بک لینک -

سايت پیش بینی
وان ایکس بت
سایت شرط بندی انفجار
سایت شرط بندی
سایت بازی انفجار
سایت شرط بندی فوتبال
سایت enfejar
بت فوروارد
جت بت
سایت پیش بینی فوتبال
ثبت نام بازی انفجار
sibbet90
سایت سیب بت
ورود به سایت بازی انفجار
وان ایکس بت
سایت بازی انفجار
پوکر آنلاین
بت بال 90
انفجار آنلاین
جت بت
بازی انفجار
سایت بازی انفجار

 مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه .

مرکز خرید فروش قیمت پودر پیاز و سیر ادویه

گام های دوازده گانه درمانی NA

عقلانیت تأکید شده در مرحله دوم اشاره به شناخت و دانستن عواقب سوء مصرف مجدد مواد مخدر دارد و بر ضد طرح واره اغلب معتادان است که : درمان ممکن است به آنها نشان دهد چگونه مصرف کنند بدون آنکه مشکلی داشته باشند.

در این مرحله از طرح واره ای قادر مطلق بودن بچه گانه رها می شود و به او کمک می کند تا درک کند«من خدا نیستم».

مرحله 3: « ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی خود را به خداوند آنگونه که درک می کنیم بسپاریم».

این مرحله اجازه می دهد از هر راهی که می خواهند یا می توانند یک نیروی محافظ دوست داشتنی را درک نمایند).

نفع بزرگ، تمرینLetting go (رهایی) است که آزمون درونی مثبتی را آغاز می کند و در مراحل 5، 7 و 11 پی می گیرد. این آزمون شامل پذیرش، که به رهایی از شرم کمک می کند، تسلیم، که به رهایی از احساس جرم و گناه کمک می کند و حمایت، که به کاهش رفتار خودآزاری کمک می کند، است. اصول آموختنی ایمان و اعتقاد است.

مرحله 4: « ما یک ترازنامه اخلاقی، بی باکانه و جستجوگرانه از خود تهیه می کنیم».

این بخش از اساسی ترین ترفندهای روان درمانی است. تدوین فهرستی شخصی از خصوصیات اخلاقی. مشکل اساسی در این مرحله ایجاد حالات غم و غصه، تقصیر، گناه و ناامیدی است که می تواند عامل مهمی در بازگشت باشد. به همین دلیل توصیه می شود قبل از مرحله چهار راهنما انتخاب شود. منفعت مرحله چهار ایجاد نفس ناظر و حاکم است: من می توانم اشتباه کنم و در چنین مواقعی احتیاج به کمک دارم» اصل مهم در مرحله 4 شجاعت و شهامت است.

مرحله 5: « ما گونگی دقیق خطاهای خود را به خداوند، به خودمان و به یک انسان دیگر اقرار می کنیم».

ممکن است اضطراب آلود باشد ولی با طی مراحل 2 و 3 از اضطراب آن کاسته شده با وجود راهنما بر آن فائق می آید. بعد از اقرار در محضر یک هم گروه ، راهنما یا یک فرد روحانی، با دیدن اینکه واکنش آنها دافع یا کیفری نبوده است، احساس رهایی و آرامش عمیق در فرد به وجود می آید.

ما تمایل داریم یکدیگر را بپذریم تا دیگران ما را بپذیرند. اصل مهم در مرحله 5 به علاوه صمیمیت و محرمیت با سایر انسانها، امانت، کمال و درستی است.

مرحله 6 : « ما کاملاً آماده شدیم تا خداوند این نقایص شخصیتی ما را برطرف کند».

به طور منطقی از مرحله 4 پیروی می کند. به منطق آمادگی برای اینکه قدرت برتر(چیزی به غیر از خود) خودپسندی، ناراستی، پیروی از شهوات آنی و یا سایر خصوصیات بد را بزداید. دقت کنید، تأکید بر آگاهی بر جنبه های فردی ای است که بر دیگران اثر منفی دارد. مرحله 6 صداقت و امید به تغییر را تقویت می کند. اصل مهم رضایت و تمایل است.

مرحله 7: « ما با فروتنی از او خواستیم که کمبود های اخلاقی ما را بر طرف کند».

این دو مرحله(6و7) برای روانشناسان اسرار آمیز است. چرا که روش بالینی خاصی و جود ندارد که شخصیت را تغییر دهد. ولی این واقعیت وجود دارد که خصوصیات بلند مدت زیادی مثل ضداجتماعی بودن اعتیاد، اجتناب و غیره با این مراحل تغییر کرده اند. اصل مهم در این مرحله تواضع است.

مرحله 8: « فهرستی از تمام کسانی که آزار داده ایم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت ا تمام آنان شدیم».

آگاهی و تمایل به عمل بر مبنای یافته های پیشین. این کار نیازمند تفکر درباره سایر مردم است که قسمت مهمی از یکدلی و همدلی بوده باعث حفظ روابط فرد با دیگران می شود و آنرا ارتقاء می دهد. اصل مهم دوستی و عشق برادرانه است.

مرحله9: « ما بطور مستقیم در هر بار که امکان داشت از این افراد جبران خسارت نمودیم و هر گاه اشتباه نمودیم به آن اقرار نمودیم».

این مرحله نیز به علت جنبه های اضطراب آمیز آن احتیاج به حمایت دارد. ترس از تنبیه، حتی خشونت، در وی به وجود می آید. طی این مرحله به بازسازی روابط تخریب شده کمک می کند. با طی آن تجربه بخشش و رهایی از گناه برای فرد به وجود می آید. مهمترین جنبه این امر توانایی بخشش فردی است که در عین خطا کار بودن او را نمی بخشد. طی این مرحله خصوصیت یک فرد بالغ که همانا راه یافتن به دیگران و مولد بودن است شکل می گیرد. اصل مهم در این مرحله عدالت است.

مرحله 10: « ما به تهیه ترازنامه شخصی ادامه دادیم و هرگاه در اشتباه بودیم سریعاً بدان اقرار کردیم».

این مرحله برای هرکس و به خصوص برای پژشکان دارای ارزش والایی است. این مرحله از خصوصیات بلوغ است که همانا مظهر همراهی، همفکری، صداقت با خود و دیگران است.

اصل مهم در این مرحله استقامت، ثبات قدم و پشتکار است.

مرحله 11: « ما از راه دعا و تفکر جویای بتر نمودن رابطه خود با خداوند بدانگونه که درک می کنیم، شدیم. دعا کردیم فقط برای آگاهی از راه اراده او برای خودمان و قدرتی که آنرا به انجام رسانیم».

این مرحله بزرگترین مرحله از مراحل دوازده گانه است و مسایل و مشکلاتی برای منکران خدا به وجود می آورد. اما سکوت کردن و گوش دادن حتی اگر از جانب درون خود فرد باشد و او به این شکل تصور کند بسیار حیاتی و مهم است. اما جالب این جاست در طی 60 ساله NA  و AA هیچ مجادله مذهبی بین اعضا به وجود نیامده. این مرحله تنها تجربۀ شخصی و عرفانیی است که ارتقا پیدا می کند و برای هر کسی وجود دارد. این مرحله مرحله ای است فعال برای بهبود مسئولیت پذیری و حل مشکلات با تکیه بر معلومات خود شخص. اصل مهم در این بخش آگاهی روحانی است.

مرحله 12:« ما با یک بیداری روحانی که طی این قدمها پیدا کردیم سعی نمودیم این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور خود اجرا کنیم».

بیداری روحانی به آزادی از چنگ خود محوری و خودخواهی اشاره دارد. همان دو عاملی که باعث اغلب روان پریشی ها می شود.

دو گفتار در AAبه این نکته اشاره دارد:

1)       روحانیت توانایی جدا کردن افکار ما از خود ماست.

2)      AA برای مردمی تلاش می کند که به خدا اعتقاد دارند. AA برای مردمی تلاش می کند که به خدا اعتقاد ندارند. AA برای کسانی که فکر می کنند خدا هستند هرگز کاری نمی کند.

پیام، یک نصیحت یا تعارف ساده نیست. تقسیم تجربیاتی است که با زحمت حاصل شده. اصل مهم در این بخش مولد بودن و شکوفایی است.

منبع:

راهنمای شناخت و درمان اعتیاد در ایران، دکتر حامد بختیاری و همکاران



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

تاریخچه پیدایش انجمنهای NAو AA

یکی از فعالیت های این جمعیت کمک به الکلی ها بود . آنها الکلی ها را جهت ترک الکل در خانه ها، محل کار، کلیسا ها و یا کلوپ های اجتماعی چند روزی نگهداری می کردند و سپس از طریق امکانات اعضای جمعیت جهت حل مشکلات اقتصادی، حرفه ای و اجتماعی این افراد اقدامات لازم را انجام میدادند. این جمعیت با وجود خدمات ارزنده و روش های نوینی که در امر کمک رسانی به آسیب دیدگان اجتماعی عرضه می داشت ، به علت وارد شدن به مسایل سیاسی کاربری و تاثیر خود را به مرور از دست داده و سپس به کلی متلاشی شد. جمعیت دیگری که پس از atm و با بهره گیری از تجربه تلخ آنها منشا خدمات فراوان و روش موفقی بود و در پیدایش الکلی های کمنام  نیز نقش بسیار موثری ایفا نمود، گروه اکسفورد  است. این جمعیت با استفاده از نیروی گروهی همتایان کوشش داشت زمینه تسلیم و پیدایش تجربه روحانی و تحول را در الکلی ها بوجود آورد. بیل ویلسون از اعضای اولیه و یکی از بنیان گذاران انجمن الکلی های گمنام در گروه اکسفورد  عضویت داشت. مهم ترین درسی که این جمعیت ها به دنیای ما آموختند، این واقعیت بود، همان طور که ملت ها لازم است بر سرنوشت خود مدیریت کنند ، تعیین کننده خط مشی و راهبرد های اجرایی و مدیریت این جمعیت ها نیز لازم است، با آنهایی باشد که، خود با این معضلات درگیر بوده اند و در این زمینه تجربیات میدانی و فعال دارند.  بیل ویلسون اصول اولیه برنامه بهبودی را از این گروه ها آموخت و سپس با اضافه کردن تجربیات شخصی خود و آنچه را که از پزشک معالج خود دکتر سیلک ورث  در رابطه با بیماری الکلیسم  فراگرفته بود، فلسفه دوازده گامی را که یک برنامه جامع بهبودی غیر دارویی از بیماری الکلیسم است ،بوجود آورده و بر مبنای آن اصول بهبودی را طی  یک فرآیند دوازده مرحله ای برای رهایی از اسارت اعتیاد و وابستگی های ناسالم و رنج آور تدوین نمود.

 برنامه های بهبودی دوازده گامی  از سه عامل معنوی، روانشناختی و تجربه های شخصی افراد الکلسیم تشکیل شده است .افراد در حال بهبودی از طریق بکار گیری اصول گام های دوازده گانه به مرور  می توانند از جنبه های متفاوت شناختی، احساسی و رفتاری و معنوی متحول شده و به عنوان اعضای مسئول و سازنده به اجتماع باز گردند.

بیل بیلسون و سایر بنیانگذاران انجمن های aa & na به مرور و کسب تجربه های فردی و گروهی و بهره گیری از تجارب پیشینیان خود و آزمون و خطاهای مختلف، متوجه شدند که علت از هم پاشیدگی جمعیت های قبلی دست اندر کار خدمات رسانی به الکلی ها ،عواملی بوده است که، باید برای حفظ بقای خود شدیدا از آنها اجتناب کرد .

یکی از مهمترین این عوامل ها،درگیری و دخالت این جمعیت ها در تمام امور مربوط به مشکلات مددجویان خود بوده است . آنها سعی می کردند، مسایل جسمی، روانی، روحانی، اقتصادی، خانوادگی، اجتماعی و کاری و حرفه ای و مسکن را یک جا حل و فصل کنند و در این میان اولویت محوری و اصلی ، که بهبودی از اعتیاد در راس آن قرار دارد به خطر افتاده، نهایتا در نقطه ای جزییات کلیات را تحت الشعاع قرار می دادند و فرد دچار لغزش و بازگشت به اعتیاد  می شد. aa پس از چند سال فعالیت و پی بردن به این واقعیت که ، بهبودی باید در راس هر چیز دیگری قرار داشته باشد، خط مشی خود را معین کرد و تمرکز خود را صرفا بر روی برنامه بهبودی از اعتیاد گذاشت .. پس از آن دخالت و پی گیری مسایل مربوط به ترک جسمی، مسایل خانوادگی، کار، اقتصادی و حقوقی و غیره از دستور کار انجمن خارج شد.انجمن های دوازده گامی به تجربه دریافته اند که، در صورت داشتن تنها یک هدف و تمرکز بر آن، خواهند توانست، بهترین بازدهی و کامل ترین شرایط شکوفایی را برای اعضای خود و کل انجمن تامین کنند . طبق یکی از اصول محوری مرامنامه انجمن معتادان کمنام aa &na( سنت پنجم )، گروه های ساختاری و خدماتی دوازده گامی فقط یک هدف کلی را دنبال می کند و آن پیام دهی و اطلاع رسانی به معتادانی می باشد که، در حال مصرف و رنج و عذاب از اعتیاد بسر می برند.

انجمن های دوازده گامی در مسایل پزشکی و سم زدایی معتادان اکیدا هیچ گونه دخالتی نداشته و صرفا از یک شیوه درمانی معنوی و غیر دارویی پیروی می کند. از انجا که در برنامه بهبودی ِِaa   سیر و سلوک و سلسله مراتب درمانی و رشد و تحول طی پروسه دوازده گام انجام می پذیرد، در اکثر نقاط دنیا به عنوان فلسفه، روش یا برنامه بهبودی دوازده قدمی معروف شده است. برنامه بهبودی دوازده قدمی اکنون در دنیا به عنوان یکی از موثرترین شیوه های کمک درمانی اعتیاد شناخته شده است و میلیون ها نفر در سراسر دنیا به خصوص در آمریکا و کانادا و اروپا از این متد درمانی بهره برداری می کنند.  رمز موفقیت این جمعیت ها به این علت است که ، آن ها کاملا خودجوش بوده و کلیه امورشان از طریق اعضاء که خود مشکل اعتیاد داشته و توانسته اند از آن رهایی پیدا کنند، اداره و مدیریت می شود.

وضوح تأثیر na

در یک مطالع گذشته نگر در مدت 35 سال فردی به نام valliant دریافت که شرکتaa علت افزایش 22 درصدی رفتارهای مناسب اجتماعی مثل ازدواج و اشتغال است. در حالی که وضعیت اجتماعی اقتصادی تنها علت 7 درصد از تفاوتهاست.

در یک مطالعه روی 500 بیمار الکلی بستری و سرپایی، میزان ترک قویاً با شرکت در aaارتباط داشت. برای بیماران بستری که درaaشرکت نمی کردند میزان ترک 49درصد بود. در بیماران با شرکت هفتگی در aa میزان ترک 76 درصد بود. این بررسی ها از وضوح معنی دار تأثیر aa و naخبر می دهد.

na چه کار می کند و چه کار نمی کند؟

naیک انجمن داوطلبانه برای معتادان است. اعضایna به گروههای خودمختار تقسیم می شوند و جلسات متنوعی را برگزار می کنند. تنها شرط ورود به جلسات معتاد بودن و انگیزه درمان شدن است.naهیچ جلسه ای را برای متقاعد کردن معتادان برای پیوستن به آن برگزار نمی کندnaاعضای خود را معاینه نمی کند تا دریابد که معتاد هستند یا نه بلکه کمک می کند تا خود با اعتیاد مقابله کنند. naدرمانهای پزشکی و دارویی را تجویز نمی کند. با هیچ سازمان دیگری ارتباط ندارد. ولی با سازمانهای مبارزه با اعتیاد همکاری می کند. از مراجع خارج خود کمک مالی نمی گیرد. برای اعضا مسکن، غذا یا پوشاک تهیه نمی کند. و مهمتر از همه اینکه na با لفظ گمنام خود را اداره کرده نام اعضا با اسم کوچک خوانده شده و اعضا نام هم گروه خود را در خارج گروه نمی گویند.

شرکت در جلسات 

پذیرش افراد تازه وارد گرم و دوستانه است. هسته هر ملاقات بصورت تبادل تجربیات، تواناییها و امیدهاست تا شرکت کنندگان همواره اعتیاد خود را به یاد داشته باشند و پاکی خود را نگه دارند. اگر شخصی جلسه ای را دوست نداشت جلسات دیگری وجود دارند تا از میان آنها انتخاب کندopen

الف) بازopen ب) بستهclosed؛ پ) تازه واردها؛ ت) مطالعه گامهای 12 گانهe.

شعار مسئولیت naاین است:« هر کجا و هر زمان هر کس دستش را به کمک خواهی دراز کند، می خواهم دست یاری naآنجا باشد چرا که من مسئول هستم».

انتخاب راهنما

اکثریتی بالغ بر 85 درصد اعضاnaراهنما دارند. توصیه می شود معتادان تازه پاک شده فردی همجنس خود یافته که تحت همان درمان 12 پله بوده ولی از مراحل 4 یا 5 که مراحلی مشکل و اضطراب آلود هستند گذشته باشد.

91 درصد افرادی که راهنما شده بودند به طور دائم ترک کرده اند. راهنما کمک خواهد کرد بیمار مؤدب، مهربان و راضی باشد. یعنی انسانیت خود را بازیافته، مسئولیت پذیر شود ولی باید یادآور شدnaجلسه ای برای پیشرفت است نه کمال یافتن.

انتخاب گروه خانگی

واحدی است که بیمار در آن احساس راحتی می کند و موافقت می کند به طور مرتب در جلسات آن شرکت کند. یک لیست شماره تلفن از دوستان جدید در naبسیار کمک کننده است و بازگشت را به دت کاهش می دهد.

گروه خانگی عضو جدید را با وظیفه و مسئولیت آشنا می کند که با اعتیاد نابود شده است. این کار با کارهای کوچک آغاز می شود: شرکت در پذیرایی برای اعضای گروه و غیره. درمجموع دوران ترک درna نه تنها قابل تحمل بلکه تجربه ای مثبت برای آنهاست.

برنامه 12 مرحله naچگونه عمل می کند: valliant در مطالع آینده نگر خود 4 فاکتور را که به وسیله آن الکلیها پاکی دائمی بدستآورند بررسیکرد.

1) وجود یک یا چند وابستگی جایگزین

2) یادآوری پیامدهای الکلی بودن شخص

3) امیدواری و اعتماد به نفس

4) پیشتیبانی اجتماعی دو جانبه به خصوص رابطه عاشقانه

تمامی اینها می تواند در na موجودباشد. 



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

نحوۀ شناسایی معتادین

    ج)خارش بدن: معمولا نیم ساعت بعد از مصرف مواد خارش عمومی بدن فرد را در بر میگیرد که بیشتر در قسمت پاها خصوصا از کشاله ی ران و بینی خارش ها شروع میشود که حدود 3 یا 4 ساعت ممکن است این حالت ادامه داشته باشد.

چ) کم غذا شدن: معمولا اعتیاد مصرف غذا را کم میکند. خصوصا معتاد از خوردن ترشیجات ، صبحانه،شیر، بستنی اجتناب میکنند زیرا اینگونه مواد باعث از بین رفتن حالت نئشگی بعد از مصرف مواد میشود.

ح)ضعف جنسی: کسانی که مدت زمان زیادی مواد مصرف میکنند خوصا مردها دچار بی رغبتی میشوند.

خ)ایجاد دردهای مزمن معده: دچار درد های مزمن معده میشوند و به همین دلیل اکثرا قرص های ضد درد معده در جیب دارند.

د)داشتن یبوست: مصرف مواد اغلب باعث یبوست میشود و همین امر باعث طولانی شدن دستشوی معتاد میشود.

ذ)ایجاد سستی و بیحالی: اعتیاد از میزان فعالیت جوان به میزان قابل توجهی میکاهد طوری که اگر ورزشکار باشد دیگر تمایلی به رفتن باشگاه و انجام فعالیت ندارد.

ر)آب ریزش از بینی، عطسه و خمیازه: اگر از زمان مصرف روزانه ی معتاد 1 الی2 ساعت بگذرد معتاد دچار خمیازه های طولانی همراه با اب ریزش بینی و عطسه می گردند.

ز)ضعف جسمی همراه با لاغر شدن:  فرد معتاد بدون اینکه فعالیت ها  و ورزش های لاغری انجام داده باشد  در طول مدت زمان یک یا چند ماه ممکن است به مقدار 5 کیلو یا بیشتر از وزن بدنش کم شود.

ژ)داشتن حالتی عصبی و پف کرده : چون اکثر معتادان صبح ها دیر از خواب بیدار می شوند پس از بیدار نیز حالتی پف کرده و عصبی دارد.

س) ندادن خون جهت آزمایش و انجام تست سلامتی :چنانچه به هر دلیلی از جوان بخواهند تا تست سلامتی بدهد هراسان می شود  و انجام آن را به تعویق می اندازد و حتی  برای آزمایش در  حین بیماری نیز حاضر نیست خون بدهد .

ش) تغییر کردن مردمک چشم : مردمک چشم  افراد سالم ثابت است ولی پس از مصرف مواد پشم کوچک  وپس از گذشت  3الی 4 ساعت  چند برابر  حالت قبل می شود  لذا مردمک چشم افراد معتاد متغیر است و به همین دلیل سعی می کننند از نگاه مستقیم با افراد خودداری کنند

ص) تغییر صدا : دو رگه بودن صدای معتادان یکی از رهاهای شناسایی آنهاست این دو رگه بودن پس از مصرف مواد مخدر نمود پیدا می کند

ض) وجود آثار ناشی از تزریق : افرادی که به مرفین و مواد مشابه آن مبتلا هستند در دست چپ آنها آثاری از تزریق مواد مشاهده می شود زیرا انجام این کار با دست راست صورت می گیرد

ط) عرق کردن بدن : معمولا بعد از 3 ساعت که از مصرف مواد گذشت معتاد احساس گرما می کند هر چند اگر هوا سرد باشد.

2- شناسایی از روی اختلالات رفتاری فرد:

اختلالات رفتاری فرد معتاد شکل دهنده ی شخصیت اوست. شناخت شخصیت و ویژگی های رفتاری معتادان برای مبارزه با اعتیاد پیشگیری و درمان ان،اهمیت ویژه ای دارد.اعتیاد دگرگونی هایی در خلق و خوی معتاد ایجاد میکند که از احوال ظاهری وی میتوان به ان پی برد مانند:

الف-دروغگویی:چون مصرف مواد مخدر از نظر شان اجتماعی مذموم است . لذا افرادی که ان را مصرف میکنند حاضر نیستنند به سوالات مختلفی که به آنها داده میشود پاسخ دهند مانند کجا بودی ،چه خوردی، پول داری و غیره جواب راست بگویند.

ب-عدم خلق و خوی ثابت.مصرف مواد مخدر در ساعات معینی از شبانه روز باعث میشود که فرد نتواند در مهمانی ها و گردش ها با دیگران به سر ببرد. او برای رسیدن به مکان خلوت که بتواند موادش را مصرف کند تلاش دارد پس مهمانی ها و گردش های خود را نیمه کاره می گذارد و چنانچه در این راه با موانعی رو به رو شود نوعی ناکامی که حالت پرخاشگری و یا تحریک پذیری دارد ،دچار میشود.چنین حالتی وقتی در او به اوج خود میرسد که او به دنبال مواد برود و دست خالی برگردد.

پ-شب نشینی های مکرر با افراد خاص:شناسای افراد مورد علاقه ی خود و معاشرت با آنها خصوصا در شب نشینی های طولانی افراد معتاد دچار سردرد،تهوع،استفراغ و سستی یا بعضی از حالت های مشکوک مانند خندیدن و گریه کردن بی مورد می شود.

ت-حرکات مشکوک و پنهان کاری در محل کار:افراد معتاد معمولا دوست ندارند کسی از کار انها سر در بیاورد و همیشه سعی میکنند وسایل و ولوازم خود را از دیگران پنهان نگه دارند.

ث-گوشه گیری و منزوی شدن:شخصی معتاد است تمایل دارد چند ساعت تنها در اتاقی بماند و کمتر دوست دارد با افراد متشخص و سالم ارتباط داشته باشد. این افراد در مهمانی های طولانی با خانواده نیز شرکت نمی کنند.

ج-خروج از منزل خصوصا بعد ازظهرها: برای خارج شدن از منزل افراد معتاد دلایل خاصی ارایه میکنند.. زیرا برای مصرف مواد به مکانی خارج از منزل نیاز دارد.60الی70 درصد معتادان یک نوبت از مواد مصرفی خود را در بعدازظهرها اعمال میکنند.

چ-ارایه صورت خرج های صوری:برای تهیه پول مواد، فردی که مجزا خرید میکند مجبور است مقداری خرج های اضافی به صورت صوری به فهرست خرج های واقعی گزارش کند یا نوجوان با درخواست پول برای هزینه های اضافی به مقدار پول تو جیبی خود بیفزاید.

ح-دوستان مشکوک: دوستی با افراد معتاد،مشکوک و کسانی که سابقه ی دزدی و زندان دارند و وجهه ی اجتماعی خوبی ندارند، از ویژگی های فرد معتاد است.

خ-سرقت کردن: نوجوانان و جوانانی که مبتلا به مواد مخدر هستند چون از نظر مالی در تنگنا هستند دست به سرقت اموال خانواده، همسایگان، دوستان یا سرقت اموال افراد ناشناس.

د-داشتن دوستان ناباب: اصولا نوجوانان که با دوستان معتاد رفت و آمد دارند مانند آنها هستند.

ذ- عدم تمایل به مسافرت های دور: مسافرت های دور نوعی محک برای شناسای معتاد است!!!! زیرا حمل مواد در مسیر مسافرت مشکل است و از طرفی در مسر جاده ها در هنگام بازرسی در مقابل ایستگاهای بازرسی  با تغییر رنگ چهره مورد شناسایی قرار میگیرد.

ر- حساسیت نشان دادن به بحث های ضد اعتیاد: فرد معتاد در اینگونه مباحث سعی دارد موضوع  بحث را عوض کند.

ز- شرکت نکردن در مسایل اجتماعی و فرهنگی: معمولا کمتر در این مجالس شرکت میکنند و تمایلی به ان نشان نمیدهند.

ژ- قرض گرفتن پول از دیگران: برای تهیه مواد از دوستان و آشنایان به بهانه های مختلف پول قرض میکنند.

  3- شناسایی معتاد از روی وسایل و لوازمی که مصرف میکنند:

الف)مصرف چای زیاد و پررنگ:معمولا افراد معتاد خصوصا تریاکی ها بعد از مصرف ،نیاز  به نوشیدن یک لیوان چای پررنگ و داغ دارند.بعضی از آنه نیز تریاک را در چای حل میکنند و سپس مینوشند.

ب) داشتن اشیا و ولوازم خاص اعتیاد: اشیایی از قبیل زرورق سیگار،لوله های خودکار، تیغ و سرنگ در جیب یا محل کار فرد خود میتواند دلیل اعتیاد باشد.

پ) داشتن بعضی از داروهای مشخص:شربت اسپکتورانت کدئینه،قرص دینوکسیلات و استامینوفن کدئینه تا در صورت عدم دسترسی به مواد از آن استفاده کنند.

ت) مصرف بعضی از داروهای خواب آور: مانند دیازپام مصرف میکنند

ث) وسایلی که در آن مواد پنهان میکنند: پلاستیکهای مشمعی به ابعاد 5*10 سانت جهت نگهداری مواد.

ج) تهیه سرنگ 5 سی سی:بعضی از مواد مخدر مایع از سرنگهای مختلف خصوصا از سرنگهای 5سانتی استفاد میکنند.

چ) استفاده از بعضی از عطرها و ادکلن های تند هنگام خروج از مجالس آنچنانی

ح) استفاده از قطره های چشمی فنیل افرین و نفتازولین:چون معتادان خصوصا آن ها یی که حشیش و بنگ مصرف میکنند چشمانشان قرمز میشود، از این قطره ها برای بر طرف کردن قرمزی چشمانشان استفاده میکنند.

خ) خرید بعضی از کالا: تهیه ذغال به خصوص در حجم و مقدار معین یکی از ضروریات تریاک کشیدن و نوع خاص آن به نام ذغال جکسون  معروف است.

د) استفاده از شیشه های سس و کش های پلاستیکی جهت استفاده مواد مخدر: آن ها درب شیشه ها را سوراخ میکنند و با لوله خودکار در کشیدن مواد از آن مصرف میکنند یا برای تزریق از کش ها و جوراب های نازک برای بستن ورید دست استفاده میکنند.

4- شخصیت معتادین:

ذکر ویژگی شخصیتی مشترک برای معتادین، با توجه به تفاوتهای فروان فرهنگی و تربیتی و وراثتی و خصوصاً تعلق به گروههای متفاوت اجتماعی در میان این گروه از بیماران، مشکل می باشد. اما در این زمینه می توان به چند مورد اشاره نمود.

معتادین عموماً شخصیتی لذت طلب دارند لذا در میان بسیاری از آنها آلودگی های دیگر اخلاقی مانند شرابخواری و یا بی بندباری های جنسی نیز به چشم می خورد. در عین حال این افراد عموماً زود رنج بوده و توقع زیادی از اطرافیان و حتی پزشک معالج خود دارند. لذا در بسیاری از موارد می بایست در مقابل خواستهای بی حد و حصر آنها ایستادگی کرد.

معتادین عموماً در دوران اعتیاد به هیچکس و هیچ چیز وفادار نیستند و تمامی تلاش خود را در جهت کسب ماده مخدر بکار می گیرند. جالب است که خود معتادین پس از طی مراحل ترک از دوران اعتیاد خود به دوران حیوانیت یاد می کنند. معتادین عموماً در برابر هیچ کس و هیچ چیز احساس مسئولیت نمی کنند و از طرفی همیشه در حال اعتراض می باشند.

نکته1. باید دقت داشت که شناسایی اعتیاد به اپیوئیدهای طولانی اثر(مانندمتادون) عموماً دشوارتر بوده و علایم خماری در این افراد عموماً دیرتر ظاهر می شوند و در ابتدا اکثراً غیر اختصاصی می باشند.

نکته 2. این احتمال وجود دارد که حتی دوستان نزدیک شما مدتی طولانی دچار اعتیاد به مواد اپیوئید باشند و شما از این امر آگاه نشوید. لذا تشخیص کلینکی معتادین همیشه امکان پذیر نیست.

نکته 3. در بسیاری از اوقات، مورد مراجعه کننده به مطب، یک مورد تیپیک نمی باشند بلکه مثلاً بیماری است که با دردها و ناراحتی های مختلف، اضطراب و بی خوابی بدون هیچ یک از علایم اختصاصی محرومیت از مصرف به شما مراجعه کرده است و با کتمان مصرف اپیوئیدها شما را کاملاً گیج می سازد.

نکته 4. باید توجه داشت که به طور کلی ترک اپیوئیدها عموماً موجب لرزش(TREMULOUSNESS) گیجی و هذیان گویی یا تشنج(Seizure) نمی شود و از طرفی اضطراب و مشکلات خواب معتادین عموماً با مصرف مقدار کمی از اپیوئیدها برطرف می شود. لذا در صورت مشاهده علایمی خلاف گفته های بالا شک به اعتیاد به الکل، سدایتوها یا بنزودیازپینها افزایش می یابد.

نکته 5. باید دقت داشت که گاهی معتادین درگیر مصرف چند نوع مختلف از مواد روانگردان می باشند که تشخیص اینگونه مشکلات در صورت کتمان بیمار مشکل تر خواهد شد.

منبع:

راهنمای شناخت و درمان اعتیاد در ایران، دکتر حامد بختیاری، و همکاران، انتشارات ارجمند



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۲ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

نظریه هدف

در یک سطح کلی هدف تسلط، درگیر شدن با رفتار موفقیت آمیز به منظور رشد صلاحیت است و هدف عملکردی درگیر شدن در رفتار موفقیت آمیز به قصد اثبات صلاحیت یا اجتناب از اثبات عدم صلاحیت است(کاپلان و میدگلی،1997).

به طور خاص می توان گفت که هدف تسلط بر تکلیف تمرکز دارد و برای فهمیدن و یادگرفتن موضوع است و فرد در پی آن است که مهارت های لازم برای انجام آن تکلیف را یاد بگیرد و عملکرد گذشته اش را در وظایف مشابه فعلی بهبود بخشد. اما یک هدف عملکردی، به خودی خود و به طور خاص بر توانایی خود تمرکز دارد و جهت انگیزشی آن موفق شدن با تلاش کم است و اثبات این مسئله که فرد توانمند است(یا اجتناب از اثبات ناتوانی) (آمس، 1992).

افراد دارای اهداف وابسته به خود در پی آن هستند که ارزیابی مثبت از صلاحیت خود را به بیشترین حد برسانند و ارزیابی منفی از صلاحیتشان را تا آنجا که می توانند کاهش دهند، در اهداف معطوف به وظیفه، افراد بر تسلط خود بر وظیفه و افزایش قابلیت هایشان تمرکز دارند(میدگلی و یوردان،2001).

در اهداف عملکرد گرا، جهت گیری به سمت اثبات توانایی بالاست و در اهداف عملکرد گریز، جهت گیری به طرف اجتناب از ابراز توانایی پایین است. گرچه بسیاری از نظریه پردازان به روشنی مطرح کرده اند که بین اهداف اجتنابی و اهداف گرایشی تمایز وجود دارد، اما این دیدگاه چندان مورد توجه قرار نگرفته است و بیشتر تحقیقات آزمایشگاهی از سال 1980 تا 1985 بر تفاوت بین اهداف عملکرد و اهداف تسلط تمرکز داشته و هر دو هدف، اهداف گرایشی تلقی شده اند. اهداف تسلط نشانگر رشد صلاحیت و شایستگی از طریق یادگیری، تشلط بر وظیفه و اطلاعات، رشد علمی و مهارتی است و اهداف عملکردگرا نشانگر ابراز شایستگی در مقایسه با عملکرد دیگران، اتمام سریع کار و کسب اطلاعات عمومی برای تحصیل و پیشرفت است(مارتین،2000؛میدگلی و یوردان،2000).

ساختارهای هدف

اهداف شخصی اهدافی است که افراد در موقعیت های پیشرفت(خاص و عام) دنبال می کنند. اما علاوه بر اهداف شخصی، دانش آموزان در محیط های یادگیری در زمینه اهداف موفقیت پیام های متعددی دریافت می کنند که این اهداف محیطی ادراک شده از کلاس، مدرسه و معلم را ساختارهای هدف می نامند(میدگلی و یوردان،1995). این اهداف در مدارس و کلاس های درس بررسی و بر اساس سنت های مدارس و کلاس های درس به دو دسته تقسیم شده است:1- ساختار هدف عملکردگرا؛ 2- ساختار هدف تسلط(میدگلی و همکاران، 1998).برای مثال دانش آموزان می توانند دریابند که در کلاس یا مدرسه تأکید بر یادگیری، فهمیدن یا پیشرفت است( ساختار هدف در حد تسلط) یا این پیام را دریافت می کنند که گرفتن نمره های بالا و برتری عملکرد در مدرسه ارزشمند است(ساختار هدف عملکردگرا). پایه این اهداف از یک سو پیام هایی است که در موقعیت پیشرفت، بارز و آشکار هستند و از سوی دیگر مبتنی بر پیام هایی است که معلمان به دانش آموزان خود منتقل می کنند. گاه معلمان بر اهمیت و رشد عقلانی از طریق توجه کردن به تلاش و پیشرفت و اصلاح یا به وسیله تشویق دانش آموزان به کاوش عمیق در موضوع های مورد علاقه شان تأکید می کنند و این پیام را به دانش آموزان می دهند که تلاش زیاد و فهم موضوع، هدف اصلی کلاس است و بنابراین غیرمستقیم ساختار هدف در حد تسلط را القاء می کنند.

میدگلی و همکارانش دریافتند که ساختار هدف، یک ساخت ذهنی قدرتمند است که بر اهداف شخصی، انگیزش و عملکرد افرا تأثیر می گذارد و این تأثیر احتمالا بیشتر به ادراک دانش آموزان از سیاست ها و شیوه های مدرسه و کلاس وابسته است تا به واقعیت عینی سیاست ها و شیوه ها(آمس1992؛ میدگلی و یوردان،2001).

تحقیقات تأیید می کنند که ساختار هدف تسلط با الگوی یادگیری سازگارانه پیوند خورده است و شواهد کافی نشان می دهد که دانش آموزانی که کارهای مدرسه را با هدف یادگیری، فهمیدن و پیشرفت انجام می دهند، نتایج احساسی، رفتاری و شناختی ساگارانه را هم گزارش می کنند. برای مثال، هدف در حد تسلط با لیاقت و استعداد تحصیلی، تکالیف چالش برانگیز، سرسختی و پشتکار در مواجهه با مشکلات همراه و با کاربرد استراتژی های شناختی و فراشناختی مؤثر پیوند خورده است. در واقع فرد دارای هدف تسلط، موفقیت را به تلاش، علاقه و استراتژی های مورد استفاده نسبت می دهد و نسبت به مدرسه و تکالیف مدرسه و حتی خوشبختی خود نگرش مثبت دارد(یوردان،1997).

اما در زمینه اهداف عملکرد، مطالعات نشان می دهند، که وقتی هدف عملکردی برجسته است، دانش آموزان احتمالاً یک الگوی ناسازگارانه را گزارش می دهند، مثل تجربه احساسی منفی در مواجهه با مشکلات و تکالیف چالش برانگیز، استراتژی های یادگیری ضعیف و نسبت دادن شکست به ناتوانی(آمس،1992). علیرغم نتایض متناقض تحقیقات و یافته های تحقیقی می توان اذعان کرد که اهداف عملکردی بیشتر به جهت گیری انگیزشی نامطلوب و ضعیف منجر می شود.(میدگلی،2000)، لذا برای اصلاح مدارس باید به اهداف تسلط توجه و آنها را تقویت کرد(میدگلی و یوردان،1995؛ میدگلی و همکاران،2001).

منبع :

تازه های علوم شناختی، سال 6، شمارۀ 3و4 ،1383

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

درمان واژنیسم(انقباض عضلات مهبل)

3-دخول در مهبل از طریق انگشت

وقتی زن در مورد بررسی کالبد شناختی قسمت خارج تناسلی، احساس راحتی کرد، باید شروع به بررسی داخل مهبل با انگشتان خود بکند. هدف از این کار، هم آشنا ساختن او با قسمت داخل تناسلی و هم آماده سازی برای دخول در مهبل است. در این مرحله نیز ممکن است بازخوردهای منفی، خود را نشان دهند( مثلا دربارۀ ساختمان داخلی مهبل، تمیزی آن، ترس از آسیب، و این که آیا انجام این قبیل کارها درست است یا نه؟ منطق هر کدام از این مخالفتها باید مورد کند و کاو قرار گیرد. در مرحلۀ بعدی، زن می تواند از دو انگشت خود، استفاده کند و آنها را در داخل مهبل بچرخاند. وقتی زن توانست به راحتی با انگشت خود این کار را انجام دهد، همسر او می تواند با راهنمایی خود وی، این کار را در خانه انجام دهد. استفاده از لوسیون(مانند: ک- وای یا لوسیون نوزاد)، کار را آسانتر می سازد.

4- دخول کنترل شده در مهبل

وقتی این مرحله انجام می شود، تمرینهای مربوط به عضلات لگن و استفاده از لوسیون نیز در دستور کار قرار می گیرد تا در عضلات مهبل، آرمیدگی حاصل شود و عمل دخول، راحت تر صورت گیرد. این اغلب مرحلۀ دشواری است و بنابراین باید زن را تشویق کرد تا با توجه به پیشرفتهای حاصل ، اعتماد به نفس پیدا بکند. نگرانیهای درد مدام دربارۀ درد احتمالی، باید مورد بررسی قرار گیرد و همچنین این مسأله که زن چگونه می تواند اطمینان حاصل کند که کنترل خود را در این مرحله از دست نخواهد داد.

منبع: رفتاردرمانی شناختی ، راهنمای کاربردی در درمان اختلال های روانی، ترجمه دکتر حبیب الله قاسم زاده



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۱ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

سطح آرزوی خود را آزمایش کنید!

شیوۀ آزمایش: آزمایش به صورت بازی مهارت ارائه می شود. آزماینده از هر نوع توضیع اضافی اجتناب می ورزد.

آزماینده 5 تیر در اختیار آزمودنی می گذارد. پرتاب هر 5 تیر یک تمرین به حساب می آید. فاصلۀ آزمودنی از آماج(سیبل) بستگی به مهارت او دارد؛ در واقع آزمودنی باید همۀ تیرها را به سیبل برساند، اما لازم نیست که همۀ آنها به مکز هدف بخورند.

آزمودنی 5 تمرین انجام می دهد، با هر تمرین، آزماینده به همراه خودآزمودنی امتیازات او را حساب می کند. یعنی جمع کل امتیازهای او را به دست می آورد، اما از هر نوع تفسیر خودداری می نماید.

پس از 5 تمرین، آزماینده از آزمودنی می پرسد:«فکر می کنید در تمرین بعدی چند امتیاز بدست می آورید؟» آزماینده عدد مورد آرزوی آزمودنی را یادداشت می نماید، همچنین عملکرد واقعی او را ثبت می کند. بعلاوه، منشی موظف خواهد بود تا با دقت تمام همۀ واکنشهای چهره یا واکنشهای کلامی آزمودنی را، که تفسیر نتایج اهمیت فراوانی خواهند داشت، یادداشت نماید.

آنگاه آزمودنی 15 تمرین انجام می دهد و فبل از شروع هر تمرین سطح آرزوی خود را اظهار می دارد.

تحلیل نتایج

1-تحلیل کیفی- 15 تمرین متوالی را روی محورx ها و امتیازات آزمودنی را روی محورyها وارد می کنند. به عبارت دیگر برای هر تمرین، سطح عملکرد و سطح آرزوئی را که قبل از عملکرد اعلان شده است در نظر می گیرند. آنگاه نقاط مربوط به سطوح عملکرد و نقاط مربوط به سطوح آرزو را به یکدیگر وصل می نمایند. حالت نسبی دو منحنی اجازه می دهد تا در مورد نگرش آزمودنی نتیجه گیری شود.

2- تحلیل کمی- الف- محاسبۀ«نمرۀ تفاوت هدف» : یعنی تفاوت متوسط بین یک عملکرد و سطح آرزوی بعدی(سطح آرزو-سطح عملکرد). میانگین این تفاوتها(بصورت جبری)، در صورتی که آزمودنی سعی کرده باشد تا بطور عینی سطح آرزوی خود را بر سطح عملکرد خود منطبق نماید، تقریبا صفر است. اگر سطح آرزوی آزمودنی پایین تر از عملکردهای او قرار گیرد، میانگین مذکور مثبت و در حالت عکس منفی است.

ب- محاسبۀ«انعطاف ناپذیری» سطح آرزو: که به میزان تغییر پذیری سطح آرزو مربوط می گردد. می توان انحراف چارکی را به عنوان شاخص تغییرپذیری سطح آرزو در نظر گرفت.

سعی می کنند این نتایج را با مراجعه به رفتار آزمودنی به هنگام آزمایش و به کمک مصاحبه با او تفسیر نمایند.

بسیار جالب خواهد بود که نتایج آزمودنی با رفتارهای او در زندگی روزانه در کنار یکدیگر گذاشته شود و مورد مقایسه قرار گیرد.

یادآوری: اگر آزمایش بر روی تعداد زیادی از آزمودنیها اجرا شود، بسیار آموزنده خواهد بود، زیرا تفاوتهای رفتار سودمندی این آزمون را برای مطالعل شخصیت حساس تر می کنند. 

راهنمای عملی روان شناسی تجربی، پُل فرِس ، ترجمۀ دکتر حمزۀ گنجی



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

چگونه یادگیری خود را آزمایش کنیم!

شیوۀ آزمایش آگر آزماینده فقط گروه کوچکی در اختیار داشته باشد(1تا5نفر)، تنها موقعیت اول آزمایش را انجام خواهد داد. در حالت عکس، آزمودنیها به دو گروه تقسیم و بطور مستقل کار خواهند کرد. یکی از گروهها، آزمایش مذکور را در موقعیت اول و گروه دیگر همان آزمایش را در موقعیت دوم انجام خواهد داد.

موقعیت اول- ابتدا یادگیری فشرده بعد یادگیری توزیعی

آزماینده، آمودنیها را در جایی می نشاند که از نظر کار کاملا راحت باشند. قبل از توزیع اوراق، کاری را که آزمودنیها باید انجام دهند تشریح می نماید. به آنها می گوید که باید بلاانقطاع و حتی الامکان سریع کار کنند. در پایان هر دقیقه او ضربه ای بر روی میز خواهد زد و آزمودنیها باید، بلادرنگ، یک خط تیره در جلو نقطه ای که به آن رسیده اند بگذارند.

آزماینده بعد از آن که خاطر جمع شد که همۀ آزمودنیها دستورالعملهای او را فهمیده اند، اوراق را توزیع می نماید و آزمودنیها شروع ب ه کار می کنند. آنها به مدت ده مرحلۀ متوالی یک دقیقه ای کار می کنند. در پایان ده دقیقه، آزماینده سی ثانیه استراحت می دهد و از آزمودنیها می خواهد تا اوراق را برگردانند. به آنها می گوید که باز همان کا را ادامه خواهند داد، اما این بار، استراحت کوچکی در بین مراحل کار دریافت خواهند نمود. در شرایط تازه، آزمودنیها ده مرحلۀ دیگر کار می کنند که هر یک از مراحل یک دقیقه طول می کشد و به اندازۀ سی ثانیه استراحت از مرحلۀ بعدی فاصله می گیرد. در مدت هر استراحت آزمودنیها باید اوراق خود را وارونه کنند.

موقعیت دوم- ابتدا یادگیری توزیعی بعد یادگیری فشرده

آزمایش موقعیت دوم شبیه آزمایش موقعیت اول است، اما آزمودنیها کار خود را با ده مرحله ای که به فاصله های سی ثانیه استراحت از یکدیگر جدا می شوند آغاز می نمایند. از مرحله 11 به بعد آنها بدون توقف کار می کنند اما در پایان هر دقیقه یک خط تیره می گذارند.

عملا در فاصلۀ استراحت بین تمرینهای 10 و11 آزماینده به آزمودنیها می گوید که این آخرین مرحلۀ استراحت است و در پایان مراحل بعدی، آنها نباید متوقف شوند اما فقط باید یک خط تیره بگذارند.

تحلیل نتایج=از آزمودنیها می خواهند تا تعداد حروفی را که هر یک از مراحل کار کُد کرده اند بشمارند و منحنی یادگیری را برای هر مرحله ترسیم کنند.

بعد میانگین بین فردی نتایج را در هر مرحله، برای هر موقعیت حساب می نمایند.

1-ثابت می شود که منحنیهای میانگینها حالت کلی فرآیند یادگیری را منعکس می نمایند و این حالت، به مقدار کمی، پوشیده از نوسانات تصادفی هر آزمودنی است.

2- منحنیهای حاصله از موقعیت اول و دوم را از نظر کیفی مقایسه می نمایند:

الف- ملاحظه می شود که منحنی حاصله از موقعیت اول(ابتدا یادگیری فشرده بعد یادگیری توزیعی) بصورت دنبالۀ دو منحنی یادگیری جلوه می کند.

ب- نتایج دو گروه در ده تمرین اول مقایسه می گردد. این مقایسه نشان می دهد که یادگیری توزیعی تا چه حد سزیعتر از یادگیری فشرده انجام گرفته است.

ج- مجموعۀ نتایج دو گروه مورد مقایسه قرار می گیرند تا معلوم شود که در مجموع یادگیری توزیعی قبل از یادگیری فشرده موثرتر بوده یا بعد از آن.

3-مطالعۀ فوق را بطور کمی تکرار می نمایند:

الف- ثابت نشده است که دو گروه در آغاز کار معادل بوده اند. معنی دار بودن تفاوت میانگین آنها در جریان دقیقۀ اول محاسبه اول می گردد. طبق قانون کلی، اگر تعداد افراد دو گروه تا انداه ای زیاد باشد، تفاوت مذکور معنی دار نخواهد بود.

ب- معنی دار بودن تفاوت میانگین های دو گروه بر اساس 10 تمرین محاسبه می شود. اگر این تفاوت معنی دار باشد برتری یادگیری توزیعی بر یادگیری فشرده تآیید خواهد شد.

اگر تفاوت دو گروه معنی دار و در جهتی بود که در ابتدای شروع کار دیده می شد، بررسی را ادامه می دهند تا معلوم شود که این تفاوت باز هم معنی دار هست یا نه.

ج- تفاوتها بر اساس 20 تمرین محاسبه می گردند تا معلوم شود که باز هم در همان سطح احتمال معنی دار هستند یا نه. تفاوتی که همچنان معنی دار باشد، ثابت خواهد کرد که شروع کار با این یا آن روش تفاوتی نداشته است؛ تفاوتی که کمتر معنی دار باشد، ثابت خواهد کرد که نظم تأثیر بیشتری دارد.

تغییر شکل آزمایش برای آن که دو گروه از همان ابتدا بطور معنی دار متفاوت نباشد، می توان گروههای جفت تشکیل داد. برای این کار از همۀ آزمودنیها درخواست می شود تا به مدت یک دقیقه کُد گذاری نمایند. این عمل در درجۀ اول اجازه می دهد تا معلوم شود که همۀ آزمودنیها ماهیت کار را فهمیده اند یا نه. آنگاه از روی نتایج بدست آمده از یک دقیقه، گروههای زوج تشکیل می گردد. آزمودنیهای که نتایج تقربا یکسان بدست آورده اند دو بدو در نظر گرفته می شوند، یکی از آنها در گروه اول و دیگری در گروه دوم قرار می گیرد. با این ترتیب دو گروه آزمودنی تشکیل می گردد که از نظر عملکرد ورودی معادل یکدیگرند.

 آنگاه این دو گروه را با همان شیوه ای که تشریح گردید وادار به کار می کنند. در محاسبۀ تفاوتهای معنی داراز فرمول t استودنت برای گروههای همتا بهره می گیرند.

منبع:

راهنمای عملی روان شناسی تجربی- پُل فرِس- ترجمۀ : دکتر حمزۀ گنجی

برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۴۰ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

اختلال وحشت زدگی(Panic Disorder)

شرایط و موقعیتی از چنین ملاک ها در حملات وحشتزدگی غیر منتظره وجود دارد که مستلزم تشخیص اختلال وحشتزدگی و همچنین رسیدگی کامل به نشانه ها در 10 دقیقه است . اختلال وحشتزدگی ، یکی از اختلالات روانشناختی ناتوان کننده و رایج است که در بر دارنده ی هر دو مورد زمینه ی پزشکی عمومی و سلامت روان می باشد و برای بعضی اوقات در دسته بندی میان 10 نوع اختلال در حالت اورژانسی روان پزشکی یافت شده است . در مطالعه گذشته ، محققان بررسی کرده اند که شیوع ( رواج ) یک ماهه ی اختلال وحشتزدگی در میان بیماران در مراقبت ویژه به میزان  4/1 درصد بود. به علاوه ، آمارهای گذشته ی حاصل از مطالعه و تحقیق درباره ی ارزیابی بخشهای همه گیری شناسی بر اساس اجتماع، برآورد کرد که در هرماه در مورد 5/0 درصد از جمعیت اختلال وحشتزدگی تشخیص داده خواهد شد. وحشتزدگی بر اساس گزارشات عبارت از تشخیص رایجی در میان بیماران بخش اورژانس به علاوه ی بخش مراقبت های ویژه است . چنین وضعیتی به دلیل این حقیقت است که تپش قلب در میان رایج ترین نشانه ها و علائم بروز داده شده در طول حمله ی وحشتزدگی وجود دارد و حادثه های ضمنی وحشتزدگی به ویژه در بیماران قلب شناسی رایج است . کلینیک های سلامت روان برای بیماران سرپایی و همچنین فراوانی بالایی از مراجعات و مشکلات نشانه های وحشتزدگی را گزارش می دهند که با میزان بروز ( شیوع ) برآورده شده در جمعیت کل از 9/2-6/1 درصد در میان زنان و 7/1-4/0 درصد در میان مردان می باشد . اگرچه نوشته ها و مطالب در بحران و اقدام بحران به طور کلی فراوان است اما تحقیق کوچکی در مورد مخصوصاً شناسایی اقدام و نفوذ بحران برای گزارشات اضطراب و اختلال وحشتزدگی وجود دارد .

چنین موقعیتی ، شگفت انگیز است چون به اندازه ی کافی مستند است که پزشکان در 120 سال گذشته دشواری هایی را در مورد تشخیص متمایز در میان اختلال وحشتزدگی نسبت به تنوع اختلالات روان شناختی داشتند .

به علاوه، چون هدف اصلی از نفوذ و اقدام بحران به منظور کاهش آشفتگی هیجانی در خودسنجی بیمار است . به همین دلیل غافلگیر کننده نیست که اضطراب و وحشت تقریباً در بالای فهرست اختلالات مورد هدف برای اقدام بحران قرار گیرد .

کمیابی نوشته در مورد اقدام بحران با توجه به وحشتزدگی ممکن است به دلیل این باشد که حملات وحشتزدگی اغلب به عنوان بروز بحرانی بعضی مشکلات اساسی دیگر مورد بررسی و نگرش قرار می گیرد . ( تلقی می گردد.)

در زمینه ی پزشکی به عنوان مثال، پزشک معمولاً بر هر موقعیت اساسی مشکوک از بروز علائم وحشتزدگی تمرکز می نماید و از قبیل صرع قطعه ی گیجگاهی، بیماری سرخرگ قلبی، عقب نشینی از داروهای آرامبخش و الکل ، پرکاری تیروئید ، نابهنجاری های الکترولیت و یا داروها و مواد محرک ( انگیختگر- مشروب الکلی ) است. به علاوه نشانه ها وحشتزدگی می تواند بعد ( به دنبال ) از اختلالات روانی باشد که همچون اختلالت موثر ( انفعالی ) عمده اختلال شخصیت و پس کشیدن الکل است . برای مرور و بررسی بیشتر در مورد این موضوع، خواننده می توان به داتیلو مراجعه نماید.

دو نظریه ی وحشتزدگی

تلاش بسیار زیادی برای توضیح در مورد سبب شناسی وحشتزدگی صورت می گیرد. روانشناسان زیست شناسی در تعدادی فرضیه اشتراک دارند که شامل تئوری هیپوکامپ و مکان مهندسی و همچنین فرضیه ی اسید بنوز و دیازپام گاما کروی می باشد . اخیراً ، بررسی تتراپپتید در کیسه صفرا بررسی و مطالعه به عمل آمده است که به عنوان عامل پنیکوژینک می باشد . چنین تئوری هایی به دنبال توضیح در مورد وحشتزدگی است که از طریق عمل شیمیایی عصبی ویژه در مغز صورت می پذیرد . امکان دیگر عبارت است از اینکه اساس ژنتیکی خاصی به منظور وراثت و انتقال زمینه برای اختلال وحشتزدگی وجود دارد. تحقیق اخیر در مورد دزروکسی ریبونوکلئیک اسید (DNA) ، ساختار ژنتیکی قربانیان ( مبتلایان به ) وحشتزدگی و اعضای خانواده ی آن ها در مورد تحلیل و بررسی قرار داده است همچنین پیشینه ی ابتلا به وحشتزدگی یا نشانه های مرتبط با آن را گزارش داد. پیوند ژنتیکی تشخیص داده شده در میان افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگی در بعضی مواقع مورد فرضیه قرار گرفته است . این قبیل پیوندها بیشتر احتمال دارد در مورد افرادی صحت داشته باشد که آغاز وحشتزدگی را تعریف می کنند . اخیراً یک سری از مطالعات در مورد تست ( آزمایش ) این فرضیه را به عهده گرفتند. در مطالعه ویژه ای ، محققان از طرح خانواده محور استفاده کردند تا ارتباط ژنتیکی و پیوند میان اختلال وحشتزدگی و چند ریختی عملکرد در پیش برنده ی ژن 5-HTT را آزمایش و بررسی نمایند. در این مطالعه ، 340 فرد در 45 خانواده و همچنین 75 گروه سه تایی در مکان هندسی چند ریختی، ژنوتیپ بندی شدند که مرکب از 44 الحاق جفت بازی بود . نتایج و بررسی ها هیچگونه تفاوت غیر مشخص در فراوانی ژن های نا همسان مجاور یا وقوع ژنوتیپ ها را در مجموعه ی سه تایی حاصل نکردند . به علاوه، هیچ پیوندی میان اختلال وحشتزدگی و چند ریختی 5-HTT در خانواده های متعدد ( مرکب ) مشاهده نگردید که تنوع شبیه سازی ها برای مدل های بارز و نهفته ی وراثت به کار رفته بود . نتایج و یافته های این مطالعه نشان می دهد که اساس ژنتیکی اختلال وحشتزدگی ممکن است متمایز از ویژگی های مرتبط با اضطراب باشد که از طریق پرسشنامه های شخصیت در جمعیت های نرمال مورد ارزیابی قرار گرفت . یکی از رایج ترین تئوری ها عبارت است از تئوری سدیم لاکتیک است که نتیجه ی مطالعات مقدماتی توسط پیت و میلکور را پیشنهاد کرد . این مطالعه ، تاثیرات تزریق سدیم لاکتیک را مورد بررسی قرار داد که حملات وحشتزدگی را فقط در افراد دارای پیشینه ی وحشتزدگی القا و تحریک  کرد و در دیگران که هیچ پیشینه ی وحشتزدگی نداشتند به این صورت نبود . مطالعات دیگر ، نتایج مشابهی را حاصل کردند. از سوی دیگر ، لی در آزمایش مجدد در مورد داده های اصلی مطالعه ی پیت در سال 1967 میلکو کشف کرد که افراد مبتلا به وحشتزدگی در واقع افزایش حساسیت درمورد نشانه های ناخوشایند را متحمل می شدند . چنین موضوعی مستلزم تعیین این بود که آیا آن حساسیت از جمله واکنش زنجیری شیمیایی است که اتفاق افتاد یا سوء تعبیر فاجعه انگیز است و باعث می شود که افراد مورد مطالعه وحشتزدگی مبتلا شوند.

حتی یافته های حاصل از مطالعه ی انجام شده توسط مارگراف و اهلرس در سال 1989 ، تحریک آمیز تر است که بر روی واکنش های افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگی به منظور نفس نفس زدن و مقایسه آن ها با جمعیت و افراد نرمال بررسی به عمل آمد.

تاثیر مورد انتظار و احتمالی بر روی افراد از طریق دستکاری دستورالعمل هایی آزمایش گردید که در طول تمرین وجود  داشت به دو گروه ( نرمال و وحشت زده ) اطلاع داده شد که آن ها در تست حمله ی وحشتزدگی بیولوژیکی شرکت می کنند که با دیگران مخالف است و به آن ها گفته شد در تکلیف تنفس با سرعت بالا، درگیر می باشند . ظاهراًَ افزایش اضطراب و انگیختگی در افراد مبتلا به وحشتزدگی به چیزهایی بستگی دارد که به آن ها گفته شد. انتظار می رفت که آن ها در تست وحشتزدگی ، واکنش های فزیولوژیکی ایجاد نمایند و ارزیابیهای خودسنجی در هر دو اضطراب و انگیختگی ارائه می دهند . به طور متناقض، دستکاری دستورالعمل های و احتمالات ، هیچ تاثیری بر پاسخ های افراد نرمال نداشت . به عنوان نتیجه ی احتمالی در این تئوری های زیست شناسی محور، درمان منتخب در زمینه های پزشکی با رژیم های دارویی محتوی بنزودیازپاین قوی ( با قدرت بالا) و داروهای ضد افسردگی تری سیلکیک یا بازدارنده های اکسیداز تک آمین سر و کار دارد و با تئوری رفتار مرتبط است . اگرچه تبیین روانشناسی زیست شناسی در مورد وحشتزدگی ، سزاوار و به جا است اما آن چه اشکالات متعددی دارد ( بی فایده است ) . اولاً ، شواهد و مدرک اندکی برای اثبات سبب شناسی روان شناسی زیست شناسی در مورد اختلال وحشتزدگی وجود دارد و به عبارتی هیچ متد مطمئن برای تست عدم تعادل شیمیایی یا دیگر مشکلات مغزی در دست نیست .

در حقیقت، شواهد افزوده ای اخیراً مورد بررسی و تجدید نظر کندال و هامن قرار گرفت که نشان می دهد، مدل بیولوژیکی اختلال وحشتزدگی آنطور که خیال می کنیم  ، در موردش نی توان توضیح داد . در مطالعه ی جالبی در دانشگاه وندربیلت، محققان افرادی داشتند در مورد آن ها اختلال وحشتزدگی تشخیص داده شده بود و کربن دی اکسید را همراه یا بدون همراهی شخص مورد اطمینانی استنشاق کردند که از طریق فرد انتخاب می شد. محققان فرض کردند که اگر وحشتزدگی در همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی فقط زیستی بود در نتیجه وجود شخص باید تاثیر کمی بر حادثه ی ضمنی وحشتزدگی می داشت . یافته ها تعیین کردند که افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگی که بدون همراهی شخص مطمئن بودند، پریشانی و آشفتگی  بیشتر و شناخت فاجعه آفرین تر و افزایش انگیختگی فیزیولوژیکی بیش تری را نسبت به افراد همراه با شخص مطمئن نشان دادند . چنین نتایجی از تئوری رفتاری شناختی در مورد وحشتزدگی حمایت کرد . شکوفایی این تحقیق به استناد نتایج حاصل از MRI ، PET و BEAM ( نگاشت منطقه ی الکتریکی مغز ) توانست بهره ی شگرفی در تحقیق روانشناسی زیست شناسی در مورد اختلالات وحشتزدگی فراهم آورد ..

دارو درمانی برای افرادی عرضه می شود که راه صحیح مواجهه با مکانیسم های غیر از تکیه بر مصرف ترکیب های تجویز شده ی ساده ،ندارند .

به علاوه ، افراد مبتلا به اختلال وحشتزدگی می توانند سخت ترین گروه بیماران برای درمان با دارو به شمار آیند ، همه ی ترکیبات دارویی ، دارای عوارض جانبی هستند و بیماران مبتلا به حملات وحشتزدگی اغلب برای احساسات جسمی فوق العاده حساس هستند . ترکیبات دارویی مناسب ترین درمان در زمینه ی بحران را عرضه کرده است و درمان طولانی منتخب برای موقعیت های اورژانسی همچون وحشتزدگی و نشانه های شدید اضطراب بوده است و نوشته های پزشکی هنوز ادعا می کنند که اولین مرحله درمان در مراقبت ویژه و زمینه ی اورژانس باید مدل های تبیین و شرحی در مورد بیماری مبتلایان را مورد بحث قرار و باورها و عقاید بیماران را در باره ی بیماری شان قبل و بعد از اقدام درمانی واقعی استنباط نماید . سوالات بی انتهایی از قبیل « شما معتقدید که مشکل چیست ؟» و «شما چه واکنش هایی در آغاز علایم در زمان ویژه انجام دادید؟» توصیه می شود .

متأسفانه ، سوال و پرسش می تواند به منظور جمع آوری بعضی اطلاعات پیش زمینه ای در مورد پیشینه ی پزشکی مربوطه ی بیمار محدود گردد که بعد از پروفایل خون یا EKG می باشد و دارو اغلب بدون توضیح و کاوش دیگری توزیع می شود . تئوری های روانشناسی زیست شناختی استدلال می کنند که وحشتزدگی ضرورتاً نتیجه ی نا به هنجاری زیست شیمیایی است و با زمینه های ژنتیکی مرتبط است . با این حال ، نوشته های اخیرتر بیان می کنند که تئوری های روانشناختی بیشتر از طریق تحقیق تجربی مورد حمایت واقع می شود .

تئوری رفتاری شناختی وحشتزدگی ادعا می کند که آن از جمله ی عوامل روانشناختی به جای فقط عوامل روانشناسی زیست شناختی است که نشانه ها و علایم وحشتزدگی را بروز می دهد .

در حالی که تئوری های رفتاری شناختی ، اجزای شیمی اعصاب در علایم خود کار ( غیر ارادی ) را تصدیق می نماید اما آن ها تأکید بیش تری بر ادراک و دریافت تهدید یا خطر دارند که آیا آن باعث رویدادهای خارجی ( محیطی ) و داخلی ( احساسات جسمانی) می گردد یا خیر .

مخصوصاً ، تئوری سوءِ اختیار و تخصیص معرفی شده در نوشته در طی دو دهه ی اخیر پیشنهاد می کند که نشانه ها و علایم ویژه در نتیجه ی بروز تنفس زیاد وحشتزدگی در افرادی است که مستعد هستند و از نظر ژنتیکی یا روانشناختی دارای زمنیه ی آماده برای سوءِ تخصص و اختیار در احساسات جسمانی باطنی هستند . بر اساس این تئوری ، رایج ترین رخداد احساسات فیزیکی در طول حمله ی وحشتزدگی شامل سرگیجه ، تار دیدن، تپش قلب ، بی حسی و کرخی ، حس خارش و سوزش در پاها و  دستان ، تهوع و بی نفسی و حالت خفگی است . کلارک و همکارانش دریافتند که چنین احساساتی شبیه به موارد ایجاد شده از طریق تنفس زیاد ( نفس نفس زدن ) می باشد . بنا بر این ، این چنین فرض شد که تنفس زیاد ( نفس نفس زدن ) ممکن است نقش مهمی در آغاز حملات وحشتزدگی داشته باشد . این تئوری حاکی از آن است که بعضی افراد تنفس شان تحت استرس و فشار روانی افزایش می یابد . این افزایش باعث می شود که کربن دی اکسید از شش ها به زور خارج گردد  باعث کاهش در فشار جزئی کربن دی اکسید (PCO2)  در خون می گردد و با افزایش PH در خون همراه است . چنین تغییراتی در شیمی خون باعث بروز احساسات جسمانی ناخوشایند می شود و همچون ، موارد مزبوری است که افراد در وحشتزدگی و هراس واکنش نشان دادند . چنین هراس و بیم افزایش یافته باعث بروز تنفس سریع می گردد که در نتیجه باعث حمله ی وحشتزدگی کامل می شود . کلارک و همکارانش ادعا کردند که آن یا ادراک و دریافت محرک های ترس به خودی خود است یا مقدمه ی ترس اکه اخیراً از طریق دیگر محرک ها فرا خوانده شده است و در واکنش فاجعه آفرین در طول این رویداد نقش دارد که باعث بروز وحشتزدگی می گردد . بنا بر این ، بخش مهم درمان عبارت است از این که به افراد در مورد چگونگی اجتناب و دوری از تنفس تند و زیاد در هنگام قرار گرفتن در حالت استرس و فشار روانی آموزش داده شود و همچنین یاد بگیرند که این عمل را از طریق حبس نفس انجام دهند . اگر چه حملات وحشتزدگی اغلب گزارش داده شده است که به طور خودکار و غیر ارادی روی می دهند اما بک و همکارانش دریافتند که بعضی تجربیات ویژه به منظور فعال سازی سیستم هشدار فرد می باشد و شامل اجزای سازنده ی شناختی انفعالی و روانشناختی است . به علاوه ، جنبه ی کنترل دریافتی ( ادراکی ) باعث جلب توجه فراوانی برای توضیح نتیجه ی تأثیرات در درمان وحشتزدگی شده است .

سنجش (  ارزیابی ) و تشخیص

صورت جلسه ی ارزیابی فراگیر و کامل برای تشخیص وحشتزدگی کاملاً پیچیده است و معمولاً شامل مصاحبه ای ساخت یافته می باشد . این قبیل مصاحبات صورت گرفته با ابزارهای ارزیابی ( سنجش ) ممکن است همچون ، برنامه ی مصاحبه ای ساخت یافته برای DSM-ص 5-R یا برنامه ی مصاحبه ی اختلالات اضطراب اصلاح شود . متأسفانه ارزیابی فراگیر معمولاً مستلزم مقدار قابل ملاحظه ای از زمان می باشند که همیشه ارزیابی در موقعیت های بحرانی ص 5 گسترش یافته است به عنوان مثال ، نسخه ی SCID از جمله ی آن هاست . توصیه می شود که مصاحبه ی بالینی خلاصه و حد اقل صورت گیرد و شامل برگزیده ای از بخش و مقطع وحشتزدگی ADIS-R و گزینش سوالاتی که پیشینه ی پزشکی فرد را استخراج می نماید ( مخصوصاً اختلالات حمله ای و قلبی ) که شامل اطلاع از مصرف داروهای در حال حاضر هم می باشد . بعضی از پرسش نامه های تشخیص مختصر همچنین ممکن است که به اشاره و تشخیص علایم و نشانه های ویژه کمک نماید و از اطلاعاتی پشتیبانی کند که از صحبت با بیمار به دست آمده است و این قبیل گزینش پرسشنامه ای شامل پرسشنامه ی اضطراب بک ، احساسات جسمانی می باشد . شاخص و نمایه ی حساسیت اضطراب و مقیاس اضطراب زونگ هر یک می توانند در دقایقی تکمیل گردند.

به علاوه ، جدول 1-3 شامل بعضی از سوالات مهم تر بر پرسش در طول موقعیت های بحرانی می باشد . همچنین پرسشنامه های بی شماری وجود دارد که به طور تجربی مورد آزمایش و بررسی قرار گرفته اند و در یک آزمون در دسترس است . چون اکثر نوشته های رفتاری شناختی بر اهمیت علایم و نشانه های مرتبط به منظور سوء تعبیر علایم انگیزشی و شناخت های فاجعه آفرین متمرکز است در نتیجه سیستم رسمی برای پیوند و ربط علایم وحشتزدگی با افکار و پاسخ های رفتاری هیجانی ضروری است . تکنیک ارزیابی ایجاد شده ی مشهور به سیستم SAEB همچنین عبارت از سود و بهره ی حاصل از رویکردی برای یاری به مبتلایان وحشتزدگی است که در میان نشانه های وحشتزدگی نشان و پاسخ های فاجعه آفرین در مورد احساسات جسمانی اولیه شان ارتباط برقرار می کند . طرح بی نظیر سیستم ASEB به متخصصان بالینی امکان می دهد تا افکار فاجعه آفرین خاص و سوءِ تعبیر علایم را با آغاز نشانه های ثانویه با حالتی مقتضی و سریع ، رده بندی نمایند . این سیستم بنابراین به مبتلایان وحشتزدگی امکان می دهد تا روابط میان مراحل پردازش ( فرآیند ) افزایش در زمینه ی مرحله ای برای قدم بعدی را مشاهده نمایند که در بر دارنده ی اقدام درمان می باشد ( جدول 1-3 ) چنین سیستمی برای تشخیص آغاز نشانه ی حادثه ی ضمنی وحشتزدگی به کار می رود . اگر فرد مبتلا به بیش از یک حمله گردیده است پس توالی ( زنجیره ی ) مکرر هر حمله ، معتبر تر است . به عنوان مثال ، در جدول 1-3 ، افزایش خود انگیخته در ضربان قلب از جمله ی نشانه ی اولیه ای بود که آنگلا تجربه کرد ، ( آنگلا : پرستاری که درمورد پژوهی شرح داده شد ) و در آغاز حمله بود . بعد از آن تنفس سخت و دشوار و سپس گر گرفتگی و تعرق به دنبال آن بود . هنگامی که نشانه ها بروز یافتند ، افکار ناخود آگاه  خود به خود به همراه هر یک از آن علایم با رفتار و هیجان متوسط به آن ظهور کردند . بردارها  سپس برای اشاره به بیمار در حالت جمعی ( اشتراکی ) کشیده شدند و چگونگی حجم افکار فاجعه آفرین که ممکن است در واکنش به علایم خود به خودی ( خودکار ) متحمل شده و چگونگی سهم و نقش چنین افکاری در بروز رفتار پس آیند آن و همچنین امکان افزایش ثانویه ی علایم می باشد . این تکنیک در نوار دیداری همراه با جزئیات توسط داتیلو و سالاس اورت نمایش داده شد .

سیستم SAEB ، مرحله ای را برای اجرا و راه اندازی استراتژی های درمان رفتاری شناختی تنظیم می نماید که بعداً در همین فصل مورد بررسی قرار می گیرد . آن به عنوان متد سریع ارزیابی و پی گیری زنجیره ی فیزیولوژیکی ، رفتاری ، انفعالی و شناختی در مورد وحشتزدگی بسیار مفید و مناسب است . اشاره ی دقیق به راه اندازی های ویژه ی علایم وحشتزدگی ( همچون فشار روانی ( استرس ) ، تمرین زیاد ، آب و هوای خفه و گرم ) همچنین جنبه ی مهم دیگری از ارزیابی است که در این نوشته مورد تأکید واقع شده است . آن روش  و متد عالی برای آموزش به افراد در مورد چگونگی تمایز و تشخیص علایم اضطراب از دیگر علایم فیزیولوژیکی بیماری های جدی تر است .

استراتژی های اقدام رفتاری شناختی

طیف وسیعی از نوشته های تخصص پرکاربرد استراتژی های رفتاری شناختی و اثر بخشی آن ها در درمان اختلالات وحشتزدگی و اضطراب تمرکز دارد . درمان های به کار رفته در تکنیک های رفتاری و شناختی به طور موافق به کار آمدی تأثیر در درمان اختلال وحشتزدگی همراه یا بدون هراس از مکان های باز ( انزواطلبی ) اشاره کرد . به ویژه درمان هایی که اساس کارشان بر در معرض نهادن می باشد ، انصافاً در کاهش وحشتزدگی موفق بوده اند مخصوصاً هنگامی که در همراه اقدامات دارویی به کار روند .

عواملی از جمله ی : درمان رفتاری شناختی بر کنترل وحشتزدگی از طریق آموزش ، بازسازی و تجدید شناختی  ، در معرض گذاری وابسته به انگیزش و تحریک درونی و حبس نفس در بعضی موارد در قالب گروه با موفقیت گزارش داده شده است . اخیراً دیدگاه های گروه آموزش در اسکاتلند توسط وایت ، کنین و بروکس مورد استفاده قرار گرفته است که به منظور همراهی و اصلاح تعداد زیادی از بیماران آشفته ی مضطرب در رابطه با سرویس های مراقبت ویژه می باشد . جلسات درمان ، ترکیبی از استراتژی های رفتاری شناختی و عوامل درمان گروهی سنتی را با بسته ی کمک به خود با آموزش روانی را به کار می برد . هدف عبارت از برگرداندن افراد به درمانگری از طریق خود و فراهم سازی آموزش و مهارت های لازم برای شناخت و غلبه بر وحشتزدگی و اضطراب است .

اخیراً ، درمان های مختصری در مورد حملات وحشتزدگی در موقعیت های اورژانس با ارایه ی دستور العمل اثر بخشی های نسبی ( وابسته ) صورت پذیرفته است .

در مطالعه و تحقیق ویژه ای ، 33 بیمار با حملات وحشتزدگی در دو زمینه ی اتاق اورژانس مشاهده گردید . 40 در صد بیماران در موردشان SCID تشخیص داده شده بود که در ارتباط با ملاک های اختلال وحشتزدگی با هراس از مکان های باز بود بیماران به صورت تصادفی به گروه هایی تقسیم شدند که اطمینان آفرینی یا ارائه ی دستورالعمل را دریافت می کردند .

اندازه گیری های حاصل ، بهبود ویژه ای را در طول دوره ی 6 ماه برای افراد موجود در گروه تحت اثر نشان دادند . افراد در گروه اطمینان آفرینی هیچ گونه بهبودی را در هر اندازه گیری نشان نداند و در حقیقت نشانه شناسی افزوده گزارش گردید .

درمان ویژه شامل اطلاع رسانی به بیماران که مؤثرترین شیوه برای کاهش ترس آن ها در رویارویی با موقعیت وقوع حمله به شمار می رفت . بیماران برای برگشت به این وضعیت در اسرع وقت بعد از مصاحبه مورد مشاهده قرار گرفتند و تا کاهش اضطراب در آن ها منتظر ماندند . اگر چه این دیدگاه ، کاربرد منحصر به فرد اقدامات دارویی را بهبود می بخشد اما هنوز در فراهم آوری مجموعه ی خاص تکنیک های مواجهه برای افراد مخصوصاً در رویارویی با حادثه های ضمنی در آینده  دچار کمبود است .

آن همچنین بر رویه های خاموش سازی تکیه دارد و مستلزم زمان بیش تری برای کاهش علائم می باشد و همیشه ممکن نیست که در رابطه با شرایط تجربه ی حمله برای فرد مؤثر وسودمند باشد . تعدادی از استراتژی های رفتاری شناختی افزوده امکان دارد که گزینه ها و پیشنهادات بیش تری را در درمان برای  زمینه ی بحرانی وحشتزدگی آشکار نماید و از طریق فراهم سازی مکانیسم های موجهه ی ویژه برای کاربرد در طول حادثه های ضمنی یا جملات بعدی صورت می پذیرد .

تنفس کنترل شده و فید بک تنفسی ( بازخورد )

مطالعات و تحقیقات ابتدایی در مورد اضطراب راجع به کاربرد آرمیدگی و استراحت تدریجی ماهیچه و تنفس کنترل شده و همچنین استنشاق کربن دی اکسید است . چنین تکنیک هایی بر اساس فرضیه ای است که حالت استراحت و اضطراب نمی تواند همزیست و همکار شوند . بعضی نظریات در مورد چنین تکنیک هایی عبارت است از این که آن ها به منظور ایجاد توقف برای وقوع مجدد حملات وحشتزدگی لازم و ضروری هستند . مفهوم تنفس کنترل شده از جمله ی انشعابی از فرضیه ی تنفس زیاد ( نفس نفس زدن ) ا ست که در قبل بیان گردید و ادعا می کند افراد به طور رایج قبل از مضطرب و هراسناک شدن ص7 و در عین حال به طور کوتاه ( بریده بریده ) و نفس های عمیق و آه کشیدن مکرر می باشد .

تنفس پرده ای ( جداری ) شکلی از حبس ( حفظ ) تنفس برای خنثی کردن تنفس زیاد است . افراد آموزش دیدند تا از بینی به طور طبیعی تنفس کنند و تعداد نفس هایشان را در حالت استراحت بشمارند که در هر دقیقه 9 تا 16 بار به طور متناوب صورت گیرد . همچنین به آن ها گفته شد تا هر دو دست شان را بر روی شکم خود بگذارند در حالی که نفس می کشند و به حرکت دیافراگم توجه نمایند . به افراد آموزش داده شد تا تمرینات را در طول هر دو دوره ی غیر وحشتزدگی و وحشتزدگی تمرین نمایند . اگر متد دیافراگمی ( جداری ) نتواند فرد را به تنفس کامل نائل آورد که اغلب چنین مشکلی پیش می آید در نتیجه تنفس به داخل کیسه ی کاغذی یا دست های گرد شده ممکن است به منظور افزایش سطح کربن دی اکسید صورت گیرد . پیشنهادی از جمله ی بیرون دادن هوا ( دم بر آوردن ) از طریق دهان تا حد امکان است و سپس به آرامی به داخل کشیدن ( در ریه فرو بردن ) هوا از طریق بینی می باشد که تکرار این فرآیند برای چندین مرتبه صورت می گیرد . در حالیکه ، تمرین این تکنیک ها ممکن است برای معطوف ( جلب ) کردن توجه فرد از علایم وحشتزدگی به سمت تقویت اثرات مثبت تمرین تنفس می باشد . تکنیک دیگری اغلب در نوشته های تخصصی مشاهده می شود که در مورد بازخورد تنفسی است . چنین موضوعی در واقع در مورد آموزش بیماران برای تغییر الگوهای تنفسی شان  است . متأسفانه ، تنفس به ندرت به طور عینی یا از طریق نظارت بر نتایج درمان مورد سنجش قرار گرفته است . آموزش متد جدید تنفس اخیراً معرفی گشته است که از بیوفیدبک تنفسی برای آموزش افراد به منظور اصلاح و تغییر چهار ویژگی تنفسی استفاده می کند و عبارت اند از : افزایش تجدید هوا ، تنفس نا منظم از نظر سرعت و عمق و تنفس سینه .

چنین تکنیک مورد استفاده در طول دوره ی طولانی درمان بعد از تکنیک های اقدام بحران آغاز گردیده است .

القا و پیدایش نشانه و تشنج زدایی

مدل رفتاری شناختی ادعا می کند که سوءِ تعبیرهای افراد در مورد احساسات و تمایلات جسمانی ، نقش جدایی ناپذیر و عمده ای در تشدید علایم وحشتزدگی دارد . در نتیجه  ،این قبیل سوء تعبیر ها می تواند برای حفظ سیکل ( چرخه ی ) ناخوشایند وحشتزدگی معتبر و جوابگو باشند . در طول دوره ی آسیب پذیری ، افراد تمایل به دست بالا گرفتن خطر ادراکی و فهم ظرفیت برای مواجهه دارند . در القای نشانه ، به درمان جویان تمرینات درمانی ارائه می کرد که از طریق آموزش آن ها برای پیروی از درمان گر در نفس کشیدن متوالی و کوتاه با دم و بازدم تقریباً 2 تا 3 دقیقه صورت می گیرد . چنین رویه ای باعث ایجاد مجدد نشانه های وحشتزدگی می گردد که به وسیله ی فعال سازی سیستم عصبی خودکار و ایجاد اختلال در تعادل سطوح اکسیژن و کربن دی اکسید صورت می گیرد و بعضی اوقات باعث تنفس زیاد می شود .

القای نشانه به درمانگر امکان دستیابی می دهد به گزارش مستقیم از فرآیندهای افکار درمانجو به عنوان افزایش حمله و به منظور کمک به اصلی به درمانگر در کنترل حمله را می دهد که از طریق تنفس تدریجی و بازسازی افکار صورت می پذیرد . در این جا هدف ، ایجاد دو باره ی انواع علائم ( نشانه ها ) می باشد که شبیه حمله است و سپس به درمانجو نشان می دهد که او می تواند هم حملات را به وجود آورد ( روشن سازد ) و هم خاموش نماید . ( از بین ببرد ) .

هنگامی نشانه ها القا می گردند ، درمانگر توالی وقایع را ثبت می نماید و توجه ویژه به نشانه های خاص و افکار ناخود آگاه و واکنش های هیجانی می نماید . جدول 1-3 مثال در مورد چگونگی بررسی و پیگیری توالی ( زنجیره ی ) وحشتزدگی در طول حمله را فراهم می آورد .

در پاسخ به نشانه ی ابتدایی که افزایش خود انگیخته ( خود به خود ) در ضربان قلب است در نتیجه فکر خودکار در این مفهوم فوق العاده فعال است که فرض می گردد کسالتی وجود دارد یا این که درمانجو غش می کند .

ضروری است همه ی درمان جویان که برای این تکنیک داوطلب می شوند سپس باید اجازه ی پزشکی قبل از تمرین دریافت کنند تا مطمئن شوند این روند از طریق شرایط پزشکی قبلی نقض نگردد . درمانگر می تواند شروع به تکنیک های تشنج زدایی نماید و از طریق تمرکز جامع بر درمان جو در مورد علایم مقدماتی متمرکز گردد .

در مورد جدول 1-3 ، افزایش خود به خودی درضربان قلب که بعد از آن افکاری در مورد اینکه کسالتی وجود دارد « یا من الان غش خواهم کرد » که در نتیجه منجر به ترس می گردد . درمانگر می تواند به وسیله ی تشخیص و شناخت آغاز اولیه ی علایم در چرخه ی وحشتزدگی به درمان جویان در تشنج زدایی علایم یاری رساند . چنین فرآیندی باعث می گردد تا بیماران نسبت به شدت علایم از تب و تاب بیفتند و بیمار و بی خیال گردند و از طریق اصلاح سوءِ تعبیرهای آن ها صورت می گیرد . به عنوان مثال ، فرد در جدول 1-3 ، الگویی از پاسخ به افزایش ضربان قلب ایجاد کرده بود که بوسیله ی درک و انگاشتن آن به عنوان عامل خطرناک و علامت قطعی در مورد این که حتماً « کسالتی وجود دارد » می باشد .

در بازسازی افکار آن ها از درمان جویان درخواست می شود تا واکنش دیگری را بررسی نمایند که ممکن است شامل معنای ضمنی فاجعه آفرین کم تری باشد . برای نمونه « چون من افزایش ضربان قلب داشتم به آن معنی نیست که ضرورتاً کسالتی دارم و یا آن عامل خطرناکی است . » شاید آن فعالیت خودکار خوش خیم و بی خطری است که زمان محدودی را صرف می نماید این واکنش شناختی سپس از طریق گزارش و ثبت هر حمله و بازبینی آن گزارش برای اطمینان مورد حمایت واقع می شود که هیچ چیز خطرناک درگذشته اتفاق نیفتاده است و بعید است در آینده اتفاق افتد . درمان جویان سپس تنفس کنترل شده را به منظور تنظیم سطح ورودی اکسیژن و کاهش فعالیت خودکار می آموزند . هدف از این نوع بازسازی عبارت از تدریس درست نمایی است که افکار خودکار فرد صرف افزایش پس آیندی در علایم و واکنش هیجانی می گردد و آن ها را قانع می نماید که ترس شان از اینکه « ممکن است غش کنم » بی اساس است . این منظر می تواند با تصحیح ( اصلاح ) شناختی اثبات گردد که از طریق اطلاعات واقعی امکان پذیر است (مثلاً ، غش ، تجربه ی کاهش فشار خون و افزایش فشار خون با افزایش ضربان قلب و اضطراب). به علاوه ، این موضوع به منظور بهبود احساس دریافتی درکنترل جسمانی است که شدت خطر و ترس را کاهش می دهد . این نوع از تصحیح فکری بعد از سراسر چرخه ی وحشتزدگی کل می باشد و سپس از طریق خاصیت معرض گذاری مجدد برای علایم با استفاده از تمرین القای نشانه صورت می پذیرد . آن عبارت از ترکیبی از القای مصنوعی علایم ( نشانه ها ) به علاوه ی تفسیر مجدد نشانه ها ، تشنج زدایی افکار فاجعه آفرین و همچنین کاهش مشروط ( احتمالی ) شدت نشانه است که این تکنیک را مؤثر تر می نماید . علاوه بر این ، پیگیری و به انجام رسانی در مورد درمان جویان که خودشان را در معرض موقعیت های واقعی زندگی قرار دهند و همچنین جزء ( بخش ) مهمی از درمان است تا بتوانند توانایی تعمیم تکنیک ها را برای موقعیت های مختلف ایجاد نمایند .

این استراتژی بر روی مبتلایان وحشتزدگی اِعمال گردیده است مخصوصاً بعد از این که آن ها بر بیم و هراس مقدماتی خود در مورد پیدایش و افزایش سطح فعالیت خودکار ( غیر ارادی ) غلبه کردند . در مورد درمان جویانی که بعضی اوقات اقدام درباره ی آن ها سودمند نبود در چنین حالتی توصیه می گردد که همان تکنیک بازسازی شناختی بدون تمرین القای نشانه مورد کاربرد قرار می گیرد .

قصد تناقضی

در اصل ، قصد تناقضی توسط فرانکل ایجاد گشت و شبیه به القای نشانه می باشد که شامل دستور ( تجدید ) رفتاری برای درمان جویان به منظور اجرای واکنش هایی است که به نظر می رسد با هدف مورد نظر سازگار باشد . تفاوت ویژه به هر حال ، عبارت است از این که از درمانجویان قصد تناقضی درخواست می شود تا در پیش بینی و انتظاراتشان به غیر از القای رفتاری در مورد نشانه هایی همچون تنفس زیاد به صورت عمدی مبالغه نمایند . ( و بیش از حد آن را انجام دهند )

به عنوان مثال ، افرادی که تجربه ی حملات وحشتزدگی را دارند و از این می ترسند که ممکن است به طور ناگهانی بمیرند در این صورت به آن ها دستورالعمل داده می شود ( آموزش داده می شود ) تا پیش روند و به خودشان امکان مرگ را بدهند یا این که از آن چه که می ترسند ، همان را انجام دهند . آن ها بعد از چند مورد تلاش و کوشش اغلب درمی یابند که در دستیابی و انجام واکنش هراسی و ترسناک ناتوان هستند و اضطراب شان پس کاهش می یابد . در این منظر ، بسیاری از درمانجویان قادر به دریافت و فهم جنبه ی غیر منطقی یا نامعقول ترس های خود می شوند و در نتیجه شدیدا ً از سوی درمانگر مورد تشویق واقع می شوند .

به آن ها سپس آموزش داده می شود تا همین روند را در مجموعه های منتخب در سطوح درجه بندی شده ی موقعیت های حاصل وحشتزدگی و هراسناک ، تکرار نمایند تا این که نشانه های ( علایم ) کم تری و سپس هیچ نشانه ای را متحمل نگردند .

این دیدگاه همچنین با القای نشانه و تشنج زدایی متفاوت است از این جهت که هیچ تشنج زدایی در مورد علایم وجود ندارد و هیچ آموزشی در کاربرد تنفس کنترل شده به عنوان کاهش اضطراب وجود ندارد . در حقیقت  ،چنین دیدگاه و رویکردی به صورت مخالف ( متضاد ) برای درمانجویان متکی به تمرکز تناقض به عنوان عامل کاهش اضطراب واقع می شود . قصد تناقض بارها به طور بی ربط در نوشته ها تعریف شده است مخصوصاً از سوی درمانگران گرایش های نظری مختلف مورد استفاده قرار گرفته است که آن را به گونه ای کاملا ًمتفاوت در نظر گرفته اند.

به طور اختصاصی تر ، چنین مناقشه ای به منظور تمرکز و تکیه در حول این موضوع ظاهر می گردد که آیا « قصد » ارجاع به قصد بیمار یا درمانگر دارد. این موضوع از سوی داودوتروت مورد بحث قرار گرفته است و قصد به طور صریح قبل از آن ها توسط فرانکل در سال 1975 تعریف گردید و بیان نمود : « قصد » به بیمار ارجاع دارد .

بنا بر این ، تکنیک قصد تناقضی ممکن است در محدوده ی اقدام شناختی به طور واضح تری معنی شود . زیرا در ابتدا آن باعث تغییرات رفتاری می شوند و بعد از آن بازسازی شناختی به محض تعمق بر معنای ضمنی تحول رفتاری صورت می پذیرد . این نظر مورد چالش واقع شده است . به هر حال ، دیگران استدلال می کنند که تحول رفتاری از شناخت بازسازی شده پیشی می گیرد . قصد تناقض با دیگر درمان های رفتاری شناختی برای وحشتزدگی به گونه ای متضاد واقع می شود که از قبیل : القای نشانه ، تشنج زدایی و تکنیک های آرمیدگی محور است . زیرا اساسا ً به نظر می رسد که آن تکنیک ها موجهه ی کمتری را برای اضطراب فراهم می آورد . به هر حال ، بارها افراد خاص ممکن است آشکار نمایند که درمان های مهمل نما بیشتر از موارد دیگر سودمند می باشد که به خاطر فلسفه ی خاموش سازی محور است . این تکنیک ممکن است برای افرادی توصیه گردد که در مورد آن ها احتمال تجربه ی اضطراب محرک آرمیدگی وجود دارد و در آن بسیاری از تکنیک های کاهش اضطراب قدیمی تر از اثر کمتری برخوردار هستند .

عوارض جانبی از قبیل حس خارش و سوزش ، بی حسی ، سرگیجه ، افزایش تناقض در تنفس ، افزایش ضربان قلب و دیگر واکنش های نامناسب در مورد درمان بر اساس آرمیدگی گزارش شده است .

بیماران بر اساس گزارش ، اغلب علاقه به ریلکسیشن ص 11 ( آرمیدگی ) ماهیچه ها را از دست دادند یا به طور مک�
برچسب: ،
ادامه مطلب

امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۹ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

پرسشنامه خودناتوان سازی(self-handicapping)

رودوالت اضطراب اجتماعی را با خودناتوان سازی مرتبط می داند. زوکرمن و همکاران بین خودناتوان سازی و مقابله اجتنابی همبستگی مثبت گزارش کردند. نتایج مطالعه آنان نشان داد که در موقعیت های استرس زا انتظار می رود افراد خودناتوان ساز بر جنبه های منفی موقعیت متمرکز شوند و در مقابل چالش ها عقب نشینی کنند.

Rossوهمکاران نشان دادند که یکی از کار کردهای افسردگی به عنوان شکلی کلی از خودناتوان سازی، کاهشمسئولیت در مقابل شکست هاست.

 WarnerوMooreدریافتند دانشجویانی که از راهبردهای خودناتوان سازی بیشتر استفاده می کنند، 

هیجانات منفیبیشتری در آن ها دیده می شود و از طریق کناره گیری از مسایل به مقابله با فشار روانی می پردازند. از این رو خلق منفی عاملی پایه ای در خودناتوان سازی است. بر اساس تعاریف تلاش ناکافی از علایم بارز خودناتوان سازی رفتاری است و ادعای وجود موانع(عذرتراشی) از علایم خودناتوان سازی ادعایی است. از این رو در این مقیاس جمع نمره عامل خلق منفی با نمره معکوس شده عامل تلاش نشان دهنده خودناتوان سازی رفتاری و نمره عامل خلق منفی به علاوه نمره عامل عذرتراشی نشان دهنده خودناتوان سازی ادعایی است و جمع نمره دو عامل خلق منفی و عذرتراشی با نمره معکوس شده عامل تلاش نشان دهنده خودناتوان سازی کلی است.

در این پژوهش همبستگی بالا و معنی دار عوامل، زیر مقیاس ها و نمره کل خودناتوان سازی با عزت نفس نشان دهنده روایی توافقی مقیاس خودناتوان سازی است. نتیجه به دست آمده با نظریه ها و پژوهش های انجام شده در مورد خودناتوان سازی، مبنی بر این که یکی از سازه های اصلی مرتبط با خودناتوان سازی عزت نفس است، همخوانی داشت.

ضریب همبستگی به دست آمده از اجرای مقیاس خودناتوان سازی با فاصله زمانی 15 روزه نشان داد که عوامل، زیر مقیاس ها و نمره کل خودناتوان سازی در دو اجرا دارای همبستگی بالا و معنی دار از 47/. برای عامل تلاش تا 86/.  برای نمره کل است که با نتایج حاصل از پژوهشStrbeدر مورد تحلیل خودناتوان سازی در 1986که پایایی مقیاس را باروش آزمون مجدد 76/. گزارش کرده بود، همخوانی داشت.

بررسی مقیاس خودناتوان سازی با روش بررسی همسانی درونی نشان دهنده آلفای 6/. برای عوامل تلاش و غذر تراشی تا77/. برای نمره کل خودناتوان سازی است و با توجه به سایر ویژگیهای روان سنجی مقیاس حاکی از همسانی درونی قابل فبولی است که نتیجه آمده آلفای74/. گزارش شده در پژوهشStrbeهمخوانی داشت.

نتیجه این که مقیاس 23 ماده ای خودناتوان سازی از روایی و پایایی بالایی برخوردار است و با توجه به این که خودناتوان سازی راهبردی رفتاری است که می تواند روی موفقیت فرد در موقعیت های شغلی، تحصیلی و ارتباطی تأثیر منفی داشته باشد و با سازه های روان شناختی مانند عزت نفس، افسردگی، اضطراب، اهمال کاری و کمال گرایی نیز رابطه دارد. همچنین مقیاس خودناتوان سازی در تشخیص افراد خودناتوان ساز در موقعیت های مشاوره ای، درمانی، تربیتی و پژوهشی کاربرد دارد.

از آن جا که نمونه پژوهش از بین دانشجویان کارشناسی انتخاب شده بود، نتایج پژوهش به لحاظ روایی بیرونی از محدویت برخوردار بود و تعمیم پذیری نتایج به دانشجویان مقاطع دیگر تحصیلی تأیید نمی گردد. همچنین روش های مختلف مربوط به بررسی اعتبار و روایی واگر در این پژوهش بررسی نشد.

لطفاٌ میزان موفقت یا مخالفت خود را با هر یک از عبارات توصیفی زیر بر اساس حالتی که در بیشتر اوقات دارید مشخص نمایید.

کاملا مخافم/تقریبا مخالفم/کمی مخالفم/کمی موافقم/تقریبا موافقم/کاملا موافقم

1-وقتی اشتباه می کنم اولین واکنشم مقصر دانستن اوضاع است.

2-معمولا کارها را به آخرین لحظه واگذار می کنم.

3-معمولا وقتی امتحان یا کاری پیش رو دارم بیش از حد خود را آماده می کنم.

4-فکر می کنم بیشتر از خیلی ها کسل هستم.

5-معمولا سعی می کنم کار را به بهترین وجه انجام دهم، برایم مهم نیست که آن کار چیست.

6-پیش از آنکه برای کاری متعهد شوم و یا برای انجام کار مهمی قولی بدهم مطمئن می شوم که مقدمات لازم یا زمینه آن آماده است.

7-معمولا قبل از امتحان یا انجام کار بسیار مضطربم.

8-وقتی می خواهم مطالعه کنم براحتی بواسطه سرو صدا یا افکاری که به ذهنم می آید حواسم پرت می شود.

9-سعی نمی کنم خیلی وارد فعالیتهای رقابتی شوم زیرا اگر ببازم یا ضعیف عمل کنم رنجیده می شوم.

10-ترجیح می دهم به این دلیل که کارهایم را به نحو احسن انجام می دهم مورد احترام قرار گیرم نه اینکه به خاطر ظرفیتهای بالقوه ام تشویق شوم.

11اگر سخت تر کار می کردم نتیجه خیلی بهتری می گرفتم.

12-لذت های کوچک کنونی را به لذت های بزرگ آینده ترجیح می دهم.

13-معمولا جز ایده آل ترین حالت از هر حالت دیگری بدم می آید.

14-روزی ممکن است سر و سامان بگیرم.

15-بعضی وقتها از اینکه یکی دو روز مبتلا به بیماری خفیفی شوم خوشم می آید زیرا فشار مسئولیتها را از من بر می دارد.

16-اگر دستخوش عواطف نمی شدم عملکردم خیلی بهتر می بود.

17-وقتی که در انجام کاری ضعیف هستم اغلب با یادآوری اموری که در آنها خوب هستم خودم را دلداری می دهم.

18-اقرار میکنم  وقتی در حد انتظارات دیگران ظاهر نمی شوم وسوسه می شوم که دلیل تراشی کنم.

19-اغلب فکر می کنم بیش از آنکه حق من است در ورزش، بازی و سایر فعالیتهای نشان دهنده هوش و استعداد بدشانسی می آورم.

20-خیلی وقتها بیش از حد در خوردن و نوشیدن افراط می کنم.

21-هرگز اجازه نمی دهم مسائل عاطفی مربو یه بخشی از زندگیم مزاحم سایر امورم بشود.

22-معمولا وقتی نگران خوب انجام دادن کاری هستم آنرا خوب انجام می دهم.

23-گاهی اوقات آنقدر افسرده می شوم که حتی کارهای آسان هم برایم دشوار شود.

منبع:

نشریه مرکز علوم رفتاری/دوره 7/شماره 1388/2



برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)

آموزش مهارت رفتار جرأت مندانه

سبک‌های برقراری ارتباط

پرخاشگرانه: در این نوع ارتباط فرد با تهدید کردن و تضییع حق دیگران توهین آمیز برخورد می کند.

منفعلانه: دراین نوع ارتباط فرد با عذر خواهی افراطی و کوچک انگاری خود تمامی افکار، احساسها و حقوق شخصی خود را به نفع طرف مقابل نادیده می گیرد.

جرات مندانه: ارتباط جرات مندانه گونه‌ای از ارتباط است که در آن هر احساسی بدون اضطراب به‌راحتی ابراز شده و نتیجه آن حرکت به سوی اهداف و مقاصد شخصی بدون ضایع کردن حق دیگران است.

پرخاشگرانه

باورها: همه باید مثل من باشند من هرگز اشتباه نمیکنم حق بامن است وتواشتباه میکنی خودم همه چیز را میدانم 

سبک برقراری ارتباط: ذهن بسته است و فرد راه را بر ورود هر نوع اطلاعات بسته نموده، حرف و کارهای دیگران را قطع میکند- شنونده ضعیفی است در دیدن نقطه نظرات دیگران ضعیف است

رفتار: دیگران را تحقیر میکند رییس رفتار است .  هرگز فکر نمیکند که احتمال دارد اشتباه کند حریم شخصی دیگران را رعایت نمیکند. 

رفتار غیرکلامی :اخم ها را دهم کشیدن چپ چپ نگاه کردن   خیره نگاه کردن آهنگ صحبت تند داشتن حالت بدنی خشک و بدون انعطاف

 رفتار کلامی: ((توباید  )) اصل کلام را تشکیل میدهد با کلامش موجب رنجش خاطر دیگران میشود.

رویارویی و حل مساله : باید در هر بحث و جدال پیروز گردد -  ازموضع برنده بازنده با هر چیزی برخورد میکند

احساساتی که تجربه میکند : خشم عصابنیت بی طاقتی و ناکامی

تاثیری که بردیگران میگذارد: دردیگران رفتار مقابله با خشم را بر میانگیزد باعث ایجاد مقاومت ،برخورد دفاعی و درغگویی و...در طرف مقابل میشود کاری میکند دیگران از انها اطلاعات کنند ولی این اطلاعات همراه با رنجش خواهد بود.

منفعلانه

باورها: هرگز عواطف واقعی خود را ابراز نمیکند- مخالفت نمیکند- طوفان ایجاد نمیکند دیگران همیشه بیشتر از او حق دارند و

سبک ارتباطی: غیر مستقیم همیشه موافق بدون اعتراض - محتاط

رفتارها : زیاد آه میکشد بدون انکه لازم باشد معذرت خواهی میکند -  در برنامه ریزی مشکل دارد -  خود را ندیده میگیرد و فدا میکند اجازه میدهد دیگران برای او تصمیم بگیرد.

 

رفتار غیرکلامی: بیقراری- حرکات چهره ای ندارد از سر توافق لبخند رضایت میدهد وضعیت بدنی خمیده دارد- تن صدایش پایین وملایم است  چشمهایش را پایین میاندازد

رفتار کلامی : شما بیشتر از من تجربه دارید . من نمی توانم -  من سعی خواهم کرد ممکن است اشتباه باشد.

رویارویی با مشکلات و مساله : اجتناب نادیده انگاری- رها کردن

احساساتی که تجربه میکند : ناتوانی اضطراب ناکامی- خشم

تاثیراتی که بر دیگران میگذارد : دیگران را پرتوقع میسازد دلیل تراشی را در دیگران برمیانگیزد

جرات مندانه

باورها : ارزشمند بودن خود و دیگران برحق بودن هم خود و هم دیگران بدین معنی نیست که رفتار جرات مندانه همیشه با موفقیت همراه است.

سبک ارتباطی: گوش دهنده فعال و کارآمد است محدودیتهای و انتظارات را ابراز میکند خواسته های خود را مستقیما“ و صادقانه ابراز میکند مشاهداتش را بیان میکند و از برچسبها استفاده نمیکند مراقب احساسات دیگران است

رفتار: براساس انتخاب خویش عمل میکند انتظاراتش واقع بینانه است منصفانه و عادلانه رفتار میکند سویمند و قابل پیش بینی است عمل مدار است محکم است

رفتار کلامی : اجازه حضور ندادن به احساسات منفی رویارویی با مشکلات در همان زمان که اتفاق میافتد

رفتار غیرکلامی: |ژستهای باز و طبیعی آهنگ صدای مناسب و متناسب تنوع در میزان صحبت -  وضعیت بدنی مناسب تماس چشمی مستقیم

احساساتی که تجربه میکند :شوق رضایت آرامش

 تاثیراتی که بردیگران میگذارد : افزایش عزت نفس دیگران میدانند که جایگاهش کجاست

مشکلات ناشی از جرأت‌مند نبودن

افسردگی :  عصابنیت از خود و. درماندگی  و ناامیدی

رنجیدگی : عصبانیت از دیگران مبنی بر سوءاستفاده از او

ناکامی : عدم توانایی فرد در رسیدن به اهداف

انفجار خشم :عدم کنترل خشم

اضطراب و به‌دنبال آن اجتناب :ازدست دادن فرصتها

ضعف در روابط بین فردی

مشکلات جسمانی

مشکلات مربوط به فرزندپروری : عدم امکان رفتار قاطعانه در برابر مسائل خانوادگی و تربیتی و داشتن خصوصیت منفعلانه

رفتار جرأت‌مندانه به فرد کمک می‌کند که بتواند:

احساسات خود را ابراز کند

روابط خود را بهبود بخشد

اعتراض کند

نظر خود را بیان کند

درخواست کند

نه بگوید

به خود اطمینان داشته‌باشد

اعتماد به‌نفس خود را افزایش ‌دهد

احترام دیگران را نیز جلب کند

توانایی تصمیم‌گیری خود را بهبود ‌بخشد

حقوق خود را حفظ کند.

هر کسی حق دار:

 

به تقاضاهای دیگران نه بگوید.

.در مورد احساسات و دلیل کارهای شخصی‌اش به دیگران توضیح ندهد. در برابر تقاضاهای بیش از حد دیگران ایستادگی کند

از دیگران بخواهد که هنگام صحبت به نظراتش گوش دهند

تغییر عقیده دهد.

از دیگران بخواهد که کاری را برایش انجام دهند.

هر کسی حق دارد.

زمانی‌که نیاز داشت تنها بماند.

در روابط بین فردی مورد احترام قرار گیرد.

اشتباه کرده و مسئولیت آن اشتباه را به عهده بگیرد.

برای زندگی خود تصمیم‌بگیرد.

احساس خاصی را داشته و آن را نشان دهد.

از دیگران سوال کرده یا کمک بخواهد.

خودش را دوست داشته‌باشد.

انواع رفتارهای جرأت‌مندانه

بیان احساسات منفی و مثبت

قبول نکردن و مقاومت در برابر خواسته های نابجای دیگران (رد درخواست)

ابراز نظرات شخصی

موانع شناختی جرأت‌مندی

ترس از، از دست دادن روابط یا آسیب زدن به رابطه با فرد مقابل

احساس گناه در مورد نه گفتن و رنجیدن یا ناراحت شدن دیگران.

اعتقاد به اینکه اگر از قبول درخواست دیگران سرباز زنید آدم بد و خودخواهی هستید.

احساس مهم و باارزش بودن در مواقعی که درخواستی از شما می‌شود.

گام‌های لازم برای تغییر رفتار

شناخت باورهای ناکارآمد

ارزیابی باورهای ناکارآمد

بررسی پیامدهای رفتار غیرجرأت‌مندانه

انجام رفتار جرأت‌مندانه

مراحل انجام رفتار جرأت‌مندانه

زمان و مکان مناسبی را انتخاب کنید

 

سعی کنید احساس فرد مقابل را منعکس کرده و با او تا حدی همدلی کنید.

رفتار موردنظر و احساس خود را در مورد آن به‌طور واضح بیان کنید. از پیام "من" استفاده کرده و از سرزنش فرد مقابل یا برچسب زدن به او خودداری کنید.

 

تغییر مورد نظر و آنچه را که می‌خواهید بیان کنید.

 

در مواردی که اعتراض کرده یا می‌خواهید "نه" بگویید، می‌توانید پیامد ادامه دادن به رفتار قبلی را بیان کنید.

 

توصیه‌هایی برای " نه‌" گفتن

مطمئن شوید که چه می‌خواهید، آیا می‌خواهید بگویید "بله" یا "نه". اگر مطمئن نیستید بگویید که باید درموردش فکر کنید و زمانی را برای دادن پاسخ خود مشخص کنید.

اگر مطمئن نیستید که چه چیزی از شما خواسته شده، توضیح بیشتری بخواهید.

تا جایی‌که می‌توانید پاسخ کوتاهی داده و از دادن توضیحات طولانی و آوردن دلایل زیاد خودداری کنید.

 

 از عباراتی با ضمیر "من" استفاده کنید و به‌جای سرزنش یا محکوم کردن دیگری به مطرح کردن موضوع بپردازید.

به جای عباراتی مانند "فکر نمی‌کنم بتوانم ...." از کلمه "نه" استفاده کنید.

به‌جای قضاوت کردن، مواردی را که وجود دارد مطرح کنید.

توصیه‌هایی برای " نه‌" گفتن- ادامه

درخواست خود را به‌صورت واضح و مستقیم بیان کنید.

سعی کنید حرکات غیر کلامی‌تان با پیامی که می‌دهید همخوانی داشته باشد.

به‌جای گفتن "نمی‌توانم" ، بگویید "این ‌کار را نخواهم کرد."

گاهی مجبورید امتناع خود از انجام آن کار را چند بار تکرار کنید.

در این صورت به جای اینکه هر بار دلیل جدیدی بیاورید، "نه" گفته و همان دلیل قبلی را تکرارکنید.

اگر علیرغم اینکه چند بار نه گفتید فرد مقابل به اصرار خود ادامه داد، سکوت کرده یا موضوع صحبت را تغییر دهید. در موارد بحرانی حتی می‌توانید به گفتگوی خود پایان دهید.

توصیه‌هایی برای " نه‌" گفتن-

افراد منفعل گاهی حتی وقتی با چیزی مخالف هستند، برای آرام نگه داشتن شرایط، تظاهر به موافقت می‌کنند، برای مثال لبخند زده، سرشان را تکان داده یا به‌دقت گوش می‌کنند. در‌حالی‌که لازم‌ است به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم مخالفت خود را نشان دهند.

 

لزومی ندارد که احساس گناه کنید. شما رسالت ندارید به هر قیمتی که شده تمام مشکلات دیگران را حل کرده یا همه را خوشحال کنید.

اگر حتما می خواهید به فرد مقابل کمک کنید، می‌توانید پیشنهاد خود را به او بگویید.

باید در نظر داشت که رفتار جرأت‌مندانه همیشه ضرورتا فرد را در رسیدن به اهداف خود موفق نمی‌سازد.

تکنیک های خاص رفتار جرات مندانه

صفحه خط خورده :
به جای بحث کردن  یا توضیحات بیشتر پاسخ خود را مرتبا“ تکرار کنید (بی توجهی به بازارگرمی)

خلع سلاح:
برخی افراد برای متقاعد کردن دیگران و وادارکردن انها به انجام کاری ار انتقاد منفی و تحقی استفاده میکنند .(بچه ننه)

استفاده از کمترین پاسخ موثر :
رفتارهای جرات مندانه را میتوان از نظر شدت رفتاری و اثری که روی دیگران میگذارد از کم به زیاد درجه بندی نمود.

جرات مندی افزاینده :
درصورتی که رفتار جرات مندانه خاصی فرد را به هدف خود نرساند  میتوان   شدت آن رفتار  را افزایش داد  (سیگار)




برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۱۲:۵۱:۳۸ توسط:123 موضوع: نظرات (0)