من است در ورزش، بازي و ساير فعاليتهاي نشان دهنده هوش و استعداد بدشانسي مي آورم.

20-خيلي وقتها بيش از حد در خوردن و نوشيدن افراط مي كنم.

21-هرگز اجازه نمي دهم مسائل عاطفي مربو يه بخشي از زندگيم مزاحم ساير امورم بشود.

22-معمولا وقتي نگران خوب انجام دادن كاري هستم آنرا خوب انجام مي دهم.

23-گاهي اوقات آنقدر افسرده مي شوم كه حتي كارهاي آسان هم برايم دشوار شود.

منبع:

نشريه مركز علوم رفتاري/دوره 7/شماره 1388/2



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

آموزش مهارت رفتار جرأت مندانه

سبك‌هاي برقراري ارتباط

پرخاشگرانه: در اين نوع ارتباط فرد با تهديد كردن و تضييع حق ديگران توهين آميز برخورد مي كند.

منفعلانه: دراين نوع ارتباط فرد با عذر خواهي افراطي و كوچك انگاري خود تمامي افكار، احساسها و حقوق شخصي خود را به نفع طرف مقابل ناديده مي گيرد.

جرات مندانه: ارتباط جرات مندانه گونه‌اي از ارتباط است كه در آن هر احساسي بدون اضطراب به‌راحتي ابراز شده و نتيجه آن حركت به سوي اهداف و مقاصد شخصي بدون ضايع كردن حق ديگران است.

پرخاشگرانه

باورها: همه بايد مثل من باشند من هرگز اشتباه نميكنم حق بامن است وتواشتباه ميكني خودم همه چيز را ميدانم 

سبك برقراري ارتباط: ذهن بسته است و فرد راه را بر ورود هر نوع اطلاعات بسته نموده، حرف و كارهاي ديگران را قطع ميكند- شنونده ضعيفي است در ديدن نقطه نظرات ديگران ضعيف است

رفتار: ديگران را تحقير ميكند رييس رفتار است .  هرگز فكر نميكند كه احتمال دارد اشتباه كند حريم شخصي ديگران را رعايت نميكند. 

رفتار غيركلامي :اخم ها را دهم كشيدن چپ چپ نگاه كردن   خيره نگاه كردن آهنگ صحبت تند داشتن حالت بدني خشك و بدون انعطاف

 رفتار كلامي: ((توبايد  )) اصل كلام را تشكيل ميدهد با كلامش موجب رنجش خاطر ديگران ميشود.

رويارويي و حل مساله : بايد در هر بحث و جدال پيروز گردد -  ازموضع برنده بازنده با هر چيزي برخورد ميكند

احساساتي كه تجربه ميكند : خشم عصابنيت بي طاقتي و ناكامي

تاثيري كه برديگران ميگذارد: درديگران رفتار مقابله با خشم را بر ميانگيزد باعث ايجاد مقاومت ،برخورد دفاعي و درغگويي و...در طرف مقابل ميشود كاري ميكند ديگران از انها اطلاعات كنند ولي اين اطلاعات همراه با رنجش خواهد بود.

منفعلانه

باورها: هرگز عواطف واقعي خود را ابراز نميكند- مخالفت نميكند- طوفان ايجاد نميكند ديگران هميشه بيشتر از او حق دارند و

سبك ارتباطي: غير مستقيم هميشه موافق بدون اعتراض - محتاط

رفتارها : زياد آه ميكشد بدون انكه لازم باشد معذرت خواهي ميكند -  در برنامه ريزي مشكل دارد -  خود را نديده ميگيرد و فدا ميكند اجازه ميدهد ديگران براي او تصميم بگيرد.

 

رفتار غيركلامي: بيقراري- حركات چهره اي ندارد از سر توافق لبخند رضايت ميدهد وضعيت بدني خميده دارد- تن صدايش پايين وملايم است  چشمهايش را پايين مياندازد

رفتار كلامي : شما بيشتر از من تجربه داريد . من نمي توانم -  من سعي خواهم كرد ممكن است اشتباه باشد.

رويارويي با مشكلات و مساله : اجتناب ناديده انگاري- رها كردن

احساساتي كه تجربه ميكند : ناتواني اضطراب ناكامي- خشم

تاثيراتي كه بر ديگران ميگذارد : ديگران را پرتوقع ميسازد دليل تراشي را در ديگران برميانگيزد

جرات مندانه

باورها : ارزشمند بودن خود و ديگران برحق بودن هم خود و هم ديگران بدين معني نيست كه رفتار جرات مندانه هميشه با موفقيت همراه است.

سبك ارتباطي: گوش دهنده فعال و كارآمد است محدوديتهاي و انتظارات را ابراز ميكند خواسته هاي خود را مستقيما“ و صادقانه ابراز ميكند مشاهداتش را بيان ميكند و از برچسبها استفاده نميكند مراقب احساسات ديگران است

رفتار: براساس انتخاب خويش عمل ميكند انتظاراتش واقع بينانه است منصفانه و عادلانه رفتار ميكند سويمند و قابل پيش بيني است عمل مدار است محكم است

رفتار كلامي : اجازه حضور ندادن به احساسات منفي رويارويي با مشكلات در همان زمان كه اتفاق ميافتد

رفتار غيركلامي: |ژستهاي باز و طبيعي آهنگ صداي مناسب و متناسب تنوع در ميزان صحبت -  وضعيت بدني مناسب تماس چشمي مستقيم

احساساتي كه تجربه ميكند :شوق رضايت آرامش

 تاثيراتي كه برديگران ميگذارد : افزايش عزت نفس ديگران ميدانند كه جايگاهش كجاست

مشكلات ناشي از جرأت‌مند نبودن

افسردگي :  عصابنيت از خود و. درماندگي  و نااميدي

رنجيدگي : عصبانيت از ديگران مبني بر سوءاستفاده از او

ناكامي : عدم توانايي فرد در رسيدن به اهداف

انفجار خشم :عدم كنترل خشم

اضطراب و به‌دنبال آن اجتناب :ازدست دادن فرصتها

ضعف در روابط بين فردي

مشكلات جسماني

مشكلات مربوط به فرزندپروري : عدم امكان رفتار قاطعانه در برابر مسائل خانوادگي و تربيتي و داشتن خصوصيت منفعلانه

رفتار جرأت‌مندانه به فرد كمك مي‌كند كه بتواند:

احساسات خود را ابراز كند

روابط خود را بهبود بخشد

اعتراض كند

نظر خود را بيان كند

درخواست كند

نه بگويد

به خود اطمينان داشته‌باشد

اعتماد به‌نفس خود را افزايش ‌دهد

احترام ديگران را نيز جلب كند

توانايي تصميم‌گيري خود را بهبود ‌بخشد

حقوق خود را حفظ كند.

هر كسي حق دار:

 

به تقاضاهاي ديگران نه بگويد.

.در مورد احساسات و دليل كارهاي شخصي‌اش به ديگران توضيح ندهد. در برابر تقاضاهاي بيش از حد ديگران ايستادگي كند

از ديگران بخواهد كه هنگام صحبت به نظراتش گوش دهند

تغيير عقيده دهد.

از ديگران بخواهد كه كاري را برايش انجام دهند.

هر كسي حق دارد.

زماني‌كه نياز داشت تنها بماند.

در روابط بين فردي مورد احترام قرار گيرد.

اشتباه كرده و مسئوليت آن اشتباه را به عهده بگيرد.

براي زندگي خود تصميم‌بگيرد.

احساس خاصي را داشته و آن را نشان دهد.

از ديگران سوال كرده يا كمك بخواهد.

خودش را دوست داشته‌باشد.

انواع رفتارهاي جرأت‌مندانه

بيان احساسات منفي و مثبت

قبول نكردن و مقاومت در برابر خواسته هاي نابجاي ديگران (رد درخواست)

ابراز نظرات شخصي

موانع شناختي جرأت‌مندي

ترس از، از دست دادن روابط يا آسيب زدن به رابطه با فرد مقابل

احساس گناه در مورد نه گفتن و رنجيدن يا ناراحت شدن ديگران.

اعتقاد به اينكه اگر از قبول درخواست ديگران سرباز زنيد آدم بد و خودخواهي هستيد.

احساس مهم و باارزش بودن در مواقعي كه درخواستي از شما مي‌شود.

گام‌هاي لازم براي تغيير رفتار

شناخت باورهاي ناكارآمد

ارزيابي باورهاي ناكارآمد

بررسي پيامدهاي رفتار غيرجرأت‌مندانه

انجام رفتار جرأت‌مندانه

مراحل انجام رفتار جرأت‌مندانه

زمان و مكان مناسبي را انتخاب كنيد

 

سعي كنيد احساس فرد مقابل را منعكس كرده و با او تا حدي همدلي كنيد.

رفتار موردنظر و احساس خود را در مورد آن به‌طور واضح بيان كنيد. از پيام "من" استفاده كرده و از سرزنش فرد مقابل يا برچسب زدن به او خودداري كنيد.

 

تغيير مورد نظر و آنچه را كه مي‌خواهيد بيان كنيد.

 

در مواردي كه اعتراض كرده يا مي‌خواهيد "نه" بگوييد، مي‌توانيد پيامد ادامه دادن به رفتار قبلي را بيان كنيد.

 

توصيه‌هايي براي " نه‌" گفتن

مطمئن شويد كه چه مي‌خواهيد، آيا مي‌خواهيد بگوييد "بله" يا "نه". اگر مطمئن نيستيد بگوييد كه بايد درموردش فكر كنيد و زماني را براي دادن پاسخ خود مشخص كنيد.

اگر مطمئن نيستيد كه چه چيزي از شما خواسته شده، توضيح بيشتري بخواهيد.

تا جايي‌كه مي‌توانيد پاسخ كوتاهي داده و از دادن توضيحات طولاني و آوردن دلايل زياد خودداري كنيد.

 

 از عباراتي با ضمير "من" استفاده كنيد و به‌جاي سرزنش يا محكوم كردن ديگري به مطرح كردن موضوع بپردازيد.

به جاي عباراتي مانند "فكر نمي‌كنم بتوانم ...." از كلمه "نه" استفاده كنيد.

به‌جاي قضاوت كردن، مواردي را كه وجود دارد مطرح كنيد.

توصيه‌هايي براي " نه‌" گفتن- ادامه

درخواست خود را به‌صورت واضح و مستقيم بيان كنيد.

سعي كنيد حركات غير كلامي‌تان با پيامي كه مي‌دهيد همخواني داشته باشد.

به‌جاي گفتن "نمي‌توانم" ، بگوييد "اين ‌كار را نخواهم كرد."

گاهي مجبوريد امتناع خود از انجام آن كار را چند بار تكرار كنيد.

در اين صورت به جاي اينكه هر بار دليل جديدي بياوريد، "نه" گفته و همان دليل قبلي را تكراركنيد.

اگر عليرغم اينكه چند بار نه گفتيد فرد مقابل به اصرار خود ادامه داد، سكوت كرده يا موضوع صحبت را تغيير دهيد. در موارد بحراني حتي مي‌توانيد به گفتگوي خود پايان دهيد.

توصيه‌هايي براي " نه‌" گفتن-

افراد منفعل گاهي حتي وقتي با چيزي مخالف هستند، براي آرام نگه داشتن شرايط، تظاهر به موافقت مي‌كنند، براي مثال لبخند زده، سرشان را تكان داده يا به‌دقت گوش مي‌كنند. در‌حالي‌كه لازم‌ است به‌طور مستقيم يا غيرمستقيم مخالفت خود را نشان دهند.

 

لزومي ندارد كه احساس گناه كنيد. شما رسالت نداريد به هر قيمتي كه شده تمام مشكلات ديگران را حل كرده يا همه را خوشحال كنيد.

اگر حتما مي خواهيد به فرد مقابل كمك كنيد، مي‌توانيد پيشنهاد خود را به او بگوييد.

بايد در نظر داشت كه رفتار جرأت‌مندانه هميشه ضرورتا فرد را در رسيدن به اهداف خود موفق نمي‌سازد.

تكنيك هاي خاص رفتار جرات مندانه

صفحه خط خورده :
به جاي بحث كردن  يا توضيحات بيشتر پاسخ خود را مرتبا“ تكرار كنيد (بي توجهي به بازارگرمي)

خلع سلاح:
برخي افراد براي متقاعد كردن ديگران و واداركردن انها به انجام كاري ار انتقاد منفي و تحقي استفاده ميكنند .(بچه ننه)

استفاده از كمترين پاسخ موثر :
رفتارهاي جرات مندانه را ميتوان از نظر شدت رفتاري و اثري كه روي ديگران ميگذارد از كم به زياد درجه بندي نمود.

جرات مندي افزاينده :
درصورتي كه رفتار جرات مندانه خاصي فرد را به هدف خود نرساند  ميتوان   شدت آن رفتار  را افزايش داد  (سيگار)




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تفكرات غير منطقي(خطاهاي شناختي)آلبرت اليس

رايج ترين عقايد غير منطقي به قرار زير هستند:

1-اميال اساسي انسان، مانند ميل جنسي، نياز هستند زيرا كه ما آنها را نياز مي دانيم، با اينكه آنها در واقع فقط ترجيحات هستند.

2-ما نمي توانيم برخي رويدادها را تحمل كنيم، خواه مجبور به منتطر ماندن در صف باشد، يا روبرو شدن با انتقاد يا طرد شدن، در حالي كه مي توانيم اين گونه رويدادها را صرف نظر از اينكه چقدر ناخوشايند باشند، تحمل كنيم.

3-ارزش ما به عنوان انسان به وسيله موفقيت ها و شكست هاي ما يا صفات خاص ما، نظير درآمد تعيين مي شنود، انگار كه ارزش انسان را مي توانند مانند صفات عملكردي ارزيابي كرد.

4-ما بايد تأييد والدين يا صاحبان قدرت را جلب كنيم، انگار كه وجود ما به آنها بستگي دارد.

5- دنيا بايد منصفانه با ما برخورد كند، انگار كه دنيا مي تواند از اميال ما پيروي كند.

6- برخي افراد پست و شرو هستند و بايد به خاطر شراتشان تنبيه شوند، انگار كه ما مي توانيم بي ارزشي انسان ها زا ارزيابي كنيم.

 7-چيزهاي زيان بار مانند سيگار يا مواد مخدر مي توانند خشنودي در زندگي را افزايش دهند يا اينكه اين چيزهاي زيان بار ضروري هستند، صرفا به اين علت كه زندگي كردن بدون آنها ممكن است براي لحظه اي ناخوشايند باشند.

8- عوامل بيروني موجب خوشحالي انسان مي شوند و افراد نمي توانند چندان احساسات خود را كنترل كنند.

9-عقايدي كه در كودكي آموخته شده اند، خواه مذهبي، اخلاقي و يا سياسي، مي توانند رهنمودهاي مناسبي براي بزرگسالي باشند، با اينكه اين عقايد ممكن است تعصبات صرف يا افسانه بافي باشند(اليس1972).

10) اعتقاد فرد به اين كه لازم و ضروري­ست همه ي افراد جامعه او را دوست بدارند و احترام اش بگذارند .

اين تصور ، غير عقلاني و غير منطقي ست زيرا چنين هدفي ، غير قابل دسترسي و وصول است . البته اين خوب است كه انسان مورد مهر و محبت و دوستي ديگران قرار گيرد اما فرد عاقل و منطقي­، هرگز علايق­، آرزوها و خواسته هايش را قرباني چنين هدفي نمي­كند­.

12 ) اعتقاد به اين كه لازمه ي احساس ارزشمندي­­، وجود بيش­ترين لياقت ، شايستگي ، كمال و فعاليت شديد است .

اين كار عملاً امكان پذير نيست و تلاش و وسو اس در راه كسب آن ، فرد را به اضطراب ، نگراني و بيماري هاي رواني مبتلا مي سازد و در زندگي نيز احساس حقارت و ناتواني به او دست مي دهد­؛ به اين ترتيب­، زندگي فرد همواره با شكست و ناكامي همراه خواهد بود اما فرد منطقي سعي مي­كند كه بهترين كارها را به خاطر خودش انجام دهد ، نه براي ديگران .

13 ) اعتقاد فرد به اين كه كساني كه خطا و اشتباه مي­كنند ، بايد به شدت تنبيه و سرزنش شوند .

اين فكر ، غير منطقي و غير عقلاني ست زيرا تمامي انسان­ها دچار خطا و اشتباه مي شوند . فرد منطقي و عقلاني ، هرگز خود و ديگران را سرزنش نمي كند . اگر ديگران هم او را سرزنش كنند ، در بهبود رفتار و اعمالش مي كوشد . هم چنين اگر ديگران ، كار خطا و نا درستي انجام دهند ، سعي در درك علل آن كار دارد و اگر بتواند ، آنان را از ادامه ي كارهاي نا درست ، باز مي دارد .

4 1) اعتقاد فرد به اين كه اگر وقايع و حوادث آن طور نباشد كه او مي خواهد ، نهايت ناراحتي ، گرفتاري و بيچارگي به بار مي آيد و اين مسأله براي او فاجعه آميز خواهد بود .

چنين طرز تفكري ، اشتباه و بيهوده است زيرا ناكام شدن ، يك احساس طبيعي ست اما اندوه و نگراني بسيار شديد و طولاني مدت ، يك موضوع غير عقلاني و غير منطقي­ست . فرد منطقي ، از بزرگ كردن موقعيت نا مطبوع و نا­خوشايند ، امتناع مي­ورزد و در جهت بهبود و عادي نمودن آن اقدام مي كند . البته ممكن است كه موقعيت­هاي نا مطبوع مختل كننده ، اضطراب آور و مشكل ساز باشند اما به آن اندازه هم كه فرد تصورش را در ذهن دارد ، وحشتناك و فاجعه آميز نيستند ، مگر اين كه خود او ، آن را اين گونه تعبير و تفسير كند .

5 1) اعتقاد فرد به اين كه بدبختي و نا خشنودي او به وسيله ي عوامل بيروني به وجود آمده و انسان ، توانايي كنترل غم و اندوه و اختلال هاي رواني و عاطفي خود را ندارد و يا اين كه توانايي اش در اين زمينه ، بسيار كم است .

اگر فردي بپذيرد كه اختلالات و مشكلات عاطفي ، نتيجه ي احساسات ، ارزش يابي ها تلقين فرد به خودش است ، در اين صورت كنترل و تغيير آن ها ، ساده و به راحتي امكان پذير خواهد بود .

6 1) اعتقاد فرد به اين كه چيزهايي خطرناك و ترس آور ، موجب نهايت نگراني مي شوند و فرد همواره بايد تلاش كند تا امكان به وقوع پيوستن آن ها را به تأخير بيندازد.

اين يك انديشه و تصور غير منطقي و غير عقلاني­ست . فرد منطقي مي­داند كه خطرهاي بالقوه ، به آن اندازه­اي كه انسان از آن­ها مي ترسد ، وحشتناك نيستند و اضطراب و ناراحتي ، نه تنها از وقوع آن ها جلوگيري نخواهد كرد ، بلكه موجب افزايش آن ها نيز خواهد شد . از اين رو ، فرد منطقي و عقلاني ، به انجام كارهايي خواهد پرداخت كه امكان وقوع خطرهاي بالقوه را به حداقل برساند .

7 1) اعتقاد فرد به اين كه اجتناب و دوري از بعضي مشكلات زندگي و مسؤوليت هاي شخصي ، براي او آسان تر از مواجه شدن با آن هاست .

اين نوع تفكر و اعتقاد فرد ، غير منطقي و غير عقلاني ست زيرا دوري و اجتناب از يك كار ، سخت تر و دردناك­تر از انجام آن است و علاوه بر مشكلات و نا رضايتي هاي بعدي ، موجب كاهش اعتماد به خود نيز مي­شود . فرد منطقي و عقلاني ، آن چه را كه بايد در زندگي و كارهاي روزانه ي خود انجام دهد ، بدون شكوه و شكايت زياد به انجام مي رساند و در عين حال­، از انجام كارهاي دردناك و غير لازم ، دوري مي­جويد . او هم چنين پي مي برد كه زندگي­، آكنده از شكست­ها و موفقيت هاست ؛ بنابراين سعي مي كند با مشكلات و نا­كامي­ها مبارزه كند و موانع را از پيش روي خود بر دارد . هم چنين فرد منطقي ، ضمن احساس مسؤوليت در زندگي ، از حل مشكلات خود نيز لذت مي برد .

8 1) اعتقاد فرد به اين كه بايد متكي به ديگران باشد و بر انسان قوي تري تكيه كند .

با وجود آن كه هر فردي تا حدودي به ديگران متكي­ست اما دليلي براي افزايش وابستگي وجود ندارد زيرا وابستگي شديد ، به فقدان يا كاهش استقلال فردي و اعتماد به نفس مي انجامد . فرد منطقي و عقلاني براي كسب استقلال و مسؤوليت براي خويشتن تلاش مي كند اما هيچ وقت هم از دريافت كمك هاي لازم ديگران امتناع نمي ورزد . هم چنين به هنگام لزوم ، خطر مي­كند و اگر هم شكست خورد ، آن را تجربه اي براي پيشرفت خود مي داند .

9 1) اعتقاد فرد به اين كه تجارب و وقايع گذشته و تاريخچه­ي زندگي ، تعيين كننده­ي مطلق رفتار كنوني او هستند و اثرات اتفاقات گذشته را به هيچ وجه نمي­توان نا ديده انگاشت .

اين عقيده هم غير منطقي و غير عقلاني­ست . فرد منطقي و عقلاني در عين حال كه گذشته را مهم مي­شمارد ، مي­تواند با بررسي اثرات رفتار و تجزيه و تحليل عقايد باورهاي اشتباه و نگران كننده­ي گذشته خود ، به تغيير رفتار و اعمال كنوني خويش اقدام كند . فرد سالم بيش از آن چه به گذشته توجه دارد ، به زمان حال و وضعيت موجود توجه مي­كند .

20 ) اعتقاد فرد به اين كه براي هر مشكلي ، هميشه يك راه­حل درست و كامل وجود دارد و اگر انسان به آن دست نيابد ، بسيار وحشتناك و فاجعه آميز خواهد بود .

اين عقيده ، غير عقلاني­ست . فرد منطقي و عقلاني مي­كوشد تا حتي الامكان ، راه­حل­هاي متعددي را براي مشكل خويش بيابد و از بين آن ها ، بهترين و عملي­ترين راه­حل را انتخاب كند . او هم چنين آگاه است كه هيچ راه­حلي كامل نيست و سودمندي و مفيد بودن راه­حل­ها ، امري نسبي­ست و بر حسب موقعيت­هاي مختلف ، تغيير مي­كند .

منابع :

-نظريه هاي روان درماني، جيمزپروچسكا-جان نوركراس، ترجمه يحيي سيدمحمدي

- «­نظريه­هاي مشاوره و روان درماني­» «­عبد ا... شفيع آبادي­» «­غلامرضا ناصري­»



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۷ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

يادم باشدكه..(پيام تيريك عيد نوروز92)

يادم باشد بايد با سنگ هم لطيف رفتار كنم مبادا دل تنگش بشكند

يادم باشد براي درس گرفتن و درس دادن به دنيا آمده ام ... نه براي تكرار اشتباهات گذشته

يادم باشد زندگي را دوست دارم

يادم باشد هر گاه ارزش زندگي يادم رفت در چشمان حيوان بي زباني كه به سوي قربانگاه مي رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پي ببرم

يادم باشد مي توان با گوش سپردن به آواز شبانه ي دوره گردي كه از سازش عشق مي بارد به اسرار عشق پي برد و زنده شد

يادم باشد معجزه قاصدكها را باور داشته باشم

يادم باشد گره تنهايي و دلتنگي هر كس فقط به دست دل خودش باز مي شود

يادم باشد هيچگاه لرزيدن دلم را پنهان نكنم تا تنها نمانم

يادم باشد هيچگاه از راستي نترسم و نترسانم

يادم باشد از بچه ها ميتوان خيلي چيزها آموخت

يادم باشد پاكي كودكيم را از دست ندهم

يادم باشد زمان بهترين استاد است

يادم باشد قبل از هر كار با انگشت به پيشانيم بزنم تا بعدا با مشت برفرقم نكوبم

يادم باشد با كسي انقدر صميمي نشوم شايد روزي دشمنم شود

يادم باشد با كسي دشمني نكنم شايد روزي دوستم شود

يادم باشد قلب كسي را نشكنم

يادم باشد زندگي ارزش غصه خوردن ندارد

يادم باشد كه عشق كيمياي زندگيست

يادم باشد كه ادمها همه ارزشمند اند و همه مي توانند مهربان و دلسوز باشند



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۶ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

راهكارهاي عملي در برابر افت تحصيلي دانش آموزان

2- تغيير در نحوه تدريس معلمان مدارس

بكارگيري برخي روش هاي تدريس در مطالعات تجربي و شبه تجربي، بهبودهايي را در وضعيت درسي و دلبستگي هاي اجتماعي به مدرسه و كاهش هايي را در رفتار نابهنجار داده است. تعدادي از مطالعات، بالا بودن نمره هاي درسي را با ميزان آموزش فعال و حمايت مستقيمي كه معلمان از تلاش هاي دانش آموزان براي يادگيري فراهم مي كردند، مرتبط دانسته اند(بروفي و گود1986). اداره ي فعالانه كلاس، يادگيري مشاركتي به طور معناداري به نمره هاي بالاتري در رياضيات و ميزان احساس تعهد دانش اموز به مدرسه، منجر گرديد و همچنين ميزان كمتري از تعليق يا اخراج از تحصيل را در ميان دانش آموزان درمقايسه با كلاس هاي گروه كنترل به دنبال داشت(هاوكينزولام1987).

در مجموع، روشهاي يادگيري مشاركتي، اميدهايي را براي تغيير در الگوهاي تأثيرگذاري همسالان در مدرسه، كاهش شكست تحصيلي و افزايش علاقه مندي و تعهد به مدرسه و ايجاد علاقه به ديگر روندهاي اجتماعي، به وجود آورده اند.

3- تعليم خصوصي

روش ديگر در ارتقاي سطح پيشرفت تحصيليتعليم خصوصي دانش آموزان است.(كويي، داج، 1988). (كويي و كربيل1984) مشاهده كرده اند آموزش خصوصي حتي بدون آموزش مهارتهاي اجتماعي_ به دانش آموزان كلاس چهارم كه از نظر درسي ضعيف و از نظر اجتماعي طرد شده بودند، باعث كاهش طرد از سوي همسالان و رفتارهاي مخل نظم در كلاس و بهبود قابل ملاحظه اي در نمره هاي خواندن و رياضيات گرديد. شواهد دلالت بر اين دارند كه هم بهبود روش هاي آموزشي كه مورد استفاده معلم هستند و هم برنامه هاي آموزشي خصوصي، در كاهش شكست تحصيلي و رفتارهاي مشكل زاي كودكان اميد بخش بوده اند.

از ديگر راهكارهاي عملي در برابر افت تحصيلي دانش آموزان

1-علت افت تحصيلي را از خود دانش آموز جويا شويد.

2- با دادن مهلت به او، منتظر بهبود وضعيت تحصيلي او باشيد.

3- براي مطالعه و انجام تكاليفش برنامه اي تدوين نماييد.

4- اگر او به اظهار نقطه نظرات خود پرداخت كاملا به او گوش فرادهيد و سعي كنيد او را مورد سرزنش يا تاييد قرار ندهيد و يا به ميان حرف هاي او نپريد. و در پايان از او به خاطر اينكه نقطه نظرات خود را با شما در ميان گذاشته است از او تشكر كنيد.

5- براي مقابله با افت تحصيلي فقط توجه او را به اين نكته جلب كنيد كه از او توقع داريد كه در كارنامه نوبت آينده اش هيچكدام از نمرات كمتر از 15 نباشد. برنامه ريزي براي كسب چنين نتيجه اي را بر عهده خودش قرار دهيد و به او يادآور شويد كه اگر در اين رابطه كمكي از شما ساخته باشد دريغ نخواهيد كرد.

6- به والدين بگوييد اين كار اشتباهي است كه با ديدن نتايج خوب تحصيلي فرزندشان احساس غرور كنند، اين عمل، سبب مي شود كه بچه ها گمان كنند كه نتايج تحصيلي آنها پيش از آنكه متعلق به خود آنها باشد، به والدينشان تعلق دارد. اين كار بسيار خطرناكي است.



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

ويژگي هاي افراد مثبت نگر و منفي نگر

ü     همه چيز در نظر آنها زيبا و لذت بخش بوده و سعي مي كنند از مواهب زندگي بيشترين استفاده را ببرند.

ü     در ارتباط هاي اجتماعي خود و ديگران حسن ظن دارند(مگر خلاف آن را ببينند) و سعي مي كنند در حد توان به ديگران خدمت و كمك كنند.

ويژگي هاي افراد منفي نگر

§        هميشه از وضعيت موجود و گذشته خود شكايت دارند و نسبت به آينده بدبين هستند.

§        غالبا با نظرات ديگران بدون دليل منطقي مخالفت مي كنند.

§        در گفتارهاي خود از كلمات و عبارات منفي به كرات استفاده مي كنند.

§        در برخورد با كوچكترين مانعي از تلاش دست مي كشند و ديگران يا شرايط را عامل شكست و بدبختي خود مي دانند.

§        تمركز فكر ندارند و ضد ونقيض صحبت مي كنند و در رفتارهايشان خطا و اشتباه زياد است، به عبارت ديگر«اول عمل مي كنند بعد فكر»

§        چون منفي نگر هستند، افكارشان برآنها تسلط دارد.

§        اگر از آنها خواسته شود درباره ي موضوعي نظر بدهند فقط به جنبه هاي منفي آن توجه كرده و همان را بيان مي كنند. به قول معروف « نيمه خالي ليوان را مي بينند»

§        از كاه كوه مي سازند و ا درگير شدن با مشكلات گريزانند.

§        غالبا افسرده، كج خلق، بدخواب، كم اشتها، عصبي و ناتوان هستند.

§        در ارتباط هاي اجتماعي خود به همه كس و همه چيز شك و سوء ظن دارند و فكر مي كنند كه همه عليه آنها توطئه مي كنند. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۵ توسط:123 موضوع: نظرات (0)